آرشیف

2015-6-19

ذره بین

سر زمین خصومت، کینه و انتقام

 

 این نوشته برای نسل حقیقت نگر آینده سر زمین ماست تا این نسل مانند ما عمر خودرا بپای او هام خرافات وجعلیات تاریخی ضایع نکرده با حقیقت گوئی وواقعیت نگری راه خودرا بسوی آینده روشن باز ود ر جهت إعمار جامعه انسانی ،مملوء از محبت وصمیت، صداقت وقانونمندی در پرتو عقل وخرد گام بر دارند.هر گاه کسی خودرا نشنا خت وگذشته وآیندۀ خودرا در آئینه واقعیت ندید برای همیش ذلیل وناتوان خواهد ماند ومانند نسل های حال وگذشته قربانی باور های ساختگی وجعلیات تاریخی خواهد گشت.

اول باید یاد آور شوم که افغانستان سر زمین من وتو، سر زمینی  خصومت ها ،کینه توزی ها وانتقام گیری ها بوده وهست وتاریخش با جعل ودروغ آمیخته شده وباید خودرا از پنجه این افریت هستی سوز نجات داد. سر زمینکه غده های سر طانی عقده، کینه، خصومت وانتقام گیری در شاهرگ های بسیاری از روشنفکران تاریک دلش جوانه زده وبا عقده وخشونت تاریخش بخون قوم وطائفه خانواده وحتی أعضای فامیل رقم خورده است.این واقعیت های تلخ را بخاطر مینگاریم که دیگرفریب شعار های میان تهی کسانی را که تاریخ سر زمینت را جعل کرده اند نخورده با بر تری های قومی زبانی وسمتی ونژادی وداع کنید.به چیزی جز انسانیت باور نداشتی باشی…

 بخاطر اینکه برخی عناصر حامی اپارتاید قومی چون اسماعیل یون که بر نامه های استراتیژیک تصفیه قومی را طور مدون در کتاب تحقیقی اش تحت عنوان دوم سقاوی چند سال قبل  به چاپ رسانیده به این باور اند که امنیت ،صلح وپیشرفت در افغانستان در گرو حاکمیت مطلق یک قوم وخورد سازی و محو کامل اقوام دیگر است.وبر بنای همین اراجیف در عرصه سیاست وفر هنگ واقتصاد وتعاملات اجتماعی در پی اثبات بر تری یک قوم بوده، جرقه های خانمان سوز قوم پرستی را بر خر من هستی ووحدت ملی افغانستان شعله ور ساخته اند، ایشان وجود کتله های منسجم اقلیت های قومی را  دلیل بی ثباتی و مداخله کشور های همسایه در افغانستان دانسته تأکید دارند تا این اقلیت ها دوباره به کشور های همسایه وهم نژاد شان بر گشتانده شوند ویا در محلات مختلف کشور در بین قوم کلان منحل وتجزیه گردند. اما فراموش کرده اند که تاریخ افغانستان اول بخون اقوام بعد طوائف یا شاخه های همین قوم کلان وبعد أعضای فامیل قدرت طلبان این سر زمین رنگین گردیده است.اگر فرض کنیم یک قوم کلان بر سر نوشت کشور مسلط شود باز هم طوائف وشاخه های همین قوم کلان وتمامیت خواه بنام خیل وزی مانند گذشته از جنگ وخون ریزی دست بر نمیدارند. جنگ های خونین اولاد تیمور وجنگ های امیر دوست محمد خان وامیر شیر علی خان وامیر عبدالرحمن خان با پسر کاکا ها وفامیل شان دلیل روشن این واقعیت است، ایشان وقتی از دغدغه اقوام دیگر فارغ شده اند بجان طایفه وبعد فامیل خود افتاده اند وتاریخ میهن ما مملو از خشوننت ها وکشتار های داخل یک قوم وحتی داخل یک فامیل است ، از همه نزدیکتر به گذشتۀ دو شخصیت سمبولیک این سر زمین بنام غازی امان الله خان وسردار داود خان که فعلا از تولد ومرگ ایشان بنام نماد دموکراسی وتمدن تجلیل بعمل مآید نگاه کنید که  یکی بخاطر تخت وتاج پدرش را در لغمان طور مرموز کشت ودیگری علیه پسر عم خود ظاهر شاه دست بکودتا زد وبرای سی سال از کشور تبعیدش نمود، مگر این ها اختلافات قومی داشتند؟نه خیر.وجود اقوام مختلف دلیل جنگ وخشونت نیست بلکه خشم وخشونت جزء سرشت نا پاک افراد وعناصریست که خلقت شان از گل اتشین ساخته شده گاهی هم بر طائفه نزدیک وحتی فامیل خود رحم نکرده اند. خصومت کینه وانتقام جوی در سرشت وطبیعت فطری بسیاری از ساکنان این سر زمین عجین شده طوریکه بخاطر رسیدن به قدرت وغارت دارائی های ملی بر نزدیکترین کسان خود هم رحم نمیکنند. ومن درین نوشته به برخی واقعیت ها اشاره میکنم تا نسل فعلی قربانی شعار های میان تهی وعاری از حقیقت نگردند.

اقغانها وآزادی خواهی: افغانها گاهی هم آزادی خواه نبوده اند.حکومت های افغانستان همیشه تحت تأثیر وقیمومت خارجی ها شکل گرفته ووخارجی ها نه بخاطر اشغال بلکه بخاطر این میاند تا افغانها یکدیگر را نخورند .افغانها همیشه خود شان خارجی ها به کشور خود دعوت کرده اند… تمام قربانی را بخاطر منافع وأغراض شخصی انجام میدهند مثلا خارجی هار بخاطر حفظ تاج وتخت خود دعوت میکنند و تا یکزمانی هم بفر مان شان گوش میدهند حتی در گزینش بادیگارد بجای افغان خارجی را ترجیح میدهند، وقتی پایه های حکومتش کمی مستحکم شده حس خود خواهی ووغرور در وجودش زنده میشود بخاطر گسترش خود خواهی دم از آزادی خواهی وبیگانه ستیزی می زند.هدف اصلی این است که چرا خارجی ها مانع دیکتاتوری میشوند، چرا نمیگذارند از فلان قوم ومنطقه انتقام گرفته شود زمین هایشان غصب ودارائی عامه بخانه ها انتقال داده شود

از دست خارجی نان میخورد وقتیکه سیر شد لگد میزند…این است یک زعیم افغان وقتیکه کشته شد ویا مرد برایش تاریخ میسازند.

افغانها ابر قدرتهارا از پای در آوردند وخودرا از زندگی:

تاریخ گواه این واقعیت است که با خروج هر ابر قدرت از افغانستان حال افغانها بد تر شده وافغانها گاهی هم قادر به ساختن حکومت ملی وبا ثبات نشده بلکه شورش جنگ وخانه جنگی پیامد شکست ویا اخراج هر خارجی از افغانستان بوده است. با وصف شعار استعمار شکنی، گاهی هم به آزادی دست نیافته اند، اگر انگلیس از افغانستان بیرون شده افغانها بیشتر اسیر ودر مانده شدند واگر روسها بیرون شده باز هم افغانها  دچار جنگ های داخلی بوده مزۀ آزادی را نچشیده اند وحال هم اگر غربی ها بیرون شوند افغانها چون گرگ گرسنه بر یک دیگر حمله میکنند ودارائی های یکدیگر را بغارت می برند، آنانکه دعوای قهر مانی در دشت های میوند را دارند حاضر اند خانه خودرا بفروشند تا من حیث مزدور در لندن شکست خورده پذیرفته شوند.

شعار ضد آمریکا وانگلیس:

هر افغانیکه در پست رهبری وسیاسی کشور تکیه زده پاسپورت ویا ویزۀ آمریکا وانکلیس را در جیب دارد وبیشتر از سند مالکیت افغانستان دو ستش میدارد. تعدادیکه ویزه وپاسپورت ندارند وبا بر پای تظاهرات علیه غرب شعار میدهند اگر برای شان گفته شود پناهندگی شما در غرب قبول شده شب هارا جشن گرفته خودرا نیک بخت دنیا وآخرت می پندارد.پس منظور شان این است چرا شما آمده مارا ببرید.جالب اینکه با انگلیس وآمریکا ومتحدین شان إعلان جنگ میکنند وباز هم حاضر است بخاطر پناهندگی درین کشور ها ده ها هزار دالر مصرف کند ودر همانجا از قوانین شان با افتخار اطاعت کنند واز خیرات دفتر سوسیال بهره مند شده وبعد ازینکه شکم شان از کولا وپییسی رایگان گاز گرفت باز از درون همین کشور علیه سیاست غرب شعار میدهند.باور کنید بسیاری از سیاستمداران شما در غرب که شمارا به غرب ستیزی تشویق میکند با هزاران بهانه وگردن کجی کوشش میکنند کمک سوسیال را بگیرند وبا خاطر آرام سیاست کنند.سیاست از پول خیرات علیه خیرات دهنده؟رهبران سیاسی وروشنفکران تاریک دل وتاریک دماغ سر زمین ما فاقد ارزش های سیاسی واخلاقی ذیل اند.                 

* غرور و سر بلند ی؟ غرور وسر بلندی چه را میگویند؟آیا باور دارید که افغانها قوم با غرور وسر بلندی اند؟ غرور به معنی بی نیازی از دیگران است ما نه دانش دینی داریم ونه صنعت، نه تخنیک ونه درایت سیاسی .تنها جنگ چون گرسنه ایم زود در برابر پول اجیر میشویم.اینکه افغانها غرور دارند همه شعار های عوام فریبانه است.تمام زعمای دو صد سال اخیر این سر زمین در بدل پول اجیر خارجی ها بوده اند. بلی با خارجی ها جنگیده اند وقتی خارجی ها کشور را تر ک کردند رهبران وزعما دوباره دست سوال بسوی همان خارجی متجاوز دراز کرده اند.قومیکه خودش قادر به ساختن یک سوزن نباشد، پشتبانه اقتصادی نداشته باشد واز صنعت واختراع خبری نباشد وپیوسته به دیگران محتاج باشد متحد ویک پارچه هم نباشد چگونه میتواند آزاد وسر بلند وبا غرور باشد؟.نه خیر اینها همه شعار های مفت وبی مفهوم است که نباید به آن دل خوش کرد.ما تا هنوز بسیاری از عناصریکه در عرصه سیاست غرور آفرین باشد نداریم.نه اقتصاد، نه صنعت، نه امنیت، نه پیشرفت، نه قانون ابتدائی زندگی  وحتی سند هویت نداریم.وزرای ما بخاطر گر فتن پول از غرب دست به دروغ بافی زده زیر پرده وپوشش انفلونزای خوکی کمک می طلبند.اتباع کشور را روحا مریض میسازند تا چند روپیه بدست آورند.

* تعهد سیاسی:

افغانها به تعهد وپیمان سیاسی بنام منافع ملی باور ندارند اگر خود شان تعهد ملی ویا بین المللی را عقد نمایند با تعویض شرائط ازان منکر میشوند ویا نسل بعدی با نثار چند دشنام تعهدات رسمی گذشتگان را خیانت ملی معرفی میکنند.مثلا در گذشته شا شجاع انگلیس ها را آورد وبا ایشان تعهد کرد اما وقتی کمی دم راست شد مردم را به جهاد علیه انگلیس ها تحریک میکرد در حالیکه تعهد وپیمان با هر گروه وشخصیکه صورت میگیرد باید با آن پا بند بود..یا اینکه امیر عبدارحمن خان من حیث حاکم افغانستان معاهده دیورند را امضا کرد وبعد فر زندش امیر حیبب الله بر پایش مهر تأئید گذاشت وامیر امان الله خان بخاطر کسب استقلال افغانستان دو مر تبه آنرا امضا وتأئید کرد وحتی نادر شاه خان وبعد ها داود خان مشهور به داود دیوانه صدر أعظم وقت فریاد زد من این همه تعهدات را قبول ندارم ومردم بیخبر از همه چیز ما گفتند وه همین است نماد همت وشهامت وقهر مان ملی یک شعار دروغ هیچ هم نکرد! همین است که مارا قوم غیر متعهد میشناسند.یعنی افغانها در صورت دمر استی نه به کافر متعهد اند نه با مسلمان.وحال هم همین بازی موش وگربه ادامه دارد… آمریکا ملیارد ها دالر در افغانستان مصرف کرده باز هم طرف مطمئن وقابل إعتماد ندارد.دیروز در یکی از بر نامه های رادیو اشنا یکی از هموطنان ما از مهمان بر نامه پرسید، آمریکا بجای افغانستان به عراق رو آورد وحال همه کمک های خودرا به پاکستان میدهد چرا به افغانستان نمیدهد؟برادر عزیز رهبران پاکستان معنی تعهد استراتیژیک را میدانند هیچ فرد سیاسی پاکستان علیه تعهدات بین المللی آن کشور شعار نداده.در افغانستان دیروز رئیس جمهور امضا کرد پارلمان ردش نمود وحتی رئیس جمهور وأعضای کابینه بعد از امضای ده ها پیمان با غرب بازهم میگویند روابط ما با غرب پر تنش است. دیروز پیمان استراتیژیک امضا کردی وامروز نا راض هستی؟ به افغا نها هیجکس اطمنان ندارد.در کشور های دیگر رؤسای جمهور تبدیل ورژیم ها تغییر میکند باز هم معاهده وقرارداد إعتبار خودرا دارد، اما درسر زمین من وتو چنین نیست.هر کس آمد ارشیف گذشته را بخاکستر تبدیل مکیند آمریکا به کدام اطمینان کمک کند مگر نمی بینی سیاست کشورت چقدر آلوده واگنده به کذب ودروغ وبی إعتمادی است؟

 

*اخلاق ووجدان سیاسی:

رهبران ما اخلاق سیاسی هم ندارند. گذشته را قبلا عرض کردم حال نگاهی به شرائط کنونی کشور می اندازیم وقتی درنتیجه انفجار در بین شهر کابل ده ها تن بخون می غلتند ویا کار وانهای اردوی ملی مورد هجوم دشمنان قرار گرفته ده ها تن کشته میشوند ویا افراد پولیس ملی به دشمن تسلیم میشوند هیچ یکی از وزراء مسئول امور امنیتی کشور خم به ابرو نمی آورد. در حالیکه اخلاق سیاسی ایجاب میکند تا این عالی جنابان اول از مردم معذرت بخواهند وثانیا با اعتراف بر بی کفایتی از منصبی که دارند استعفی بدهند. به همین تر تیب وضعیت شهر کابل را ببین مگر شاروال را بزور بر چه از چومی اش پایان کنی ویا اینکه می بینیم تقلب ماهیت ونتیجه انتخابات را زیر سؤال می برد، باید رئیس کمیسیون انتخابات بحکم وجدان از وظیفه اش استعفی میداد.اما ایشان علاوه ازینکه اینکار را نمیکند با اعتبار وصلاحیت بیشتر خودرا نماینده مردم إعلام نموده رئیس جمهور تعین مکیند ورئیس جمهور را منت دار خود میسازد گو اینکه این تقلب وبی إعتبار سازی کار عمدی همین کمیسیون بوده است..

جرأت سیاسی. جرأت سیاسی هم از وجدان سیاسی ریشه میگیرد که رهبران افغانی فاقد آن اند مثلا رئیس جمهور با بیان ساده إعلام میدارد من زیر فشار کشور های خارجی ام، خارجی ها در امور ما مداخله میکنند آخر اگر به این مداخله زیر پوشش کمک راضی نیستی با یک جرأت سیاسی با وظیفه که ذلتش میدانی وداع کن که نمیکنی استفاء آبرو مندانه یک شهامت سیاسی است.ویا اینکه رهبران حزب دموکراتیک خلق ویا مجاهدین که در زمان نفوذ ویا حاکمیت خویش با عث کشتار وویرانی در کشور شدند، این شهامت وجرأت سیاسی را ندارند تا از مردم خود معذرت بخواهند وبگویند بی کفایتی اداری وعدم بلوغ سیاسی ایشان با عث رنج ها ومصیبت های فراوان در کشور گردید از شما ملت رنجدیده وداغدیده پوزش میخواهیم، اما متأسفانه رهبران افغانی همیشه مردم را مملوک ویا برده فکر میکنند.هر چه کرده اند خوب کرده اند.

درایت سیاسی: در کشوریکه درایت سیاسی وجود نداشته اداره بالطبع وجود ندارد .مثلا رئیس جمهور با چشمان اشک آلود ورنگ پریده اظهار میدارد که از پنج ما به این سو چرخ بال های نا معلوم افراد مسلح را دربرخی مناطق تحت کنترول مخالفین در ولایات شمال پایان میکنند.این حرف یک رئیس جمهور در مورد خانه که خودش مسئول حفظ ونگهداری ان است ونمیداند در داخل خانه کی هست.این حرف ها به عقل در نمی اید وبی درایتی را به نمایش میگذارد.کس نیست پرسان کند تو من حیث رئیس جمهور ویا رئیس خانه ظرف پنج ما با اینقدر ارگانهای کشفی وامنیتی به حقیقت نرسیده ای که راز سخن در کجاست؟.همه میدانند ار گانهای امنیتی در رأس وزیر داخله افراد مسلح را بخاطر أهداف ملموس ومشهود بنام مخالفین در برخی نقاط شمال کشور جا بجا ساخت تا پروسه انتخابات وسهمگیری فعال مردم را اخلال کنند وحال که این درامه به پیان رسید دیگر نه طاهر یلداش وجود دارد ،نه چیچینی ونه خارجی دیگر.وهیچکس شهادت نمیدهد که در بین افراد کشته شده در ولایات کندز وبغلان خارجی ها وجود داشته  .این اظهارات نشانه بی درایتی وبی وضعف دانش سیاسیت وما نباید مردم خوئرا این قدر دست کم بگیریم.مثلا من در یکی از ولایات شمال کشورم همه تحولات را طور زنده می بینم ولی از کابل میگیوند وضع چنین است ویا چطور ؟

 

کفایت اداری:

کفایت اداری بخاطر وجود ندارد که رئیس جمهور توانای گوشه کردن مسئولین  بی کفایت را ندارد.مسئولین که متهم به فساد وقا چاق اند ویا مسئولینکه نمیدانند افراد مسلح از کجا وچگ.نه وارد ولایات شمال کشور شده اند.در چنین حالتی رئیس جمهور باید امر بر طرفی فوری این مسئولین بی خبر را صادر نماید که این کفایت را ندارد ودر دریای گل آلود مصلحت بی خیر غرق است.

 

حیای سیاسی:

روشنفکران افغانی حیای سیاسی هم  ندارند بخاطر منافع شخصی هر روز به دروازه یک حزب سیاسی پناه می برند ویا در وازه های دونر های خارجی رابخاطر گر فتن سوبسیدی به انتظار می نشینند نمک میخورند ونمکدان را می شکنانند. مثلا از مالیه وخیرات کشور های غربی تغذیه مکینند وبا استفاده از همین خیرات و دموکراسی غربی تلویزین ورسانه خبری می سازند وباز از همین تریبون علیه ولی نعمتان خود مرگ می فرستند واگر برای شان گفته شود آنقدر صادق ووطندوست هستید لطفا پاسپورت این کشور را بگذارید به خاک خود بر گردید، میگویند خدا دشمنت اینقدر سر گردان نکند ما وآن جنگل بی قانون.؟حال فکر کنید تلویزیونهائیکه از آمریکا پخش میشود وعلیه سیاست آمریکا شعار میدهند اگر بگوئی به کمک پولی  وامکانات همین کشور شما صاحب تلویزیون شده اید چرا علیه این حکومت شعار میدهید میگویند دموکراسی است واینجا هر کس آزاد است واگر گفته شود هر گاه این کار پسندیده است پس چرا نمیگذارید این دموکراسی را در افغانستان پیاده کنند تا شما هم همراه ساز ونقارۀ خود بروید! مگیویند نه  نشد دیگه این حرف دیگر است ما نمی رویم ما عادت داریم انتقاد میکنیم هر کس را دشنام میزنیم کسیکه مشت بر سر ما می زند هم لعنت می فرستیم وکسیکه لقمه نان میدهد هم پاسخ ما همین است.حتی در افغانستان کسانیکه از کمک های جنسی ونقدی امریکا بهره مند میشود وشکم شان که سیر شد بجای آروق زدن بر آمریکا مرگ میفرستند این عادت است. هر گاه به دفاتر دونر ها سری بزنید اصلا نوبت نیست اما وقتی بیرون شدند از همین پول تکه سبز می خرد وبر پیشانی خود نصب میکند ما اسلام میخواهیم نه دموکراسی، بخاطریکه از دفتر دموکراسی حق خودرا گرفته حال قصد دارد از دفتر اسلامی هم حق بگیرد. 

  کم همتی وریا کاری:این عنوان خیلی زننده است، اما به همان تناسب واقعیت دارد.کسانیکه در افغانستان ادعای رهبری وزعامت میکنند همت شان بسیار پا ئین ور یا کاری شان بسیار عالی است طوریکه از ارتباط مستقیم با استعمار ننگ داشته ودست استعماررا در زیر پوشش آستین مزدور انش می بوسند.مثلا کسانیکه علیه آمریکا شعار میدهند دعوت سعودی پاکستان وامارات متحدۀ عربی را بخاطر گر فتن پیام ارباب بچشم می پذیرند، کمک مستقیم ومکمل را نمی پذیرند اما عشر آنرا از دست مزدور امریکا با امتنان وسپاس قبول دارند.مثلا در زمان جهاد تمام پول آمریکا ازطریق استخبارات پاکستان وهلال أحمر سعودی بالای مجاهدین توزیع میشد ورهبران مجاهدین در حالیکه میدانستند پول وکمک از آمریکا ست باز هم در هر خطبه ومنبر مرگ بر آمریکا می گفتند تنها بخاطر ریا کاری شعار استقلال طلبی وتکیه بر خدا را سر میدادند وقتی دست حمایت آمریکا از سر شان کم شد ووارد کابل شدند دیده شد که آقایون هیچ کارۀ نبودند تنها در منصب دیپو دار ویا خزانه دار خائن ایفای وظیفه کرده اند وبس.به همین تر تیب خلقی ها ویا رهبران فعلی کشور.میخواهند پنجه ویا دست استعمار از آستین مزدوران وارد بدن شان گردد.آخر چرا این قدر کم همتی مزدوری بادار بهتر است ویا اینکه مزدور مزدور باشی؟.راستی ما از خود چیزی نداریم این شعاریکه ما خدا داریم وبه خدا اتکا میکنیم  هم دروغ است. کسیکه خدا شناس باشد اینقدر قتل وغارت وانفجار وانتحار وخونریزی در زمین خدا نمیکند این شعار را گاهی هم باور نکنید آنا نیکه با دهان متعفن وریش آلوده شعار خدا پرستی سر میدهند بازهم شمشیر بیگانه در دست شان هست.هموطنان عزیز!اگر مزدور میشوید مستقیم مزدور شوید واگر استقلال میخواهید اسباب آنرا فراهم کنید که علم، هنر، صنعت، اقتصاد ،خود کفائی سازندگی وحدت انسانیت، وقانونیت است هر گاه اینهارا ندارید طبعا مزدورید شعار بیجا ودروغ ندهید.