آرشیف

2017-8-14

غلام رسول مبین

درمورد نژاد غوری ها

 

(در پیوند به نوشته یی جناب استاد غلام نبی ساقی) !

بنام خداوند بزرگ و متعال

غور ولایتیست که از امپراطوری اش سده ها میگذرد و از ولایت شدنش دهه ها. این ولایت تاریخی، کوهستانی، سردسیر و صعب العبور به مرکز افغانستان به مرکزیت شهر چغچران واقع است. درین ولایت اقوام و طایفه های مختلفی چون: ترک/ایماق، تاجیک، هزاره، پشتون (وردک)، بلوچ، مغول و … زندگی میکنند. در چوکات رسمی دولتداری افغانستان به ده واحداداری به شمول مرکز ولایت منقسم شده است. اصل مساله یی که درینجا مطرح است، زیر پرسش است، متاسفانه گُنگ است، دربدر است – همین موضوع نژاد غوری ها میباشد. همچنان مذاهب سنی و شیعه در بین مردم به صورت کامل مروج است که درین مورد تنها هزاره های غور شیعه مذهب و متباقی اقوام همه سنی مذهب اند. 
گرچه طوریکه در بالا ذکر کردم، اگر همه انسان های که درین محدوده زندگی مینمایند برای همدیگر به چشم همنوع ببینند و تعصبِ فکری، نژادی، زبانی، اعتقادی و قبیلوی نداشته باشند برای همه جای زیست و زندگی است. به اساس ارشادات دین مبین اسلام که طایفه و قبیله باعث شناخت بهتر انسان ها میگردد، لامحال درین مورد بحث های صورت گرفته و میگیرد.
اما، آنچه که بنده یی عاجز و کمسن مطالعه و برداشت دارم؛ نمیشود که باشندگان ولایت غور را تنها تاجیک، عرب، پشتون، ترک، هزاره، مغول، بلوچ ویا قبیله دیگری دانست. بلکه درین ولایت بیشتر اقوامِ چون: ترک، تاجیک، پشتون (وردک)، هزاره، مغول، بلوچ و … زندگی مینمایند. به گونه یی مثال:

  1. باشندگان واحداداری ساغر ولایت غور خود را تاجیک میدانند و درین مورد همچنین باشندگان مرغاب فعلی ویا مروالرود سابق در شمال چغچران نیز خود را تاجیک دانسته و همچنین لهجه و گویش شان بیشتر مایل به مردم بدخشان میباشد که برهانیست برین مدعا.
  2. باشندگان واحداداری لعل و سرجنگل و همچنین کسانیکه به جنوب و جنوب شرق واحداداری پسابند زندگی میکنند به مذهب شیعه و به نژاد هزاره اند. لاکن اینقدر حرف است که هزاره های لعل و سرجنگل نیز خود را ایماق میدانند.
  3. چیزی که من اطلاع دارم به واحداداری تیوره ولایت غور یک تعداد خانواده های هستند که متعلق به مغول اند و اوشان را مغول ها گویند.
  4. باشندگان نواحی غرچستان سابق تا امتداد واحداداری لعل و سرجنگل خود را ایماق (ترک) میدانند که البته درین مورد بعضی شخصیت های دولتیار از جمله (استاد غلام نبی ساقی و عید محمد عزیزپور به تاجیک بودن تاکید دارند ولیکن شخصیت های چون بزرگوار عطا محمد دهقانپور و فیض محمد میرزازاده به ترک یا ایماق بودن غوری ها مهر تایید میگذارند).
  5. درمورد قوم وردک که متعلق به پشتون هستند. همه میدانیم که وردک های پوزه لیچ، وردک های دهن تسرقی، وردک های مدرسه و وردک های غلمین به چغچران و همچنین وردک های دولتیار خود دلیلی محکم و ثابتِ است که پشتون ها در غور زندگی میکنند. نیاز به یادآوری است که به اساس پژوهش و تحقیقات بنده وردک ها در غور از زمان امپراطوری غوری ها نه، بلکه از زمان فروپاشی غوری ها به غور آمده یعنی حدود سال های 1330 – 1340 هـ.ش.
  6. بعضی از باشندگان واحدهای اداری دولتیار و دولینه خود را متعلق به قوم قبچاق که یکی از شاخه های ترک میباشند، میدانند و دو سال قبل شورایِ در غور به نام شورای قوم قبچاق نیز ایجاد شد.
  7. راجع به موجودیت قوم یا ملت بلوچ که در واحداداری تولک زندگی میکنند هیچ جای شک و شبهه یی نیست و در ضمن دهمرده های غور را بعضی ها بلوچ میدانند و بعضی ها ترک.

آنچه که در بالا تذکار رفت، ثابت میسازد که اقوام یا ملیت های زیر در غور زندگی میکنند:

  1. ترک ها.
  2. تاجیک ها.
  3. پشتون ها.
  4. بلوچ ها.
  5. هزاره ها.

اما درین میان، کسانیکه ادعای عرب بودن غوری ها را مطرح میکنند از نگاه بررسی و تحقیقات من مردود است. چون هیچ عرب نشینی در غور سراغ نداریم. پس تا اینجای کار ولایت غور میشود یک ولایت کثیرالقومی به شعوب و قبایل مختلف.
بعضی از بزرگان راجع به زبان غوری ها خیلی تاکید دارند که چرا این ملت اگر ترک اند، به زبان دری متکلم هستند. من میخواهم بگویم که:

  1. محمد ظاهر شاه آخرین شاه افغانستان به پشتو که زبان پدری و مادری اش بود، به مشکل سخن میگفت ویا اصلا نیازی به تکلم پشتو نداشت و زبانش دری بود.
  2. ببرک کارمل فرزند جنرال محمد حسین که پدرش ویا مادرش از تاجیک های کشمیر بود باوجود دری زبان بودن به پشتو خوب سخن میگفت و این دلیل شده نمیتواند که وی پشتو زبان است. درصورتیکه به جراید دولتی تا حال از وی به نام پشتو یاد میبرند.
  3. تا سال 1389 دکتر عبدالله عبدالله رییس اجراییه فعلی افغانستان اصلا پشتو بلد نبود که گپ بزند. ازینکه دکتر عبدالله عبدالله از پدر پشتون و از مادر تاجیک است، برای همه هویداست. روزی از روزها من به ملاقات آقای مسعود آشنا که در آن وقت به حیث رییس جوانان ایتلاف تغییر و امید دکتر عبدالله کار مینمود رفته بودم و در آن زمان که دکتر عبدالله برای شرکت و نامزد شدن به انتخابات 2014 آمادگی میگرفت، مسعود آشنا گفت که مدتِ میشود دکتر عبدالله کورس پشتو (خصوصی) میخواند و یکی از چانس های برنده شدنش اینست که وی بتواند متکلم این زبان باشد. یعنی تا آن زمان دکتر عبدالله عبدالله که از تبار درانی های پشتون به شمار میرود، پشتو بلد نبود.
  4. در بین تمام واژه های که ما در امورات زندگیِ روزمره یی خویش بکار میبریم از زبان های مختلف استفاده میکنیم، که:
  5. قَتُق، دوغ، قُدُق، اولاغ، خان، بیک، چلاق، چمچه، خاتون، بیگم، جارچی، جغرات، بی بی، بهادر، باتور، قشلاق، ییلاق، قشون، طوی، قره، قیچی، قیماق و صدها واژه یی دیگر که ترکی اند.
  6. قریه، ولایت، مُلک، مملکت، وطن، عروسی و صدها واژه یی دیگر که عربی اند. شایان ذکر است که دخالت زبان عربی به زبان های ترکی، دری، پشتو و اردو/هندی به حدیست که حتا به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران زبان عربی بعد از زبان فارسی – زبان رسمی شان میباشد.
  7. آلشی، مخی یا مخیه، ولسوالی، ماما و ده ها واژه یی دیگر که پشتو اند.
  8. درین میان زبان دری به حیث زبان درباری در ادوار مختلف تاریخ کاربرد داشته است. غزنوی ها ترک اند و به ملت و تاریخ خویش پایبند اند ولی زبان شان دری است. زبان دری بنابر وسعت کاربردی اش توانسته که در کشورهای متعددی چون: ایران کنونی، افغانستان کنونی، تاجیکستان کنونی، حتا پاکستان، ترکمنستان، ازبکستان و قزاقستان کاربرد خود را حفظ کند و در سده یی بیست و یکم (قرن 21) توانست که به آلمان جایگاه و پایگاه رسمیِ را بخود بیابد.

درمورد اینکه به کتاب طبقات ناصری و تاریخ بیهقی واژه های ترکی و غوری همردیف آمده اند، دیدگاه من به شرح زیرین خلاصه میشود:

  1. در گام نخست کاربرد ترک و غور یا ترکی و غوری مترادف اند. یعنی که به نظر این قلمزن ، غور یا غوری ها ملیتِ جداگانه یی نیستند. هم مانند غزنوی ها، سلجوقی ها، یفتلی ها و … نکته بعدی اینست که در حال حاضر نیز این نوع کاربردها به صورت وافر وجود دارد. به گونه مثال: تمام پشتون ها و قندهاری جمع شدند و از آقای غنی حمایت نمودند، درینجا پشتو و قندهار همردیف شدند. ویا تاجیک ها و پنجشیری ها از دکتر عبدالله پشتیبانی مینمایند.
  2. در سطح غور نیز دیدگاه های خالی ازین نوع کاربردها نیست. به گونه نمونه: نماینده وردک ها و اوغان های کوچی باهم ملاقات نمودند، وردک و اوغان کوچی همه پشتون اند.
  3. بعضی از نویسندگان مدعی اند که جایگاه و خاستگاه غوری ها، ولسوالی تیوره است. درصورتیکه نخستین پایگاه امیر محمد سوری قلعه آهنگران در غرب چغچران بود و ازینجا تا آنجا حدود 115 کیلو متر راه فاصله است.
  4. اگر قلمرو غوری ها را فشرده کنیم از زمینداور، بامیان، تخارستان و حتا دهلی و پشاور بگذریم، میبینم که غوری ها در بین خود به دو حصه یی مستقل قسمت شده اند. یکی غور و غوری ها و دیگر غرچستان و غرچستانی ها. درین میان یک قبیله یی دیگری نیز بوجود میآید به نام "غزها" که به همین نام اکنون در مناطق الله یار و غرچستان روستای است مسما به (ملاهای غز).

برداشت های کوتاهی محیطی که دال بر ایماق بود (ترک بودن) غوری ها میکند:

  1. وردک ها ما را ایماق خطاب میکنند.
  2. اوغان های کوچی ما را ایماق خطاب میکنند.
  3. هزاره ها نیز گهگاهی ما را ایماق خطاب میکنند.

در فرجام لازم میدانم یادآور شوم که این مقاله یی کوچک دارای نواقص و کاستی های خواهد بود. از حضور تمام خوانندگان و بزرگان تقاضامندم که بدون توهین و تعرض به شخصی، گروهی، قومی ویا نژادی دیدگاه ها و داشته های خویش را صادقانه بگذارند تا باشد که به غنامندی این مقالت ممد واقع گردد.

باحفظ حرمت
غلام رسول مبین
غور، شهر چغچران
23 اسد 1396 هـ.ش.