X

آرشیف

دوستكامي گيجاگيج

آن تكه‌ي اضافي و كورم را تازه كيومرث خود
از شاهنامه كنده بود. سر راهم را گرفت.
تا صبح دو سه بار زير آفتابهاي زردنبوي برجي
كه خيس و فرو ريخته بود، سايه‌ي
خاكه طلاي هيكلم را بچه‌ديوهايي ديدند
كه از كوره‌راه بريده پايين مي‌آمدند اما
كيومرث تا صبح نگهباني مي‌داد.
***
گنجشكهاي مرده آبي سنگريزه آبي
آبي نرده‌هاي پرت افتاده‌ي صبح
جيك‌جيك‌جيك كيومرث شكم در آورده بود
توي چمنها و همه‌مان به خودمان نگاه كرديم
كلبه از دور
بچه‌هاي پشت دهكده مي‌گفتند: شب چرا دير رسيد؟
***
ساز سابيده‌اي را كنارم ساباند

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.