آرشیف

2014-12-28

سید محمد نادر خرم

بیادِ قهـرمـــــــــان

 

 

دره خاموش است …
و نیلاب 
سر را در فراق دوست سفر کرده اش
بر سنگ میزند !!
و فریاد میکشد :
های های قهرمان !
ای انیس شب های تار من !
کجایی ؟؟
برگرد و زود برگرد – 
که اکنون این دیار 
بدون تو خاموش و تاریک است 
دیگر از ماه و ستارگان خبری نیست 
و همه جا را ظلمت فراگرفته است …
صدای گام های مردانه ات 
که روزگاری جلیس صخره های سخت و بلندی بود 
دیگر به گوش قله های شامخ و سر به فلک کشیدۀ هندوکش
نمی رسد !!
اکنون عقابان تیز چنگال 
سر را در زیر بال های خود فرو برده 
و دیگر به سوی آسمان های نیلگون 
پرواز نمی کنند …
و سرود آزادی در گلوی مرغکان چمن 
گره خورده و دیگر از حنجرۀ آنها 
بیرون نمی آید .
و حالا کلاغ های لاشخوار 
از هر طرفی بال و پر گشوده 
و بر لاشۀ بی جان کشور هجوم برده اند …
و دارند آخرین پیکر هستی آنرا 
نابود می سازند .