آرشیف

2014-12-28

محمداسحاق فایز

دامگاه بی خاصیتی کابینه کرزی، و بحران افغانستان

 

بسم الله الرحمن الرحیم
 
هرچه به پایان دوره زمامداری حامد کرزی و تیمش نزدیک تر می شویم، شورو شوق دولتمردان در نظام برای خدمت به مردم کمتر می شود و تب قدرت طلبی طالبان بالا می رود.
هنوز که حدودنه ماه  به انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده است و چند تن از قصد خود در کاندیداتوری شان در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده خبر داده اند،  معلوم نیست که این شمار تا ماه های قریب به انتخابات به چه تعداد می رسد.
روشن ترین نکته در بروز دگرگونی در میان دولتمردان افغانستان از ختم دوره پنجساله ریاست جمهوری کرزی،  سراسیمه گی زایدالوصفی است که در عملکردهای ریس جمهور و شماری از اعضای کابینه اش دیده می شود. این سراسیمه گی ها را می توان در بروز درز و چند دسته گی در میان تیمی مشاهده کرد، که تاچند هفته پیش از متحدان نزدیک همدیگر بودند.
ارگ ریاست جمهوری،  دیگر آن حال و هوای گذشته را ندارد. اوایل سال گذشته بود که جاوید لودین سخنگوی و بعد ریس دفتر ریس جمهور کرزی در یک زد و بند ناجوانمردانه؟!  علیه ریس جمهور دست به توطیه  زد.
 همدستی جاوید لودین با چندتن از اعضای کابینه کرزی منجر به عزل  او از وظیفه اش در ارگ ریاست جمهوری شد وبدنبال آن، ریس جمهوری موصوف را به عنوان سفیر افغانستان به کشور ناروی اعزام کرد.
پس از جاوید لودین افراد و اشخاص دیگری نیز در این سمت آمدند ولی گویی ستاره بخت هیچ یکی خوش ندرخشید. واقعیت امر این است که کرزی پیوسته در گزینش همکارانش سیاست روشن و معقولی نداشته است.
اطرافیان کرزی چند دوتن که تاحال کماکان در ارگ  آزموده شده اند- هیواد مل، زلمی رسول و فاروق وردک، متباقی یا ارگ را ترک گفته اند و یاهم دیگر در چشم ریس جمهور جایگاه ارجمندی ندارند.
ارگ اکنون از یک موهبت دیگر نیز برخوردار است و آن اینکه بساط بابای ملت و داماد او با مرگ هردو،  از حوالی کرزی برچیده شد واین کار برای کرزی مجال نفس کشیدن داد.
حالا آفتاب حکومت و اقتدار کرزی  نیزپس از شش سال به لبة بام رسیده است و این آفتاب اگر معجزه رخ ندهد، سال آینده به مغربی غروب خواهد کرد که حکومت های آن بیش از هشتاد هزار نیروی نظامی به کابل فرستاده اند تا پایه های تخت حکومت داری کرزی را مستحکم نگهدارند و اورا از گرد باد های مهیب حوادث افغانستان نجات بدهند.
کرزی زمانی به قدرت رسید که طالبان پس از حوادث یازده سپتامبر 2001 در امریکا از کابل رانده شدند.
 افغانستان،  ویرانه به او تحویل داده شد و مدیریت یک کشور ویران که در خزانه هایش چیزی به عنوان سرمایه اسعاری وجود نداشته باشد، امری دشوار و ناممکن بود.
 سعادت کرزی در آن بود که مغرب زمین  سرشکسته و لرزیده از هول انهدام برج های دوقلوی نیویارک که خطر را احساس کرده بود،  این بار برای مبارزه با دشمنانش از ایالات متحده که خود پرورده بود پا به بیرون  گذاشت تا  آن ها را در بیرون از مرزها و آنهم در افغانستان جستجو کرده نابود نماید:
امریکا هر چند درتبانی با نیروهای جبه متحد شمال وارد افغانستان شد،  ولی به زودی آبراه روابط میان آنها گل آلود شد و طالبان در بعضی از گوشه و کنار کشور  قامت راست کردند.
کرزی در چنین روز و روزگاری زمام  امور را در افغانستان در دست گرفت ودر عین حال راهکار جدیدی رادر زدودن مجاهدین از دورو برش اتخاذ نمود که با این کار حمایت غرب و نیروهایی را که در درون نظام و بیرون از آن  با مجاهدین میانه خوبی  نداشتند، بدست آورد.
 
کرزی پس از نشستن بر اریکه قدرت، بی مهابا سیاستی را در پیش گرفت که درنزد سیاست دانان و دولتمداران کارایی و معقولیت چندانی نداشت.
کرزی در حالی که در میان قبایل پشتون درجنوب  و جنوب غرب و جنوب شرق محبوبیتی نداشت،  به زودی درانی ها و نورزایی ها را از دست داد و تنش های موجود میان قبایل دیگر پشتون در قندهار، هلمند، ارزگان و زابل باعث شد تا طالبان از فرصت بهره ببرند، زیرا طالبان نیز در نتیجه این تضاد های درون قومی و تعلقات شان به چند شاخه بزرگ وضعیت بدی دارند و بر سر بدست آوردن قدرت باهم دیگر در مبارزه اند.  .
کابینه کرزی باآنکه بعضی از غرب برگشته گان را در خود جاداده بود نتوانست بر مشکلات موجود فایق آید.
 این کابینه ترکیب  نامتجانسی داشت که در بسیاری از موارد نمی توانست مدیریت خوب وکارایی یک جمع مدبر و عبرت گرفته  از گردش روزگار را نشان بدهد.
دور بودن شماری از اعضای کابینه در سال های گذشته از سرزمین و جمع مردم، واقعیت امروزی افغانستان را از نظر آنها بدور داشته بود وآنها فکر می کردند که می توانند به آسانی وارد عمل شوند و افغانستان تغیرات  اساسی وبنیادی ببینند.
راهکار های کشورهای کمک کننده در قبال  افغانستان برخی در کنفرانس های توکیو، بن و لندن مشخص شد و این راهکارها از آن رو نتوانست سیمای افغانستان رابه نحو مطلوبی دگرگون سازد که غارت عظیمی از وجوه کمکی در افغانستان توسط نهادهایی آغاز گردید که به عنوان نهادهای غیر دولتی فعالیت داشتند، و شمار زیادی از این نهاد ها وجوه کمکی را دوباره به کشورهایشان به نحو قانونی شده اش!؟ بردند (عمل کردن در شکل کمپنی های ساختمانی و مهندسی وراه سازی وغیره).
کرزی و تیمش نتوانستند با استفاده از کمک های غرب شالوده ای  برای اقتصاد کشور ما بریزند.  عدم هماهنگی همه نیروهای داخلی و بیرونی درکشور در راه فایق آمدن بر مشکلات موجود،  نه تنها موجبات راکد ماندن احیای زیرساخت های مملکت گردید،  بلکه درشکل گیری وضعیت نا هنجار دیگری ممد واقع شد.
کابینه ناکار آمد کرزی درحالی که در ناتوانی ها،  در راه کنترول بحران موجوددست و پا میزند، در چنبره تعصب های قومی ونابسامانی های دیگر منطقوی گیر افتاده است و این کار برای دولت سربرآورده از میان خرابه های جنگ،  مصیبت بزرگی بود و است.
به نظر می رسد که تنش افگنی ودامن زدن عصبیت های قومی در میان کابینه و رده های پایان تر از آن در نظام موجود،  ترفند خارجی ها است- خارجی هایی که هنوز مایل نیستند افغانستانی ها در کنار هم پس از سی سال خانه مشترکی را آباد کنند که بیشترینه بدست خودشان و مشارکت بیگانگان  ویران شده بود.
 تفرقه اندازی های درون نظام که ریشه در ترفند های ریخته شده از سوی بیگانگان دارد،  اکنون راهش را به سوی لایه های پایانی جامعه بازنموده است.
اگر یورش ملخ ها دربادغیس حاصلات مردم را پاک میخورد، کوچی ها چون ملخ به میان هزاره ها می روند و کار ملخ ها را می کنند. کابینه دولت که نمی تواند دیگر از زیر چنبره تلخ تعصب و سمت گرایی ها بیرون رود بجای در پیش گیری راهکار مناسبی،  وقت گذرانی  می کند و به این ترتتیب  کوچی چماق بدست سابق اکنون با سلاح های خفیف و ثقیل  مجهز شده و در کنار اشتران و گوسفندانش، حریم های حرمت شهروندان دیگر را زیر پا می کند.
کرزی وکابینه ناکامش تاحال نتوانسته است قدمی در راه اشتغال زدای و احیای زیرساخت های افغانستان بردارند. شاید بتوان احداث و بازسازی جاده ها را به کمک کشور های جهان بزرگترین قدم در راه بازسازی افغانستان خواند ولی به قول یکی از کارآگاهان امور اگر خارجی ها در ساخت و ساز این جاده ها اقدام نمی کردند، جاده های افغانستان برای آنها بغدادی دیگر می شد.
 کرزی نتوانست با تیمش شالوده یک نظامی را بریزد که بتواند خیل ملیونی بیکار را در سراسر کشور بکار اندازد و از این طریق نگذارد که به شمارلشکریان طالبان افزوده شود.
 کرزی سیاست ناسنجیده خارجیها را درپیش گرفت. پاکستان هیچگاهی در محراق توجه کرزی نبود تا آن کشور را وادار سازد که از مداخله در افغانستان دست بردارد.
سیاست کرزی در برابر طالبان نیز سیاستی غامض و دو گونه بود. روابط پنهانی  میان او و بعضی از حلقات طالبان به همه گان آشکاراست.
 طرح آشتی و گاه تشدید جنگ با ملاعمر و گلبدین،  سیاست های دوپهلوی اورا نشان میدهد.  کرزی در یک دست قرآنی دارد در حالیکه در در دست دیگرش شمشیری بران در آستین پنهان کرده است،  با این تفاوت که از هیچ یک استفاده درستی نمی کند.
درحالیکه اکنون جنوب، جنوب غرب و جنوب شرق در تب جنگ و ناامنی می سوزد، کوکنار در جنوب آتش این جنگ را تند تر می کند زیرا طالبان از این کشت سود می برند وچه بساکه خارجی ها روی تسلط بر اراضی کوکنارخیزخفه گی پیداکرده اند و این کار حتا ریس جمهور را نیز آزرده است.
 ناکارایی های دولت.در اینچند سال پس از سقوط طالبان به حدی رسیده است که افغانستان را نگذاشتند قادر گردد از منابع نفت وگاز خود در شمال حد اقل بهره را ببرد.
این نکته بسیار حایز اهمیت است، در حالی که افزایش سرسام آور قیمت مواد نفتی تاثیرالتش را بر افزایش قیمت ها و اجناس اموال دیگر گذاشته است، نمی توان از این آرزوی مردم ما چشم پوشید که کاش ما می توانستیم از منابع داخلی خود اکنون برخی از احتیاجات خویش را برآورده می ساختیم.
جای تعجب است، چرا این قدرت های بزرگ دنیا که اکنون در کشور ما حضور فعال دارند، نتوانسته اند افغانستان را مثلاً از ناحیه برق  بی تیاز سازند و یا حد اقل در جهت اعمار بند های برق کاری را از پیش می بردند.  اکنون که حدود کمتر ازیک سال از دوره کار ریس جمهور کرزی باقی مانده است،  می توان ادعاکرد که کار از کار گذشته است .
گذشت چهارسال نشان داد که قانون اساسی افغانستان با آنکه درموارد دیگر خوبیهای دارد، یا گزینش نوع نظام ریاستی، این نکته راروشن نموده است که زمامداران افغانستان پس از رسیدن به قدرت چه حد جاه طلب و خود کامه می شوند.
این قانون اکنون برای افغانستان درد بزرگی ایجاد نموده است.
ریس جمهور در حالی که دارای دو معاون است و در قانون  تصریح شده است که صلاحیت های آنان از سوی ریس جمهور واگذار می شود،  از دادن این حق تا حال خود داری کرده است و در موارد مهم با آنها مشورت نمی کند.
این ناهنجاری بروز تنش وبی اعتمادی را در میان کابینه سبب شده است. کابینه دولت به نحو قابل ملاحظه ای در میان آتش تبعیض و تعصب چنان گرفتار است که به مشکل می توان فکر کرد این مردانی به نام وزیر ، به آینده بهتر فرزندان مان می اندیشند.
 برخی از مسئولان ادارات در مرکز و ولایات چنان در چنبره تعصب و خود کامه گی ها اسیر اند که نمی توان در آنجا ها سخنی از همگرایی و همیاری یافت.
 
کرزی وتیمش اکنون به میزان قابل درکی در تلاش اند تا همانند نادر خان و هاشم خان در افغانستان عمل کنند.
کسی در ولایت لوگر زندگی می کند وبابرادری که دربگرامی و بتخاک  اقامت دارد می گوید که در جامه کوچی،  پاکستانی های پشتون اکنون به این مناطق سرازیر شده  و برای غضب داریی های دولتی کمربسته اند.
 این پیشامد های ناسنجیده در آینده می تواند بسیار خطرناک تر از حال چهره بنماید.
طالبان در دوران حاکمیت شان در نقش قدرت طلبان پشتون و برگرداندن سلط حاکمیت، پشتون ها (به باور خودشان ) عمل کردند.
در این راستا ترفند پاکستانی ها هم حمایت از اقوام پشتون بود تا حمایت قبایل خودرا در ولایت های همجوار با افغانستان داشته باشند.
پاکستان با این کار آتش نفاق وتفرقه را در میان مردم افغانستان دوباره مشتعل تر ساخته و امروز شش سال پس از سقوط طالبان این کشور همچنان هیزم  این آتش میباشد:
 
احمد رشید روزنامه نگار و تحلیل گر پاکستانی باور دارد که پاکستان در پی برسمیت شناختن خط دیورند از سوی افغانستان از طالبان حمایت می کند و تابر آورده شدن این هدف در سیاست هایش تغیراتی رونما نخواهد شد.
کرزی  اکنون در تمام زمینه ها در انزوای عجیبی قرار گرفته و کابینه او به گونه خارق العاده ای دردامگاه بی خاصیتی ها افتاده است .