آرشیف

2014-12-13

نجم الدین الهام

خيال

 
به چه نقشي ترا تصوير كنم؟
نمي توانم
نمي دانم
نميشه
پس چي كنم؟
تو خيلي دور ز تصوير مني
چطور اين فاصله نزديك شود.
مي روم تا برسم
تا كه ترا دريابم
تو كجايي؟
تو چي هستي؟
به كدام  دغدغه باور كنمت.
از كجا آمدي و تا به كجا خواهي رفت؟
تو ز افكار بلند آسماني
تو زحافظ يا كه سعدي يا زجامي
يا زمولاناي بلخي تا به ما آمده اي
همسفر با آفتابي يا كه همشهري ماه
آخر اي ابر دانمت مي داني اش؟
چونكه تو همسفر هر دويي
پس بگو گمشده ما را چه شد؟
لطفي كن قصه گو از شهر بلنداي باران
تا كه دريابم!
بدانم!
تا بخوانم هر چه در چهره اوست
تا بدانم داستان هستي اش
از كجا آمده و ره به كجا؟
تا كه در كس كنم از عالم عشق
روبرويش بنشينم
خوب نزديك شوم
تا بپرسم اي خيالم!
منم هر دم به تو يا تو به مني؟
 
( گرفته شده از وبلاگ سخن )