آرشیف

2014-12-11

غلام علی فگارزاده

خــــط ديـــــورنــــد

بس سالها گذشت

اما هنوزترس و وهم و تردد

 ازاين خط سياه ومنحنی وطويل

بر قلب و برروان همه حاکم است.

 

اين خط  چو تيغ نشسته بخاک وزنگ

يا همچوسايهء اشباح ناروا

ميراث نابکار دشمن ديرين ماوتو

يا چاپ کش کشالهء يک مار زنگی است،

که همچون شگون بخت بد

نزديک خانه ودرپيش چشم ما

هر گاه وهرپگاه

گرد باد پای ستوران اهريمن

آنسو و اينطرف

خود را به هاله ميکشند.

 

اين خط بحيث لکهء ننگ زمان

دايم برای همه منبع تفريق بوده است

اين خط چو پردهء ابهام از ريا

درپشت خود چه بارگناه ها کشيده است!

اين خط چو اژدهای فريبنده،

خفته به يخ در مغاره است.

 

پس ای قبيله وای قوم اين ديار

ای اهل اين ده واين شهر و اين ولا

دل را زجمله کينه های خودی شستشو دهيد

واز خاطرات تلخ  دشمنیهابرحذر شويد،

دستی صفا وپاک به"حبل المتين" زنيد

زان پس همه به يک دل ويک رای وفکر

ازتيره گيی  وهم و تردد بيرون شويد!

تار وطلسمی سايهء اشباح بهم زنيد

همت کنيد وخط سياه را گذر کنيد

آنرا به زير پای خويش بی اثر کنيد!

 

زان پس خطی سفيد وخط صلح را

برنقطه نقطه تارک هر کوه ودشت

برگوشه گوشه دامن اين مرز وبوم

چون کهکشانی در زمين وطن جابجا کنيد!
 

شهر کابل، قوس 1385