آرشیف

2015-5-30

بنیاد فرهنگی جهانداران غوری

رفـــــــع انــتــقــاد

 

بخش فرهنگی و ارتباطات دفتر مرکزی بنیاد فرهنگی جهانداران غوری

 

جناب استاد یگانه

 

(به اساس مشوره دانشمندان کشور ما افغانستان عزیز )

چند رو زاست که شما را در ردیف (فیسبوکی) ها می بینیم، نمیدانیم که خود شما شخصأ این رسانه ی که بقول اکثریت به مسخره بازار معروف شده در آمدید و یا عواملی وجود دارد که سبب دخول شما به این مسخره بازار شده! « صمیمانه می گوئیم» برداشت منفی نداشته باشید.
در پیام اولی شما نوشته شده بود : « دورانی است ک…… بعدأ حکایتی از شاعر (ایرج، شاعری که فقط، یک «فن» دارد)
و بعد، در زیر مطلب آقای حبیبی نوشتید : «  در اولین رویة «چاپ پرافتخار… .» می بینی که روح سرگردان مؤلف، استغاثه و استمداد می کند. و شگفت زده از خود می پرسی که آیا این کتاب نیز می خواهد، خودش از خود، دفاع کند؟ آیا آنچه نظاره می کنی، مرتبة دیگری است از معانی ی آموزه های آسمانی که هر سخن حق و نوشتة مخلصانه را دربر می گیرد؟ سبحان الله! … اما، برخلاف فریاد مؤلف،  عادت و سلیقة محلی این است که بگوییم «بیایید سختگیری نکنیم؛ عمر یا  عمرو چندان تفاوتی ندارد»؛ ولی همین یک «واو»(بویژه در چنین موضعی)، تن دیگرانی را که اهل فن و شیفتة درستی اند،  می لرزاند. و چنین خواننده یی، اولین، کاری که می کند این خواهد بود که حیران، به نگاه ناشر، یعنی، «…. غــــــــــــــــــــوری» چشم بدوزد. و درد اصلی هم در همین نکته است. البته، می دانم که بنیاد فرهنگی جهانداران غوری، مؤسسة خصوصی است؛ اما این هم نیازی به اثبات ندارد که نام «غور» و «طبقات»، متعلق به همة ماست و از قدیم گفته اند: «شکستن شهر خویش، نکو نبود». بلی. در یادداشت اولم نیز که نامی از بنیاد نبردم، صرفاً بخاطر احترام و حفظ نام گرامی غور بود و بس. در رابطه به همین چند خط رویة اول، عرض دیگر این است که … ترجیحاً باید نوشت: «… در دهلی از سال 657 تا 658 … .»
از بنیاد فرهنگی جهانداران غور و جام غور به نسبت نمایش جلد چاپ جدید طبقات، سپاس گزارم. اگر هر صفحة این چاپ، خصوصاً از طبقة هفدهم را جداگانه نمایش دهند، شاید به آن چه روی داده، بهتر پی ببریم و  در ناگزیری ی چاپ طبقات با اهتمام اهل فن باور مندتر شویم. (بقیة سخن، در آیندة نزدیک)
« اینگونه جواب یک نوع شتارت میدانی و یا به قول امروزی ها منازعه مسلحانه است»
خیلی خوب جناب استاد میدانیم آزرده هستید، اما نمیخواهیم از دروازه دیالوگهای جنگی داخل شویم، چیزیکه میخواهیم بعرض برسانیم، در نخست در مورد عبارات شما در فیسبوک و جام غور است :

*  شما منحیث یک شخصیت کار آگاه، دانشمند، محقق وسر شناس کشور عزیز ما از نگارش همچو عبارت بعید می شماریم، تولید جملات در والهای فیسبوک از هیچ شخصیت علمی ساخته نیست، اما شوربختانه نمیدانم چقدردرد بوده که شمارا وادار ساخت تا از طریق فیسبوک صدای داد خواهی تانرا بلند نمائید.

*  دومأ کاش شما هم در داخل کشور می بودید که همیشه پای مشوره های شما زانو زده می شد و طبق رهنمود های شما در امور مربوط صلاح گرفته می شد، راه های دوروعدم آدرس ثابت سبب شده تا شاید؛؛ اشتباهی در چاپ ( طبقات ناصری) رخ داده باشد.

*  سومأ ما در افغانستان امروزی شخصیت های چون پروفیسور عزیز احمد پنجشیری، استاد شاه محمود محمود که امروز در نزدیکی های شما تشریف دارند، جناب دوکتور محمد عابد حیدری که از افتخارات غور خودما اند و بعضی اساتید پوهنتون کابل واکادمی علوم افغانستان در قسمت چاپ این کتاب ( بدون تحشیه و تعلیق) مشورت گرفتیم که یقینأ ایشان هم به این نظر بودندکه جناب قاضی صاحب منهاج السراج خودش کدام تعلیق و مؤخذی در کتابش نداشته و نظر استاد حبیبی تعلق بخود شان دارد و تاریخ طبقات ناصری باید سوچه و به همان نوشته های مؤلف اش آراسته باشد.( همین ها اند گل های سرسبد علمی کشورما)

*  چهارمأ جناب پنجشیری بعد از مطالعه آنرا تقریظ و استاد محمود به آن مقدمه بلند بالای( چهل سال همسفری با طبقات ناصری) درج نموده اند.
 

امروز این کتاب که شما به آن تأسف دارید در سر میزوزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان، در زیر بغل تمام اساتید اکادمی علوم و دانشگاه های افغانستان و بطور قطع گفته شود در خانه های اکثریت مردم افغانستان قراردارد و مدت چهارسال است تا حال بکدام نقدی مواجه نشدیم .
انتقاد شما روی چشم اما:

1.  جناب استاد ! ما تا حال به سالهای 57 و 58 کشور مان قرار نداریم، جهان را شما می بینید که خیلی باز و لی یک دهکده شده است، نخست پای تشویق برداشته می شود و بعد نواقص برملا گردیده و در اخیر نظرات اصلاحی نقش می بندد، که نمی خواهم بگویم با تأسف،، بلکه پشنهاد می نمایم ؛ ما کسانیکه از ناتوانی نتوانستیم راه بیرون رفت را دریافته و بخارج از مرز های این کشور برویم، در داخل کشور مان به اساس نیاز های جامعه و مردم خود دست به ساخت و ساز یک سازمان فرهنگی، اجتماعی و مدنی زده درد های که برمردم ما سالیان دراز تحمیل شده بود ، به رفع آن لنگ و لنگان اقدام نموده ایم نیاز به نوازش دارد نه به تأسف های سوگ مندانه….

2.  جناب استاد؛  ما ( بنیاد فرهنگی جهانداران غوری) که در نظر بعضی از دوستان ما به دیده نفرت آنرا می بینند و با اشعار بی وزن و قافیه ی شان بعضی وقت ها آنرابه آدرس های نا موزونی تعریف می کنند، در مدت چهار سال خدماتی را به مردم عزیز غوری و افغانستانی خود انجام داده ایم که در طول تاریخ هیچ دوکتور و پروفیسوری انجام نداده و نخواست انجام دهد، دیروز در ولایت بادغیس، فاریاب، هرات، نیمروز، فراه و کندهار نام غوری گرفته نمی شد و حتا جوالی ها و حمالان را در کندهار بنام غوری می شناختند، اما امروز به برکت این ناتوان های در (پیلو) میدان مانده 75% مردم باغیس 40% مردم فاریاب و به فیصدی های زیادی در دیگر ولایت هویت غوری بودن شانرا بدست گرفته اند، روی این لحاظ نباید به کنایه گفته شود که یک « مؤسسة خصوصی » بلکه یک بنیاد مردمی باید در سند تان ذکر می شد.

3 .  نکته دیگری که خدمت شما باید نگاشت، مدت پنج سال است در جام غور صد ها مطلب این بنیاد، کتاب های چاپ شده فعالیت های انجام یافته، اقدامات دلسوزانه به نشر رسیده، ما منتظرکمنت های رهنمودی و اصلاحی شما دانشمندان گرامی بودیم که با تأسف هیچ چیزی از شما دریافت نکردیم، ولی باز هم پیشنهادات ذیل را حضور شما تقدیم می کنیم، لطفأ بدون در نظر داشت مسایل کهنه دیروزی ( توکی و مه کی؟) مردم خود را بیک چهار بیتی نه؛ بلکه به آثار علمی، ادبی و فرهنگی خود مستفید بگردانین، دیگر مردم نیاز به ( توکی کی و مه کی)  ندارند، جوانان ما از نظر وسیع برخوردار بوده، نیاز به راهنمایی های علمی و ادبی دارند، نه به انتقاد های زننده و تأسف خوردن.

ماکه طبقات ناصری را به فکرم مطالعه نمودیم(بخصوص) طبقه (17) جز تعلیقات دیگر کمبودی نداشته و هرگاه از دیدشما کمبود وجود داشته باشد از طریق ایمل و یا نشانی های رسمی نظرتانرا ابرازدارید تا در چاپ های بعدی در نظر گرفته شود. این را هم خاطر نشان باید کرد، که هیچ چیزی در جهان مطلق و اصلاح شده نبوده و طبعی است که به اصلاحات نیاز دارد، اما به شکلی که آخ و اوف در کار نبوده و با صمیمیت در اصلاح یکدیگر باشیم.
دیگر حرفی نداریم فقط میخواهیم مدنی عمل شود تا در ارائه جواب مدنی و احترامانه برخورد گردد، نشود بعضی از افراد بی حوصله حرکاتی انجام دهند که خدای نخواسته سبب بی حرمتی گردد. با احترامات فایقه !
 

جناب استاد یگانهجناب استاد یگانهجناب استاد یگانهجناب استاد یگانهجناب استاد یگانه