X

آرشیف

خــــــــــــــــزان عمر

پیری رسید ز در، جوانی ز دریچه رفت
ایام پر غرور.. با هزار دلی شکسته رفت

اکنون چشم بگشودم، ديدم …..آیینه عمرم
آن شور نو جوانی در گذشت ز دیده رفت

آن چهره موزون، به هزار دل نظاره داشت
حالا دراین خزان، همچون گلی خشکیده رفت

آن قامت رسا….. که پر نیرو و شگوفه بود
حالا با چرخ گردون شکست و خمیده رفت

آن روشن رخ زیبا ،چون آیینه تراشیده بود
با موسمی خزانی زرد شد و رمیده رفت

آن هوش آن ذکاوت را پیری ز من گرفت
یاداشت من با گردش ساعت پاشیده رفت

غافل شدم ز نقش خود ……..در راه زندگی
ز آن روز که پا های من ز درد خوابیده رفت

ای باد صبحگاهان ………. بیار بوی جوانیم
این دل شگوفان کن، که ز درد ها نالیده رفت

س (نایاب )
18.12.2012

 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.