آرشیف

2015-1-26

Shahla Latifi

دو سروده
گوهری شفاف در عمق دریا میدرخشید
ماهی طلایی، لب به روی گوهر گذاشت از برای لمسش
خرچنگ، دهان گشود از برای طعمش
ستاره آبی، نیشی زد با حسادتش
سنگ پشت، به اطراف گوهر لمید با خموشی اش
اسبک ماهیان، گوهر را بوسه زد با سخاوتش
اسفنج دریایی، فرش گوهر را پوشانید با لطافتش
و سرانجام عروس دریایی، گوهر را طعنه زد به زلالیتش
اما گوهر فقط درخشید 
تا نور را هدیه دهد به مهرویان
سخا را تحفه بخشد به حسودان
و تا فروغ جاودانه را عطیه کند به میزبان باعظمتش دریای بیکران

 
شهلا لطیفی
نوامبر ۲۰۱۴م
~~~~~~~~~
 
نوباوه ای که از تحولات اندامش خجل بود
می اندیشید
آیا طراوت بدنش که آن شیره قرمز هستی را
در لای شاخه های دوگانه اش رخنه میدهد
جرم است یا گنه؟
دوشیزه ای که با اندام بالغ و ذهن کنجکاوش
رمز هستی را از لای کتاب های کهن می گشود
و طعم عشق را از خیالات دخترانه اش در لای بازوان تخیل می پیچید
می اندیشید
که آیا احساساتش پلید است یا بیهوده؟
امروز، مجرب در شناخت وجودش 
آن معصومیت ها را دو دست از لبه های خاطرات بر می چیند
تا از برای خود و از برای سخای طبیعت
سری تعظیم فرو آورد با یک حرمت!

 
شهلا لطیفی 
ژانویه ۲۰۱۵م