آرشیف

2023-9-30

مسیح اعظم

دلم برایت میسوزد وطنم

 

آمده ام بنویسم که وطنم را ابرهای سیاه پوشانیده است!
دیگر از روشنی، برف و باران خبری نیست
دلم برایت میسوزد وطنم
باورکن دیگر به تو نمیبالم، دیگرنمیخواهم دروغ بگویم که کشور و ملت با فرهنگ هستیم، دیگرنمیگویم ما تاریخ چندهزارساله داریم، دیگر از مولانا و ابوعلی سینا نمیگویم
حالا نام من باطالب و ملاهیبت الله و تروریست گره خورده است، حالا مارا بنام دشمن انسانیت میشناسند،
حالا برمن تمسخرمیکنند، من زاده سرزمین بی فرهنگ و خشونت هستم اما دلم میسوزد نه بخاطرخودم، نه بخاطر چور وچپاول و فساد
نه بخاطر نام بدکشورم
بخاطر سربازان فروخته شده ، دلم میسوزد که هر روز کشته میشوند، دلم برای طفل های که در انتحار و راکت قربانی شدند و می‌شوند !
برای کودکان روی جاده و برای عروس و دامادی که با هزار فقر و بدبختی جشن آرزوهایشان را تدارک دیدند و دریک چشم بهم زدن همه امیدها وعزیزان شان را به خاک سپردند ، وجودم از این همه بی تدبیری، و بی پروایی و فساد میلرزد
دلم برای ملتم خون است ، که بیگانه ها درباره سرنوشت شان تصمیم میگیرند، دلم برای ملتم خون است که عمرشان در انتظار و امید فردای روشن سپری شد در اینجا دیگرهمیشه
شب است وصبحی وجود ندارد
دلم برایت میسوزد وطنم…
نویسنده: مسیح (اعظم)
فرستنده: محمدعثمان نجیب