آرشیف

2021-2-8

خوشحال‌خان‌ختک، شاعر ذواللسانین و مرد شمشیر و قلم
در این شکی نیست، هر زمانی که سخن از شعر شیرین پشتو می‌رود، در جمع استاتیذ طراز نخست و نام آور ادب پشتو، نام مرد شمشیر و قلم و شاعر ذواللسانین (خوشحال خان ختک) بر زبان و ذهن خوانندگان و شنوندگان متبادر می‌شود.

سخنسرای پر آوازه‌ای که نه تنها در زبان پشتو، بل به زبان فارسی-دری نیز از جملۀ فحول سخنوران و گویندگان پیش‌کسوت به شمار می‌رود.

شاعر بزرگی که به قول علامه اقبال لاهوری (رح):

راز قومی دید و بیباکانه گفت
حرف حق با شوخی رندانه گفت

خوش سرود آن شاعر افغان شناس
آنکه بیند باز گوید بی هراس

خوشحال خان در قالب های مختلف شعری اعم از غزل، قصیده، رباعی، قطعه، مثنوی، ترکیب بند، ترجیع بند، مخمس و…، طبع آزمایی کرده و علاوه بر داشتن دیوان شعری مشحون از پشتو و مقداری فارسی- دری، به تالیف آثاری چون: بازنامه، سواتنامه، فضلنامه، فالنامه، طب نامه، اخلاقنامه، فراقنامه، خط نامه و نام حق نیز مبادرت ورزیده است.

مشارٌالیه مزید بر شناخته شدنش به عنوان یکی از بلند آوازه ترین سرایندگان پشتو، دارای اندیشۀ سیاسی، حماسه سرا و بهره ور از غرور ملی نیز شمرده می‌شده است:

زه خوشحال توره به لاس کفن په غاره راپاحم
که خبر شوم چی پشتون دچا غلام شو.

ما دراین جستار بیشترینه در باب اشعار خوشحال خان تمرکز می‌کنیم و از پیچیدن به سایر ابعاد زندگی وی می‌پرهیزیم و الا سخن ما به درازا خواهد کشید.

محققین برآنند که خوشحال خان مبتکر سبک خاصی در شعر پشتو شمرده می شود که از آن جمله است:

1-  ایجاد انواع قالب های شعری در ادب پشتو،

2-  کسی است که شعر پشتو را از لحاظ مضمون غنا بخشید و در محتوای سخن مضامین عشقی، اخلاقی، اجتماعی، ملی، فلسفی، فکاهی و غیره را شامل ساخت. لذا آب و تابی که زبان پشتو بدان نایل آمد، از یمن سعی وافر این سخنور برازنده است.

3-  یکی از ویژه‌گی های شعر وی همانا دخیل سازی احساسات ملی و حسیات وطنی است که آفریده های او مالامال از این گونه  خصوصیات می باشد.
4-  خوشحال خان در رعایت صنایع ادبی توفیقاتی را رفیق خود ساخت.
5-  روی آوری او به نقد و انگشت‌گذاری به برخی از مسایل اجتماعی را می‌توان از جملۀ ویژگی های کلام وی بر شمرد.
6-  نامبرده از لحاظ تخیل، دارای برتری هایی از سایر ارباب فن و سخنی به حساب می رود که پیش از وی گذشته اند.
7-  سبک خوشحال خان از ناحیۀ ارزش ادبی، از جامع ترین سبک های ادب پشتو دانسته می شود.

( تاریخچۀ سبک های اشعار پشتو ص 204)

یکی از بزرگترین ویژگی هایی که خوشحال خان همانند عبدالرحمن بابا، از آن برخوردار است، علاقه و محبت او نسبت به دری- فارسی و تلاش وافر و زحمات گسترده او در آموختن آن زبان است.

شاعر بلند آوازۀ پشتو به این نتیجه دست یافته بود که با فراگیری زبان یاد شده و آشنایی با رموز و دقایق آن می‌توان بهترین سروده ها را در پهلوی زبان پشتو، به زبان فارسی-دری نیز ارائه داد. او در جهت تحقق این هدف، تلاش هایی را به خرچ داد و به آرزویی که به دل می‌پرورید، نایل آمد.

برای تایید سخن به این بیت پشتو از زبان شاعر توجه مبذول می‌داریم:

که تازی ژبه هر گوره شه ده
فارسی هم دیره په خوند خوژه ده.

دکتور پوهاند احمد جاوید، ضمن تحقیقی که راجع به اشعار دری [فارسی] مشارالیه انجام داده، به این باور است که:

" ابیات و اشعار دری را که خوشحال در کتاب دستارنامه خود خواه به طریق تمثیل و استشهاد و خواه به منظور تتمیم و تکمیل معنی انتخاب و درج کرده است، نمودار اطلاع وسیع و شگرف وی از گنجینۀ ادب دری [فارسی] است."

این سرایندۀ دو زبانه سدۀ یازدهم در سرایش اشعار به زبان فارسی دری، بیشترینه از شاعران فارسی سرای متقدم، از جمله پیرو سبک حافظ شیرازی است . معهذا همان گونه که دکتر جاوید تحقیق کرده، می‌توان گفت: این مرد قلم و شمشیر، سبک و روش ادبی مولانا جلال الدین محمد بلخی، شیخ همام سعدی شیرازی، صائب تبریزی، انوری ابیوردی، عطار نیشابوری و خاتم الشعرا مولانا عبدالرحمن جامی و…، را نیز مورد توجه قرار داده است.

چنان که در غزلی سروده است:

پیر ما از می‌پرستی توبه فرماید مرا
الله الله وقت گل این توبه می‌شاید مرا
هـر که از نظارۀ روی بتان منعم کند
پند او گیرم به دل در دل نمی­‌آید مرا

و یا:

نوبهار و مـی‌ و مـعشوقه و جام است اینجا
زهد و پرهیز‌ و ورع را چه مقام است اینجا

قصّه‌ کوتاه‌ که در مذهب ما ای صوفی‌
غیر می هرچه بود جمله حرام است اینجا

از حضرت حافظ بشنویم که انشاد غزل شیوایش چون است:

 گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است

گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است

در مذهب ما باده حلال است و لیکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است

گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است
چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است

طوری که می نگریم نمونه های ارائه شده با سبک کلام خواجه حافظ شیرازی، شباهت هایی را به هم می‌رسانند که دال بر اثر پذیری سخنور خطۀ ختک از کلام لسان الغیب می‌باشد.

اینک نمونۀ دیگری، به منظور مقارنه یک غزل از خوشحال خان و یک غزل از حافظ را کنارهم قرار می دهیم تا مصداق بهتری باشد نسبت به آنچه گفته آمدیم:

این هم به قول پوهاند جاوید" غزل نغز پر مغز" خوشحال خان:

دواره زلفی یی پریشانی په خو شانه
په جبین خوری وری په لب خندانه

له مستی یی سر تور سرگریوان شلیدلی
صراحی په لاس نیولی غزل خوانه

په خماریی سترگی سري و بله اوښتي
 نیمه شپی را باندی راغله ناگهانه

سپینه خوله یی زما غوږو ته نیژدی كره
په نرمی یی دا وینا كره را بیانه

زه خوری زلفیني ستا په پالنگ راغلم
ته تر اوسه لا اوده یی ځما ځانه

هر عاشق لره چی هسی شاه ور درومی
 نوریی کومه آرزو وی له جهانه

که خوشحال غوندی دی یار باده پرست وی
 تا به هم کره د توبی خونه ویرانه

و این هم غزل عسلِین لسان الغیب حافظ شیرازی:

زلف آشفته و خو كرده و خندان لب و مست
پيرهن چاك و غزل خوان و صُراحي در دست

نرگسش عربده جوي و لبش افسوس كنان
نيم شب، دوش به بالين من آمد، بنشست 

سر فراگوش من آورد به آواز حزين        
گفت: «اي عاشق شوريدۀ من، خوابت هست؟"

عاشقي را كه چنين بادۀ شبگير دهند        
كافر عشق بود گر نشود باده پرست

برو اي زاهد و بر دُردكشان خرده مگير        
كه ندادند جز اين تُحفه به ما روز اَلَست

آن چه او ريخت به پيمانۀ ما نوشيديم        
اگر از خَمر بهشت است وگر بادۀ مست

خندۀ جام مِي و زلف گره گيرِ نگار        
اي بسا توبه كه چون توبۀ حافظ بشكست

حافظ و خوشحال از این گونه سروده ها زیاد دارند که ما در اینجا بدین چند نمونه اکتفا کردیم.

به این ابیات توجه کنید که محتوای آن در ترک دنیا و نفس نافرمان و بی وفایی یاران و عدل سلاطین می چرخد که با خواندن آن می‌توان بوی سبک سعدی شیرازی را به مشام حس کرد:

چشم ظاهر بین مردم، مردم چشم سر است
عاقلان را در درون چشم، چشم دیگر است

و این هم ابیاتی از سروده دیگر:

نفس نا فرمان درونم دیو بیرونم غنیم
از کجا یابم رهایی من که هر سو چنبر است

عاقبت در  خاک خسپی زیر بالین تو خشت
گر تو را بلغار بالین وز بریشم بستر است

باغبانا! از خزان و دی یکی اندیشه کن
گرچه در وقت حمَل باغ تو با زیب و فراست

شاه عالمگیر را باید ثبات و عدل و داد
گر ندارد این دو چیز آخر زوال کشور است.

خوشحال ختک همان گونه که از شعرای متقدم فارسی – دری متاثر است، اما شعرای پشتو سرای زیادی پس از وی از نحوه سبک و روش وی تاثیر پذیرفته اند و این تاثیر پذیری را هنگامی که به سروده های سرشناسی چون:

اشرف خان هجری، سکندر خان ختک، صدر خان ختک، عبدالقادر خان ختک وغیره نگاه بیفگنیم، به وضوح می توانیم به مشاهده بنشینیم.

و این مبین آنست که شعرای مشارً الیهم سبک خوشحال خان را مورد پسند قرار داده اند و به عبارت دیگر این سبک و روش و اسلوب مورد قبولیت شعرای یاد شده واقع شده است.

یکی از موضوعاتی که باید بدان پرداخت عبارت می باشد از کاربرد تخلص های گوناگون در مقطع اشعار خوشحال خان است.

وقتی که ما مجموعه سروده های وی را مورد مطالعه قرار دهیم، می‌بینیم که گاهی روهی و زمانی کوهی و بعضی وقت ها فانی در مقاطع اشعار فارسی خود آورده است. و اما در اشعار پشتو، نام اصلی یعنی خوشحال و گاهی با پسوند ختک را برگزیده است و این شیوه متابعتی است از برخی شعرای متقدم از جمله میرنظام‌الدین علی‌شیر نوائی  شاعر، دانشمند و سیاستمدار برجسته روزگار فرمانروایی تیموریان و معاصر سلطان حسین بایقرا که در اشعار ترکی خود نوایی تخلص می‌کرده است و اما در اشعار فارسی- دری خود با تخلص فانی شعر سروده است.

اینهم نمونه هایی از چند تخلصی که خوشحال خان آنها را در آخر ابیات خود به کار برده است!

با تخلص کوهی:

کوهی اگر زمانه فرستد هزار غم
از غم چه غم چو رطل گران را بیافرید

با تخلص روهی:

روهی و عشق مَهرخان، درد و بلای عاشقی
 لذت درد یافته یاد دوا نمی‌کند

یا:

روهیا! یوسف عهد است نگار تو ولی
نیست آگاه ز درد دل یعقوبی تو

با تخلص نوایی:

با نوایی سخن ننگ مگویید دگر
مست عشقست، نه ننگست و نه نامست اینجا

قابل ذکر می‌دانیم که خوشحال خان ختک در اشعار فارسی دری خود همیشه و یا یکنواخت به گزینش روهی یا کوهی و یا نوایی نپرداخته، بل گاهی مقطع را با آوردن نام اصلی خود یعنی خوشحال نیز آذین بسته است؛ چنان که:
اگر چه تیر عدو جان ستان بود خوشحال

مرا خدنگ بلا آن دو چشمت جادویت

و در بیت دیگری می گوید:

نه تنها دل ز خوشحال ختک برده
که زهد از دست شیخ و شاب برده.

خوشحال ختک از حلقۀ بهره مندی از صنعت ملمع یا شیر و شکر، نیز بیرون نمانده است. در تحقیق استاد جاوید پنج ملمع در دیوان خوشحال نشان داده شده است که اینک به شنیدن و خواندن مثال هایی از این روش نیز فرا می‌خوانیم:

با تو خلوت برگزینم در تو بینم سیرسیر
گرچه وقت نو بهار است، با وجودت هیرهیر!

در اینجا "هیر" واژه ای است پشتو و معنای آن فراموشی است.

و یا:

راشه بر چشمم نشین ای شاه خوبان چُگل
لمعۀ خورشید را برچشم باشد جای، تل

تا ویل: قند و نبات و شهد، یکجا دیده ای؟
 آری آری، آن دهان و آن لبان و آن ویل

سردهم تا هرچه فرمایی، ترا فرمان رواست
 از تو حکم ای پادشاه مَهوَشان، از ما منل

واژه مصرع نخست به معنای "بیا" و واژۀ آخر مصرع دوم به مفهوم " همیشه " می باشد.

بیت دوم: ویل= گفتن،

بیت سوم: منل= قبول کردن

……………………

منابع:
* نگاهی به اشعار دری خوشحال خان ختک، دکترعبدالاحمد جاوید.
* خوشحال خان ختک پشتون پارسی گوی، دکترمحمد کاظم کهدویی
* سایت شفقنا.