آرشیف

2015-6-19

ذره بین

دمـوکـــراسی خونین

 

بازی های خونین همیشه با افراط وبنیاد گرائی آمیخته است قطع نظر ازینکه افراطیت زیرچه نام وشعار صورت میگیرد. چنانچه میگویند. هر چه از حد بگذرد رسوا شود. همان است که دموکراسی هم گاهی مانند جنگ کشته وخون تحویل ملت میدهد مثلا مردم یک کشور میخواهند با به راه انداختن تظاهرات دموکراسی وآزادی بیان را تمثیل نمایند اما این تظاهرات اگر داخل حدود ومقررات نباشد وپا از خط سرخ بیرون نهد خونین میشود.

مردم ما شعار های بنام حقوق بشر، آزادی ودموکراسی را شنیده اند وخواستند با بر پائی مظاهرات دموکراسی را تمرین کنند که متأ سفانه اثرات آن شبیه یک جنگ کامل عیار بود وعدۀ از هموطنان مابخاک وخون غلطیدند. با مشاهدۀ نا گهانی پردۀ تلویزیون اگر نام کابل گرفته نمی شد صحنه را به فلسطین اشغالی به اشتباه میگرفتی تانک ها بود وبچه های جوان که سنگ پر تاب میکردند. به همه حال نهال دموکراسی خون ببار آورد که در اثر فیر های هوائی قوائی امنیتی از فراز شاخه های این نهال به زمین کابل چکیدن گرفت وروز دیگر را به تاریخ ما اضافه نمود.

در افغانستان تنها مظاهرات نیست که خونین است بلکه جشن ها ،خوشی ها وحتی محافل عروسی نیز با خون رنگ آمیزی شده وبه همین تر تیب مراسم مذهبی مانند روز های عاشورا وتاسوعا هم گاهی خونین بوده است.

فضا ومحیط که با خون آلوده است نتیجۀ رفتار تندروها{ فندمنتلستها} است چه این فند منتالست ها سکولار باشند مانند بوش وشارون وچه مذهبی  مانند اسامه وملا عمر.ودنیا فعلی قربانی همین دونوع افراط گرائی شده است چون کار این دو هیولائی وحشتزا خارج از چوکات قاعده وقانون است طبیعی است هر کاریکه از حدود خود تجاوز کند وحد مرز مشخص برای مهار آن پیش بینی نشده باشد ضایعات ببار آورده فاجعه های بیشمار می آفریند

حادثۀ دوشنبه هشتم جوزا کابل نیز زادۀ چنین شرائط است .این روز که مانند روز های  هفتم وهشتم ثور دوم سرطان سوم حوت بیست وچهارم حوت صفحۀ دیگر را بر تاریخ خونین کشور ما افزود نیز زادۀ افراط گرائی است.هر چند در ظاهر این حادثه نتیجۀ یک تصادف بوده اما در حقیقت افراط در غرور، افراط در تکبر ومستی آمریکائی ها علت اصلی قضیه بوده است چنانچه تظاهرات یا مظهر خونین دموکراسی نیز با افراط وتیز روی همراه بوده است.که باعث ریختاندن خون بیشتر شد ودارائی های عامه وشخصی را طعمۀ حریق ساخت وآشوب گران هم با استفاده از فرصت آتش بر خرمن هستی مردم بیگناه زدندتا توانستند غارت کردند.

اگر گفته شود این حادثه قابل پیش گیری نبود چون وسیلۀ نقلیۀ آمریکائی ها بریک نداشت وکنترول نمیشد.باید عرض کرد در حالتیکه جاده ها مملوء از وسایل نقلیه وانسانها بود دوست آمریکائی میتوانست بجائی آرنگ زدن ودست شور دادن تا آخر میدان صرف اشترنگ رابه سمت بلندی دور میدادشاید تنها وسیلۀ خودش چپه میشد واین مرض را ساری نمی ساختند واقعیت این است که به قیمت تلفات مردم صرف خودرا از زخمی شدن نجات میدادند این امر ناشی از از افراط در خود خواهی میباشد.شهریان عزیز کابل هم در طرفه رفتن از واقعات تلخ وتاریخی کابل افراط میکنند.وآن اینکه افراد فرصت طلب وما جرا جو در کابل کم نیست که منتظر وقوع یک حادثه وتحول اند. در تحولات که در کابل به سقوط رژیم های مختلف انجامید بسیاری از افراد آشوب گر پیشاپیش افراد مسلح به چور وچپاول دست زدند ودر غارتگری تجربۀ کافی دارند ودر لحظات تهی دستی وگرسنگی بخاطرایجاد فضائی بی نظمی دست دعا بلند میکنند ودر بسیاری از موارد این گروه ها قابل کنترول نیستند.بیاد دارم حینیکه هرات به دست طالبان سقوظ کرد در کابل تظاهرات ضد پاکستانی به دستور دولت کابل براه افتاد واین تظاهرات در همان ساعات اول از کنترول خارج شد به آتش کشیدن سفارت پاکستان وچور کردن آن انجامید.مردمان که از برکت چنین حوادث صاحب نان شده اند انتظار چنین روز را دارند لذا بر شهریان کابل است تا در بی تفاوتی افراط نکنند.

اما این تحول چه انتباه را به مردم افغانستان وجهان داد؟

آنچه میتوان ازین حادثه در لوح خاطر سپرد به نظر بنده به شرح ذیل میشود بر شمرد.

1: با همه تلاش ها وکوشش های جامعه جهانی ساکنان پایتخت کشور تا هنوز به مفاهم دموکراسی وتربیت مدنی آشنا نیستند.

2: روی هر علت ودلیل که هست عقده های ملت مانند انبار باروت بالائی هم انباشته  شده که با جر قۀ کوچک محیط وماحول خودرا به آتش میکشد.

3 : بعداز پنج سال تلاش کشور های کمک کننده در جهت تجهیز وتر بیت پولیس ملی واردوی ملی تا هنوز راه درازی در پیش است تا نیرو های امنیتی کشور آداب ومعاشرت بر خورد با ملت را بیا موزند. 

4 : عدم استفادۀ پولیس از گاز اشک آور، موتر های آب پاش ویا لا اقل حاضر کردن موتر های إطفائیه در صحنه  بخاطر خاموش کردن آتش همراه با امبولانس ها بخاطر انتقال مجروحین این ذهنیت را تقویت میکند که درین اثنا تانکی های وسایل نقلیۀ مورد ضرورت  خالی بوده استونوکریوال ها ضرورت شخصی خودرا ازین رهگذر رفع نموده اند. .

5 : آنچه بیشتر به نمایش گذاشته شد ضعف اداره وبی کفایتی ار گانهای امنیتی وبخصوص وزارت داخله بود که بجائی صدور هدایت لازم به نیروهای پولیس مردم را از طریق رادیو تلویزیون مورد خطاب قرار داد وایشان را به آرامش دعوت میکرد که گویا ملامت اصلی مردم اند..

5 : وجود افراد اخلال گر وحتی دذد در شهر .اگر نیروهای حافظ امنیت مست بودند شهریان ما با هوش بودند چرا دارائی خودرا که به قیمت گردن کجی به پیش بیگانگان بدست آورده بودند آتش زدند و یا دکانها و دارائی های مردم عادی را غارت کردند اگر مردم هم مست بوده اند در شهر هرآنکه هست گیرند.

6 : مردم ما بخاطر ویرانی وتباهی طور خود جوش حرکت میکنند اما بخاطر آبادی دست وپای شان بسته است. روزی حرکت خود جوش انجام ندادند تا کثافات را از شهر وخانه خود پاک سازند ویا طور خود جوش به سر سبزی  شهر اقدام نمایند اما بخاطر سوختاندن وچور کردن جوش می زنند .

7 : سکوت نهاد های مدنی ومدعیان حقوق بشر ودموکراسی در برابر تانک سواران مخمور ومغرور آمریکائی نیز قابل مکث است. سکوت این نهاد ها در برابر تخطی های قوائی آمریکائی کم سابقۀ نیست. از هنگام بمبارد مراسم عروسی در ارزگان، شکنجۀ واهانت زندانیان در بگرام،  بمبارد وقتل افراد ملکی در کنر وقندهار وکشتن افراد ملکی ودریور شاروالی در هرات وبارها به اشتباه گرفتن پولیس واردوی افغانستان وهدف قرار دادن ایشان وچندین موارد دیگرتا حادثۀ هشتم جوزا که باعث بروز فتنه وآشوب در کشور شده از طرف این نهاد های فرمایشی بنام حقوق بشر هیچ عکس العمل نشان داده نشده وگاهی هم خم به ابرو نیاوردند. واگر به این عده افراد محدودیت های در راستائی حفظ ارزش های کلتوری وعنعنات افغانستان وضع شود فریاد شان به ملکوت أعلی میرسد که تفنگ سالاران کشور را به زندان بدل ساخته اند اما بخاطر اینکه حقوق ماهانۀ شان کاهش نیابد از تخطی وتکبراین مدافعین دروغین حقوق بشر وپیام آوران دموکراسی حرف بزبان نمی آورند .