آرشیف

2014-12-28

سید محمد نادر خرم

دل آغشته در خــــــــــــــون

 

به استقبال از غزل زیبای حضرت حافظ

( مسلمانان مرا روزی دلی بود )
به کوی دلبری سرمنزلی بود
شبی مهمانِ خوبان بود این دل
نشسته هرطرف اهلِ دلی بود 
در آن محفل پری رویان نشسته
میان جمع خوبان خوشگلی بود 
به صدر محفلِ خوبان نگاری
برای صحبت ما مایلی بود
بتی مغرور چون کوهِ بلندی
لب پُرخنده اما قاتلی بود
ز مژگان تیر می بارید بر دل
دلِ آغشته در خون ، بسملی بود
غریقِ بحر عشقش گشت این دل
دگر ما را نه پیدا ساحلی بود
همه شب گفتگوی عاشقانه
صدای عندلیب و بلبلی بود
محبت آن چنان جایی کشانید
دگر برگشت کار مشکلی بود
نیامد پیش من هرگز دگر دل
میان جسم و دل ، عشق حایلی بود

 

سید محمد نادر خرم 
اسلو – ناروی