آرشیف

2015-12-23

عصمت الله راغب

خــــــــود ستیزی در عین بیگانه پرستی!

حرف بجاست که گفته اند "کفر نعمت از کف ات بیرون کند" ما ملت غور دقیقا که از کف افتیده گان حکومت وحدت ملی و تاریخ سیزده ساله هستیم. دیگران وقتی بر ساختارهای موجود انتقاد می کنند معنایش این است که خواست های بلندتر و دقیق تر دارند؛ نه حضیض تر و فروتر از آنچه است. اگر واقعاً اعتراضات مردم غور بخاطر این بوده که کفیت زعامت موجود با آمال مردم سازگاری نداشته و از این جهت صدا بلند کردند تا بجای لیسانس، دوازده پاس و بجای نسبتاً مجرب بی تجربه محض… بر ما توسن قدرت بتازد، این عمل مردم غور در انظار عموم، دال برعقب گرایی و بازگشت به دوران سیاه یی بیش نیست.
"ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا" در دوران مبارزات انتخاباتی، غوری ها هم رییس کمپاین انتخاباتی در دربار جلالتمآب عبدالله داشتند، اما پس از شکل گیری حکومت وحدت ملی رییس کمپاین انتخاباتی غور تنها بخاطر این که از غور بود تا هنوز صاحب یک ماموریت بست پنج هم از سوی عبدالله نشده در حالیکه از مدارک تحصیلی تا سویه های علمی ده ها برابر نسبت به خاضع وزنه دارد اما دلیلش در این است که ما نسبت به دیگران عشق گوسفندی داریم، آن قدر با اخلاص ادامه کار می دهیم که شخص مقابل مان خودش به شخصیت خود به آن اندازه که ما به آن ارزش می دهیم شک دارد.
اما این روال در سایر ولایات افغانستان طوری دیگری است که هریک شان مقصود را پیش از آغاز کار تعین می کنند و همه گان از رییس کمپاین  تا ناظر انتخاباتی حقوق شان را عین مزد کاری گری مطالبه می کنند که بدون چون وچرا شخص مجبور به پرداخت آن است. به گونه مثال شاید اگر "خاضع" از غور می بود بحیث یک مامور عادی هم به هرات استخدام شده نمی توانست اما امروز از برکت قداست مکان و پیوستن به عبدالله بر مبنای یک هدف از پیش تعین شده، والی غور تعین شد چون این منصب نتیجه همان پیش شرط های است که پیش از شروع کار همرای عبدالله، به آن چشم دوخته بود.
من وقتی شیفته گی و اخلاصمندی بی چون و چرای مردم غور را نسبت به عبدالله در دوران انتخابات می بینم و عملکرد این آقا را بعنوان یک ظلم آشکار بر حق ملت غور به تجربه می گیرم، منحیث یک شهروند غوری بر وجدان خودم در حالیکه کمتر از اربابان منطقه در حق این آقا تلاش کردم نفرین می گویم. اما دلم سخت به حال آنانی می سوزد که بیشتر از یادی خدا به یاد این آقا بودند  و تا وقتیکه جناب عالی را به کرسی نشاندند چی جان فشانی ها که نکردند و این عشق بر خاسته از ضمیر نا آگاه شان را تا لحظه ادامه دادند که سهم اعلیحضرت را در حکومت وحدت ملی مشخص کردند؛ فرجاماً گروه گروه، دسته دسته به رسم تبریکی که رفتن شان محتوم بر یک سلسله امیدواری ها بود بر ایوان بلورینش تشریف بردند و بر آن چپن انداختند و برایش کف زدند، بد بختان اینها (اربابان سیاسی غور) کف زدند و او(عبدالله)  بر روی آنها تف زد.
دولک و شصت و دو هزار رای مردم غور که در راس آن تعدادی افراد ارباب منش قرار داشت پیامدش به این منتها شد که امروز هیج آدم غوری تبار خود را به حاجبان جلالتمآب هم رسانده نمی تواند چی جای که وزیر، معین، والی و رییس استخدام شوند. ما چرا این قدر بیچاره هستیم؟ فهم نداریم یا تملقرا هستیم؟ و یا هم این بیچاره گی ما ریشه در وخامت سیاسی مان دارد؟….
شاید حرف عبدالله بعنوان یک دست آویز برای ملت غور این باشد که خانم جوینده را از ولایت غور والی تعین کرد ولی مردم غور با آن نساخت. هرگز چنین نیست که عبدالله جوینده را از روی غوری بودن و از بهای دولک و شصت دو هزار رای مردم غور والی انتخاب کرده باشد بلکه والی شدن جوینده از روی زن بودنش بود، که زیر نام مشارکت سیاسی زنان که حکومت وحدت ملی را از دید خارجی ها مشروعیت می داد این مقام را برای مدت محدودی احراز کرد. اما اینکه حاکمیت پنج یا شش ماهه بانو جوینده اعتراضات عده یی از مردم غور  را به همراه داشت( یا حق یا ناحق) خواست مردم از این مظاهرات عقب گرد یا بازگشت نبود بلکه مردم در پی بدیل خوبتر بودند که از هر لحاظ نسبت به حاکمیت جوینده برازنده گی های را به همرا می داشت نه اینکه به صدها مرتبه  از بانو جوینده کم دارد.
واقعاً آنچه از شایسته گی و درایت خاضع در شبکه های اجتماعی گزارش شده من از همین حالا به سرنوشت ملت غور سخت نگرانم.

عصمت الله راغب
1/10/94