آرشیف

2014-10-23

Shahla Latifi

دیگر نخواهم گریست

دیگر نخواهم گریست
آب احساسم را در حریر مراد تنگ دیگر نباید پیچید
دیریست چشمانم خسته اند

دیگر نباید گریست
دردم را از لایه های کدورت شبانگاه سرد باید بلعید
دیریست چشمانم خسته اند

بگذار با خود باشم 
در تنهایی با خود
تا گریه هایم پرواز کنند در لای ابرها 
تا اشک هایم شفق را جویند از برای طهارت دُردانه ها
دیگر نخواهم گریست

حیف است آبگینه چشمانم را که با دستان تو بشکنند
با بهانه ای
از ستوهی
و یا با کینه ای

بگذار تا چشمانم را خواب دهم در آرامگاه تنهایی
در بی دردی
عاری از غصه های تو و امثال تو
که رفت شان چه سبُک است
و خاطرات شان چه سنگین

09-25-14
شهلا لطیفی