X

آرشیف

دشتِ طــــــــــــوفانی

تو که دردِ مرا نمی دانی
…ازچه برمن ترانه می‌خوانی
نه نهادی بسان من روزی 
سر به ویرانه ای پریشانی

سخت وسستِ جهان ندیده چه سان 
درکِ من می‌کنی به آسانی

چهره ام ازتبار تیره ای آه 
دیده‌ام از نژادِ بارانی

گریه ام همزبانِ آیینه 
خنده ام ترجمان حیرانی

سربه چاه غمم بزن وبه بین 
بیژنم یاکه یوسف ثانی

رستمی کن وده نجات دلم 
ازدل قعر دشت طوفانی

دیده در بحرِظلمت دوران
گشته از هرکرانه زندانی

قحطی همدلی کند بیداد
کینه دارد سرِ فراوانی

این گرازان بیشه های ستم 
نسل پابندِ جهل ونادانی

غارتم کرده اند ودرماندم 
درسراشیب سیلِ طغیانی

……..
نورالله وثوق

 

X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد
کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.