آرشیف

2016-10-22

محمد آصف همراز

رحیم

یکی از اسمای خداوند است و همچنان نام یک بنده خدا که از  کوه پایه های یکاولنگ می باشد. او کسی است که از شور بختی و تقدیر خراب شده در دانشگاه نامبارک غور کامیاب گردید، و با تمام سختی ها از قبیل نبود جای بودوباش و نبود فضای مناسب اجتماعی فرهنگی و دوری از فامیل، کنار امد و هی دلبسته و بی وقفه درسهایش را تعقیب کرد.
رحیم که ماه ها از فامیل دور بود، دلش برای فامیلش تنگ شده بود و47 روز پیش راه بامیان را درپیش گرفت، کی چه می داند که سرنوشت، رحیم را به ناکجا آبادهای غور سرگر7دان می کند؛ ناکجاآبادهایی که به جنگل می ماند و برخی از ساکنانش وحشی و درنده هستند، ناکجاآبادهایکه از انسانیت خبری نیست و تاریکی جهل برهمه ابعاد زندگی شان سایه گسترانیده است و ناکجاآباد هایکه ساکنانش آدمیزاد هستند و با درجه اعلی غیرت افغانی زندگی می کنند.
بهرصورت چه درد آور است که با شور شعف تمام به دیدار پدر و مادر بیشتابی و در مسیر راه به چنین مصیبت گرفتار گردی.
چه سرنوشت درد ناک منتظر این جوان بود و تقدیر چه دردی بزرگی را برای فامیل رحیم قلم زده بود خلاصه رحیم یکی از پنج دانشجوی هستند   که ددمنشان روزگار، او را ربودند و رحیم بیشتر از چهل و پنج روز  در نزد ربایندگان ماند و بلاخره دو روز پیش جسد پاره پاره ای رحیم در قسمت نهرکا و پاسگاه شاتیغ در حومه ای شهر فیروز کوه پیدا شد که دیروز به زادگاه اش منتقل شد. جرم رحیم فقط تنفس هوای فیروزکوه و عبور کردن از جاده ای خاکی این ولایت بوده است. چه بنویسم هرچه نوشته کنم همه اش درد است و رنج ولی آنچه که قابل تامل است پرسشهای هستند که حکومت محلی غور باید پاسخ بگویند.
1 در طول 45 روز حکومت چرا کاری در راستای رهایی اینها انجام ندادند؟
2 آیا حکومت برنامه ای برای  آزاد سازی گروگانان روی دست دارند؟
3 آیا برای تامین امنیت راه های منتهی به مرکز ولایت به منظور جلوگیری از تکرار جنایت، طرحی را روی دست دارد؟
4 تا چه مدتی دیگر مرغاب به عنوان تهدید جدی در برابر مردم و حکومت باقی می ماند؟ آیا ستون پنجمی مانع عملیات در دره مرغاب می شود؟ و آیا دید قومی نسبت به امر مبارزه با اوباشان و قاتلان مردم، دخیل اند
حکومت محلی باید پاسخ بگوید

نویسنده : آصف همراز