آرشیف

2020-10-11

رفعت حسینی

دیشب صدای باران
 
 
مثل همیشه بود
دیشب صدای باران
اما
چیزی به سان کودکیم با خود داشت
چیزی ز عهدِ پیری و مرگ من
دردوره های دیگر.
(())
دیشب صدای باران
روییده از گلوی غم وانتظاربود
وزقصه های گـُمشدگی لبریز.
(())
دیشب صدای باران
پژواکِ دردِ نامتناهی
تنهایی ستمگر و ژرفی بود
بوی جهانِ تلخِ مرا می داد.
(())
دیشب صدای باران
کوهی زخستگی جان
صد دل
شکستگی بود.
آلمان
دوهزارودوازده