آرشیف

2015-11-9

عزیزالله رویش احمد یار

خوش انروزی وطن ارام باشد

دوسان گرامی ام بااستفاده از فرصت شعری که را سروده خدمت تان تقدیم میکنم البته شاعر نیستم صرف کلمات را کنارهم چیدم.
 

خوش انروزی وطن ارام باشد 
می صلح وصفا درجام باشد 

نه بم باشد نه صوت انتحاری
نه کس از بیم آن باشد فراری

نگرید طفلکان درمرگ با با
نسازدمادران هنگامه برپا

بجای ماین ها گندم بکارند
بکارند وبکارند وبکارند

هوای کابلستان تازه گردد 
تفرجگاه پغمان زنده گردد

به غزنینش ببارد ابر نم نم
بهاران ترینکوت سبز وخرم 

بدخشان سرخ رو باشد چواحمر
زلعلش عالمی گردد منور 

کهندژ رونق دیگر بگیرد
دوباره زندگی از سر بگیرد

به فصل نوبهاروجشن دهقان 
به بلخش لاله وحشی فراوان 

لوای شاه مردان برفرازیم 
نوای صلح وحدت را نوازیم 

شمالی تاک انگورزنده سازد
به پروان وبه پنچشیرش بنازد

سخنورپرورد شهر هراتش 
به هرسوقصه گویند ازصفاتش

بدنیا قندهارش طاق گردد
انارش شهره افاق گردد

زهلمندش بسازیم گلستانی
زبکواه وفراهش بوستانی

منارجام سخت ازار دیده 
جفاازهرکجا بروی رسیده

اگر کج گشته از جورزمانه
به فرقش خورده است صد تازیانه

نگهداریم اورا چون بزرگ است 
زعهد راد مردان سترگ است 

شکستند پیکر شامامه ما
عدو زد آتش اندرخانه ما

جفا درحق سلسالش نمودن
زکین ورشک پامالش نمودن

بسازیم بام دنیا را دوباره 
شود قلب عدویش پرشراره 

کجا بند امیرش آب حیوان 
تفرجگاه جسم وراحت جان

بهاربادغیسش دل رباید
هوای سبزکش مستی فزاید

سمنگان گله هاآرد به صحرا
شبانان نی نوازند گاه وبیگاه

اتن ازپکتیا صوتش زلوگر 
جوانان صف به صف آیند سراسر

زپکتیکا، ولغمان تا به زابل 
زسمت فاریابش تا سرپل 

بیایند باهم اندرجوزجانش
به یاد عزت ونام ونشانش

بگویند جشن آزادی 
به میهن شوکت وشادی مبارک

بگیرم دست همدیگر برادر 
بسازیم این وطن را باردیگر

زبوی تفرقه بیزار باشیم
همیش امده ایثار باشیم

وطن بسیاررنج ودرد دیده 
مصیبت زهرطرف بروی رسید.