آرشیف

2020-4-21

درنگی به این سخن مولانا: «مصطفی فرمود: دنیا ساعتی‌است»

به سلسلۀ مباحت "محفل تسلیم" (بوطیقای مرگ و مرگ اندیشی) (3)
آنچه که ما می‌بینیم همان ظواهر و صورت هاست؛ ولی آن وجود حقیقی در پس آنها را که  همان  وجود خداوند بی ضد و پنهان است، نمی‌بینیم. مولانا برای روشن شدن این مطلب مثالهایی می‌آورد و می‌گوید‌: همان طور که شیر از بیشه بیرون می‌آید و یا سخن و آواز از اندیشه بر می‌خیزد، صورت نیز از معنی بیرون می‌آید. این صورتها دوباره به عالم اصلی خود که از آنجا آمده اند، یعنی عالم معنی باز می‌گردند. آن عالم معنی در واقع همان دریای اندیشه یعنی خود خداوند است که همه به سوی او باز می‌گردند (انا لله و انا الیه راجعون). پس انسان در تمام لحظات حیاتش در این دنیا دائما خلق شدن و فانی شدن است و به عبارتی آمدن از عالم معنی به عالم صورت و سپس بازگشت به عالم معنی. به همین دلیل پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) فرموده است " یعنی دنیا لحظه‌ای و ساعتی بیش نیست پس آن را صرف عبادت خداوند نمایید." (داکتر سید مجید سادات کیائی)
وجه عارفانه تری برای این سخن:
"همان‌طوری که صورت از بی‌صورتی به وجود می‌آید و مجدداً به آن باز می‌گردد، ما نیز به خداوند باز می‌گردیم. پس ای سالک! ترا هر لحظه و هر آن مرگ در انتظار است و پس از آن بازگشتی دوباره هست و همان‌طوری که حضرت محمد (صلی الله علیه وسلم) فرموده: دنیا ساعتی است آن ساعت را در طاعت صرف کن.
ادوارد ژوزف و فروزانفر مصراع دوم بیتی را که در بالا آوردیم، اشاره به حدیث نبوی ذکر نموده اند”اَلدُنيا ساعَةٌ وَ لَيسَ فِيها راحةٌ فاجعَلُوها طاعَةً لِی لَايَحصُلَ نَدامةَ يَومِ القيامة"، (دنیا ساعتی است و درآن راحت نیست، پس آن ساعت را در طاعت صرف کنید تا روز قیامت ندامت نه‌یابید).
در فیه ما فیه مولانا نیز این سخن به گونۀ واضح تری تبیین یافته: آدمی را حق تعالی هر لحظه از نو می‌آفریند: چونکه اصل آدمی در معنای باطنی اوست، نه در صورت و ظاهر، و باطن آدمی هر لحظه با گرفتن معلومات جدید تغییر می‌کند، بنابراین آدمی هر لحظه از نو آفریده می‌شود.  
صورت از بی صورتی آمد برون     
  باز شد كه إِنَّا إِلَیهِ راجعون
پس ترا هر لحظه مرگ و رَجعتیست 
 مصطفی فرمود: دنیا ساعتیست
شادروان استاد فروزانفر در شرح بیت بالا، اینگونه سخنِ ژرف دارد:
"عمر بر قاعده « تجدد امثال » نو به نو می‌رسد و چون این تغییر به خلق الهی بی هیچ فاصله زمانی صورت می‌گیرد، زندگی به‌صورت امری پایدار و مستمر در تصور می‌آید، مانند شعلۀ جوّاله و آتش گردان که چون به سرعت حرکت می‌دهند، ما آن را دایره حس می‌کنیم؛ و یا شاخ هیزم که سر آن آتش گرفته چون به طور عمودی یا افقی در حرکت آریم، به صورت خط در نظر ما می‌آید، با وجود آنکه در هرحال نقطه است، نه دایره و خط."
این مضمون در دیوان شمس نیز به این صورت آمده است:
  عالم چون آب جوست بسته نماید ولیک             
   می رود و می رسد نونو این از کجاست
در مکتب قرآن و رسالت دروس فراوانی برای زدوده شدن پردۀ غفلت از برابر دیدگان وضرورت پیروری از دساتیر پروردگار عالمیان، و راهکارهایی برای یافتن مسیر درست زندگی و نیل به فیض سعادت ارائه شده است، از آن جمله است حدیثی از ابنِ عمرَ رَضِي اللهُ عَنْهُما، که فرمود: أَخَذَ رسولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِمَنْكِبَيَّ فقالَ:كُنْ فِي الدُّنْيَا كَأَنَّكَ غَرِيبٌ أَوْ عَابِرُ سَبِيلٍ!
و كانَ ابنُ عُمَر رَضِي اللهُ عَنْهُما يقولُ:إذا أمسيـْتَ فلا تَنْتَظِرِ الصَّباحَ، وإذا أَصْبَحْتَ فَلا تَنْتَظِرِ المساءَ، وخُذْ مِن صِحَّتِكَ لِمَرَضِكَ ، ومِنْ حياتِكَ لِمَوْتک) (رواه البخاريُّ)
(از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما روایت شده که گفت: رسول الله (صلی الله علیه وسلم) دوش مرا گرفت و فرمود: در دنیا چنان باش که گویا غریب، و یا راهگذری هستی. و عبدالله بن عمر همیشه می‌گفت: شبانگاهان، به انتظار بامداد منشین و بامدادان، به انتظار شب منشین، و از زمان تندرستی برای روزهای بیماریت و از زندگیت برای مرگت توشه‌ای بردار.)
زیرا! به قول مولانا جلال الدین محمد بلخی:
فکر ما تیری است از هو در هوا
در هوا کی پاید، آید تا خدا
هر نفس نو می شود دنیا و ما
بی خبر از نو شدن اندر بقا
به این معنا، "موجودات هر لحظه می‌میرند و زنده می‌شوندو"
خوب است نگاهی هم به شرح کبیر انقروی بیفگنیم تا با خواندن شرحی که در رابطه با سخن مولانا دارد، بر معلومات ما افزوده آید:
"چنین پدیده ای در نتیجۀ دو گروه از اسما لطف و قهر خداوند است که همواره در حال کار و عمل اند و تعطیل برای شان ممکن نیست. (2/490)
ریشۀ اعتقاد به نوشدن مدام عالم را- که از اصول مولاناست، باید در آیاتی نظیر"أَفَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ ۚ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ" (ق:50) جست. (ترجمه) (آیا در اول بار که آفرینش را آوردیم هیچ درماندیم؟ (پس در خلقت معاد دیگر بار هم عاجز نیستیم) بلکه این منکران در شک و ریب از خلقت نو (و نشأه معاد) اند.)
 و یا در آیۀ (29) سورۀ مبارکۀ الرحمن می‌فرماید: "يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ" (هر که در آسمانها و زمین است همه از او (حوائج خود را) می‌طلبند و او هر روز به شأن و کاری (در تکمیل و افاضه به خلق) پردازد.) (مولوی نامه،2/964)
این باور به نام‌های گوناگونی در عرفان اسلامی متجلی شده است. مانند تجدد امثال، خلع و لبس، تجدد مظاهر، خلق جدید، مرگ و رجعت، حشر نوین، تعاقب امثال، قیامت نقد، ساعت حاضر و نظایر آن را از این حقیقت گفت‌وگو کرده اند. زیرا عقیدۀ آنان، اعیان موجودات مانند اعراض، به خودی خود هیچ گونه قرار و ثباتی ندارند. (خلق مدام در عرفان اسلامی و آیین بودایی ذن، ص77-78)
همان‌گونه که اشارت رفت، در جهان بینی مولانا، عالم هر لحظه در حال شدن است و بقا در جهان مادی، معنایی ندارد. همه چیز دستخوش تغییر و تبدیل، هست و نیست شدن، مردن و زنده شدن است. این قاعده در تمام جهان، جاری است و انسان نیز به عنوان جزئی از این جهان بزرگ، قاعده ای مستثنی نیست (همان):
از عدم ها سوی هستی هر زمان
هست یارب کاروان در کاروان.
مولانا در جای دیگری، نونو شدن عمر را بدینگونه به دست شرح می‌سپارد:
عمر همچون جوی نونو می‌رسد
مستمری می‌نماید در جسد
آن ز تیزی مستمر شکل آمده است
چون شرر کش تیز جنبانی به دست.
این سخن امام حسن البنا که می‌گفت: "الوقت حیات" در رابطه به آنچه در بالا از آن گفته آمدیم، مناسبت تمامی دارد. کسی که حق وقت را شناخت، زندگی را یافته است؛ برای این‌که وقت حیات است و فوت آن ممات.
 عماره، شاعر، فقیه و ادیب یمینی متوفی سال 569 قصیده‌ای دارد که قاضی ابن خلقکان در «وفیات الأعیان» آن را آورده و معنای ابیاتی از آن چنین است:
"هرگاه سرمایه‌ات عمر تو باشد، بپرهیز از مصرف‌کردن عمر در غیر واجب.
و میان رفتن شب و آمدن صبح معرکه‌ای است که لشکر آن شگفتی‌ها را به سوی ما می‌آورد."
و به قول احمد شوقی(10):
قلب در حرکاتش به شخص می‌گوید: زندگی عبارت است از دقیقه‌ها و ثانیه‌ها، کاری کن که بعد از وفاتت اسم و آوازه‌ات بالا گیرد، برای این که ماندن نام نیک آدمی، عمر دوم اوست.
هر لحظه ای که به انسان دست می دهد، منوط به زندگی انسان می‌باشد! ولی همینکه آن وقت سپری شد، برگشتنش محال است.
دیروزی که گذشت، اگر همۀ خلایق دست به دست هم دهند که آن را برگردانند، امری است که هرگز تحقق نمی پذیرد. لذا نباید گذاشت که وقت بیهوده به هدر رود و فایده ای از لحظه های آن مرتب نگردد. بنابراین جداً ملتفت باشیم، در محدودۀ ظروفی که درآن قرار داریم، نه تنها زودگذر است و هم، نه تازه می‌شود و نه بر می‌گردد. به قول شاعر که می‌گفت:
ما مضی فات والمؤمل غیب
ولک الساعة التی انت فیها
در مفهوم این سخن سعدی شیرازی بیتی دارد با این محتوی:
سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست
در میان این وآن فرصت شمار امروز را
این موضوع در جای دیگری از سخن شیخ همام تحت عنوان"در توبه و راه صواب"، اینگونه بازتاب یافته است:
 خبر داری ای استخوانی قفَس !
که جان تو مرغی است نامش نفَس!
چو مرغ از قفس رفت و بگسست قید
دگر ره نگردد به سعی تو صید
نگه دار فرصت که عالم دمی است
دمی پیش دانا به از عالمی است
"گلشن راز"، را برمی‌کشاییم، کتابی که مهمترین و مشهورترین اثر منظوم شیخ محمود شبستری است(11) و حاوی نکته های مهم تصوفی و اندیشه های بلند عرفانی! وی در آن اثر موقر، شعری دارد تحت عنوان: " تمثیل در بیان اقسام مرگ و ظهور اطوار قیامت در لحظۀ مرگ" که دیدگاهش در دسته بندی مرگ، مشابه با نظر مولانا است:
سه گونه نوع انسان را ممات است
یکی هرلحظه وان بر حسب ذات است
شیخ بدین باور است که انسان هر لحظه، مرگ را در زندگی تجربه می‌کند؛ و به تعبیر دیگر "مرگ دم به دم" که هر لحظه و طرفة العینی مخلوقات را در احاطۀ خویش دارد.
شیخ شمس الدین محمد اسیری لاهیجی (12) می‌گوید:
موجودات به جهت وجود امکانی و افتقاری خود و به حکم " کل شیءٍ هالک" هیچ وجودی ندارند، اما با تجلی نفس رحمانی، درهر لحظه هست می‌شوند.
 استاد کریم زمانی، در شرح مثنوی، در این مورد می‌نویسد: "در مرگ دم به دم این حکم افناء و ابقا و میرانیدن و زنده کردن، حکمی است میسر به اقتضای تجلی و ظهور حق تعالی در صفات متقابله مانند: محیی و ممیت و لطیف و قهار که به حکم اولین صور و اعیان در وجود می‌آیند، و به حکم دومین فانی می‌شوند." (زمانی،1382:د اول، 381 )
شیخ محمود شبستری متعاقب بیت بالا در گلشن راز، می‌آورد:
جهان گل است و در هر طرفة العین
عدم گردد و لا یبقی زمانین.
همان گونه که حیات دنیوی و وابستگی انسان به آن، واقعیتی انکار ناپذیراست، مرگ نیز چنان است. اما مهم آن است که از این حیات چه گونه و به چه مقدار می‌توان بهره بر گرفت؟
پاسخ درخور این است که: در قبال این حیات و زندگی زود گذری که از آدمی سپری می شود، در ساختن بنای زندگی آخرت، که هدف خلقت نیز در آن نهفته می باشد،کوشا شد و آن را هدف اصلی قرار داد و زندگی را بر بنیاد کسب سعادت و رضای حق تعالی تنظیم  کرد. بناءً جاذبۀ زندگی دنیوی که در نقش آرزو های دراز جلوه گر می شود، آدمی را چنان به خود مشغول می سازد که یاد آخرت از ذهنش زدوده گردد.
" ابوالمعانی بیدل نیز با الهام از فرمودۀ بالا و لزوم استفادۀ بهینه از وقت برای طاعت پروردگار و ارائۀ خدمات ارزنده برای مردم، بیتی دارد، بدین مفهوم:
اشک یک لحظه به مژگان بار است
فرصت عمر همین مقدار است.
وای اگر این فرصتِ خیلی‌ها کم، همواره به غفلت و معصیت گذرد.
واقعیت مسلم این‌است کهً هوس ها و خواسته های نا صواب و نامیمون اگر به موقع مهار نشوند، با این حقیقت که در حدیث نبوی صلی الله علیه وسلم تبلور یافته: کن فی الدنیا کانک غریب او عابر سبیل ( در دنیا چنان باش که گویی غریبی و رهگذر) اندیشه را وفق دهد، چنین آرزو ها و هوس ها انسان را تبدیل به جانوری می‌سازد که خطرناک است و سقوط انسان منوط به آن. از همین روست که در فرهنگ اسلامی و در جلوه گاه اندیشۀ عرفای اسلامی، مرگ اندیشی موجب مهار توسن آرزو های بیجا وسرکش و کثرت غفلت می شود و این یک حقیقت مسلم است که اساس زندگی دنیا و عذوبتش، همانا دل سپردن به شاهد آمال آنچنانی است. به قول استاد یثربی (13) اگر وعده ها و آرزو های وصال وامید – بر عکس این گفتۀ شاعر:
" زان شبی که وعده کردی روز وصل
روز و شب را می شمارم روز وشب"
نبوده باشند، ما روز و شب را به شمارش لحظه ها نمی‌پردازیم. و این در حالی است که " زندگی برای همه به خصوص انسان زیبا و دوست داشتنی جلوه می‌کند، اوج و منزلت زهد و پرهیزگاری هم از همین جاست. بدین معنا: اگر زندگی از جاذبه برخور دار نمی‌بود و لذایذ آن مورد علاقه و دلبستگی آدمی قرار نمی‌گرفت، تکلیف به زهد و پرهیز از آن لذایذ، عاری از مفهوم و منزلت بود." به قول مشارٌالیه  کسی را به نخوردن سم و کثافت تکلیف نمی‌کنند و پرهیز انسان هم از سموم و مواد تلخ و ناگوار، امریست طبیعی و هیچکس نمی‌تواند به این امر افتخار ورزد و انتظار تحسین داشته باشد. ارزش و منزلت تقوی و پرهیز هم در همین است که انسان پای بر تمایلات و شهواتش می‌گذارد.
به یاد داشته باشیم که مرگ‌اندیشی هرگز بدان مفهوم نیست که انسان از تمام لذایذ دست بکشد، بل زندگی را فرصتی کوتاه و از بهر آزمون بداند و آن را بر اساس سعادت اخروی سرو سامان بخشد. یعنی: " مرگ‌اندیشی چیزی جز تعدیل زندگی و سامان بخشیدن آن نیست."
سعادت انسان با برقراری رابطه با خدایش تحقق می پذیرد شیخ ابوسعید ابوالخیر در مورد چگونگی تحقق رابطۀ خدا با بنده می گوید:
"حجاب میان بنده و خدای، آسمان و زمین، عرس وکرسی نیست! پندار من و تو حجاب تو است، ازمیان برگیر و به خدا رسیده ای"
حافظ این  گوهر معنا را اینگونه به رشتۀ سخن در می کشد:
میان عاشق ومعشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجاب خودی، حافظ! از میان برخیز!
معهذا این حقیقت نیز مورد تأمل قرار گیرد که به قول دکتر عبدالله الاشقر
"عده‌ای چنین گمان می‌کند که سعادت در دنیا با سبب لذت‌ گرفتن از خوردن، آشامیدن و لباس‌پوشیدن تحقق می‌یابد و سعادت را در ثروت، مال، مقام، جایگاه، قدرت، ازدواج‌های آنچنانی با افراد صالح حسب و نسبت جستجو می‌کنند. چنان‌که کسی با دیده  بصیرت و آگاهی در حال آن‌ها بنگرد، متوجه می‌شود، چیزی که آنان ثابت کرده‌اند مشترک میان حیوانات وانسان‌ها هستند و در واقع سهم حیوانات در انواع لذایذ بیشتر از سهم بشر است."
……………………

  1. سایت "پژوه" بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلام.
  2. مصطفی ملکیان متولد سال 1336 فیلسوف، روشنفکر ایرانی است که بخش عمدۀ

پژوهش هایش در حوزۀ اخلاق، دین، فلسفه دین، اگزیستانسیالیسم، روان شناسی، علوم انسانی، روش تحقیق و روشنفکری است. (و-پ)

  1. زین‌الاسلام ابوالقاسم عبدالکریم بن هَوازِن قشیری، صوفی، فیلسوف ومفسر، سده پنجم هجری.
  2. انسان و تولد معنوی، مجید صادق حسن آبادی استادفلسفه دانشگاه اصفهان، راضیه عروجی کارشناس ارشد فلسفه در دانشگاه یاد شده.
  3. اسفراينى ابومحمد نورالدين عبدالرحمن بن محمد بن محمد كسرقى (639 -717ق‌)، از مشايخ طريقت كبرويه و مؤسس شعبه نوريه اسفراينيه است.(ویکی نور)
  4. فرهنگ لغت واصطلاحات و تعبیرات- دکتر جعفر سجادی، ص714،
  5. محموعۀ رسایل فارسی خواجۀ عبدالله انصاری، به تصحیح دکتر محمد سرور مولایی، ص 378،
  6. مسعود معتمدی/ تلقی عرفا از مرگ،
  7. ابوالقاسم حسین بن محمد معروف به راغب اصفهانی معروف به سید سیراب در گذشته ۵۰۲ قمری و از ادیبان و حکیمان اهل اصفهان بود.
  8. أحمد شوقي علي أحمد شوقي بك، ملقب به امیرالشعراء از سخنوران بزرگ در مصراست. 
  9. سعدالدّین محمود بن امین‌الدّین عبدالکریم‌بن یحیی شبستری (معروف به شیخ محمود شبستری) یکی از عارفان و شاعران سدهٔ هشتم هجری. درگذشت 720 هجری- قمری.
  10. شمس الدین محمد اسیری لاهیجی،1374، ص427- 426.
  11. سید یحیی یثربی متولد سال ۱۳۲۱ هجری شمسی، استاد فلسفه و کلام اسلامی در دانشگاه علامه طباطبایی، ناقد فلسفه و عرفان اسلامی.