آرشیف

2014-12-30

انجینر محمد نظر حزین یار

دادخـــواهــــــــــــــی

 

 

(Advocacy)

 
به خواننده عزيز جام غور !
«ميدانم همه ما و شما در حالتي قرار داريم كه براي اعاده حقوق مان از هر مرجعي كه باشد به نحوي از انحا طلب حق مي نمائيم ، اين خواست و برآورده شدن آن به شيوه هاي علمي ، پسنديده و مسالمت آميز نياز دارد ، البته اين روش ها و شناخت آن لازمه بردباري و در نظر داشتن يك وقت مناسب را مي نمايد ، موضوعاتي كه ميخواهم به صورت مقطعي خدمت شما قرار دهم آموزه هائيست كه در درازناي تاريخ از سري به سر ديگري انتقال گرديده و تجاربيست كه تلخ يا شرين براي بدست آوردن هدف دنبال گرديده است ، روي اين اصل در صورت كوتاهي ، كمبودي و نواقص مرا صميمانه همكاري و همراهي مي نمائيد .»
 
عطفي بر اصل مطلب :
دادخواهی پروسه­ایست که منجر به تحقق عدالت، رفع مصئونیت و معافیت مجرمین و جنایت­کاران، آرامش روانی قربانیان، امنیت اجتماعی و در نهایت اجرای قانون و تأمین قانونیت می گردد. پروسهء دادخواهی مردم را قادر می­سازد تا بدون توسل به خشونت و انتقام جویی­های فردی، از طریق قانونی به احقاق حقوق­شان بپردازند.
داد خواهي از فرد در خانواده آغاز و در سطح كشوري ، منطقه و جهان ادامه مي يابد ،در روال كنوني دادخواهي در سطح كشور ما به يك پروسه نهادينه مبدل شده كه بيشترين بخش آن توسط نهاد هاي جامعه مدني ، ژورنالستان ، مديا ،رسانه هاي صوتي ، تصويري نوشتاري و …. صورت ميگيرد.
آنچه ضرورت دادخواهی را بیشتر برجسته می­نماید، موجودیت صف­ بندی انکار­­­­ناپذیر در جلوه­های همچون اقشار «حکومت­کننده و حکومت­شونده» و یا طبقهء" پائین و طبقهء بالا " در جوامع سیاسی و تقسیم بندیهای اجتماعی است. هویداست که حکومت­کنندگان و طبقات بالای جامعه از توانایی بیشتری در سمت ­دهی تصامیم، رهنمودها، پالیسیها و قوانین بر خوردارند تا حکومت­شوندگان و طبقات پائین اجتماع.
 طبیعی است که تصامیم، رهنمودها، پالیسیها و قوانین که مبتنی بر اراده و خواست حکومت­کنندگان و طبقات بالا باشند الزاماً به نفع حکومت­شوندگان و طبقات پائین نخواهند بود. از طرف دیگر، حتا در جوامع که تجربه پارلمانی دارند و پارلمان را تمثیل کننده و مظهر ارادهء مردم می دانند، شکاف و فاصله میان مردم و نمایندگان­شان را نمی­توان انکار نمود. آنچه در این فاصله ناپدید می­گردد چیزی نیست جز نمایندگی واقعی از مردم، درک و بررسی مشکلات مردم و تلاش در راستای حل مشکلات از طریق تصویب و اجرای تصامیم و قوانین سودمند.   اینجاست که ضرورت دادخواهی بیشتر و عمیق­تر احساس می­گردد تا به عنوان یک روش و برنامۀ سودمند در زمینه تغییر چرخش تصامیم و قوانین به نفع مردم، مورد استفاده قرار گیرد.
 بنابرین تمسک به دادخواهی و استفاده از ابزار آن جهت انعکاس خواستها و نیازمندی­های اقشار محروم به پالیسی سازان و تصمیم­گیرنده­گان بمنظور ایجاد تغییر مثبت در پالیسی­ها و قوانین ناعادلانه و برخورداری مردم از حقوق و امتیازات­شان لازمی پنداشته می­شود.
 
اهداف داد خواهي
اگرچه دادخواهي پروسه دوامدار ، توسعه يافته و همه جانبه است ، اهداف آن نيز به همان منوال يك طيف وسيعي را احتوا مي كند  به نظر عموم اهداف دادخواهي را :

  •           تأمين عدالت اجتماعي
  •           كاهش فقر و ايجاد رفاه همگاني
  •           ايجاد و اصلاح سياست ها و پاليسي ها
  •           تطبيق  تصاميم و قوانين
  •           نمايندگي از افراد و اقشار محروم (ادو كيتر ها" دادخواهان" ) كسانيكه از مردم نمايندگي مي كنند
  •           توانا سازي مردم جهت خواستن حقوق شان تشكيل مي دهد.

 
داد خواهي چرا صورت ميگيرد ؟
اين پروسه به خاطر آن صورت ميگيرد تا جامعه براي جلو گيري از بي عدالتي و عدم تطبيق قوانين رهايي از فقر و محروميت نجات حاصل نمايند ، همچنين دادخواهي به خاطر نبودن پاليسي ، نواقص پاليسي و عدم تطبيق پاليسي صورت ميگيرد ، بدين منوال مي توان گفت ، دادخواهي را از ميحط خانواده آغاز نموده و تا سطوح بالا تروج كرد.
دادخواهی می­تواند در تقویت و نهادینه­سازی حق، عدالت، کاهش فقر در اجتماع انسانی و حمایت از افراد فقیر و به حاشیه رانده شده، تأثیر بسزا داشته باشد. دادخواهی، رسیدن به این اهداف را از طریق نفوذ و تأثیر­گزاری بر سیاست ها، تصامیم و ساختارها امکان پذیر میداند و تلاش دارد تا با توانا­سازی مردم فضای مناسبی را جهت حق­خواهی و اهتزاز صدای حق­طلبی ایجاد نماید.
 اهداف کلیدی دادخواهی را همانا تأمین عدالت، کاهش فقر، ایجاد تغییر در سیاست ها، نمایندگی از افراد و اقشار محروم و توانا­سازی آنان جهت خواستن حقوق­شان تشکیل میدهد. دادخواهی از بدو تأسیس جوامع انسانی به شکل ابتدایی آن وجود داشته است. ولی چون روند دادخواهی یک روند تکاملی و رو به رشد است تحولات و دگرگونی­های زیادی در روشهای آن رونما گردیده است.
با مروری گذرا بر تاریخ تحولات اجتماعی، روشن می­گردد که کوشش و مبارزه برای تحقق عدالت، یکی از دغدغه­های همیشگی همه جوامع انسانی بوده است. طوری که مصلحان، آزادی­خواهان و عدالت­طلبان با پخش و نشر افکار و تعالیم و آموزه­های انسانی­شان کوشش کرده اند، بشریت را در مسیر نجات از جور، ستم و بی­عدالتی یاری بخشند. قرآنکریم در بیان فلسفه­ی بعثت انبیا گسترش قسط و تأمین عدالت را انگیزه­ی اساسی میداند: « لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ»(آيه 25سوره حديد) ترجمه: به راستی [ما] پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم را به قیام به خاطر قسط و عدل برانگیزانند[1].
از طرف دیگر اگر به تاریخ فلسفه نظراندازیم، با چهره­های زیادی آشنا می­شویم که عدالت، جوهر اصلی مکتب فکری­شان بوده است. سقراط نماینده برجسته­ی این اندیشمندان است که با نوشیدن آگاهانه­ی جام­ زهر که بصورت غیر­عادلانه به آن محکوم شده­ بود، حرمت و ارزش قانون و قانونیت را که مقدمه ­ای عدالت است، تثبیت نمود.
تمامی قیام­های استقلال طلبانه و ضداستبدادی، ضداشرافی، ضد برده­داری و بهره­کشی، از قیام اسپارتاکوس علیه امپراطوری برده­دار روم تا مبارزات مردم هند بر ضد استعمار بریتانیا به رهبری گاندی، مبارزات مدنی مارتین لوتر کینگ در آمریکا و تلاشهای مردم افریقا به رهبری نلسون ماندیلا ، قيام پادشاه خان ( خان عبدالغفار خان ) و سيد جمال الدين افغان را میتوان زیر عنوان داد­خواهی و عدالت­خواهی فهرست کرد. طبیعی است که مبارزات انسانها در این جهت، متناسب با امکانات، ابزار، توانمندی­های فکری و سطح تجربیات­شان از مراحل خیلی ابتدایی تا مراحل عالی در حال کامل
بوده است.و اين داد خواهي كماكان با تغير ذهنيت جامعه ادامه داشته و در هر زمان با تعريف مجزا ، شكل ديگر و سطوح متفاوت ادامه دارد.
ادامه دارد…..