آرشیف

2014-12-27

علم عبدالقدیر

خط مضمون ساز دیورند

 

افغانستان در گذشته های تاریخی در شرق ،غرب وشمال سا حات زیاد را در کنترول خود داشته که به مرور زمان قسمت های زیاد از خاک خود را از دست داده است وحدود آن درشمال وشرق وغرب خط کش شده تا اینکه به حدود جفرافیـــــــــــــائی و وضعیت فعلی بر گشته است وبسیاری از کشور های جهان شا هد چنین حواد ث وتحولات تاریخی بوده اند. وحال برخی سیاستمداران وصاحب نظران میهن ما خواهان شکستاندن یک خط هستند وآنهم خط دیورند. آیا افغانها در وضعیت بهتر از گذشته ها قرار دارند ودارای زور وتوان بیشتری شده اند؟ که چنین بلند پروازی هایرا بر سر می پرورانند ویا این طرف خط را گل کرده اند که آنطرف را گلاب بسازند؟ ما قطع نظر ازجهت های حقوقی آن در سطح ملی وبین المللی  امکانات عملی بودن إبطال معاهدۀ دیورند را با در نظر داشت واقعیت های عینی وموجود در منطقه ودیدگاه کسانیکه آنطرف خط در پهلوی پاکستان مانده اند طور ساده وعملی  به بحث میگیریم. که آیا آنهائیکه  درپهلوی یک قدرت اتمی زنده گی منمایند ویا خودراصاحب قدرت أتمی میدانند واز امکانات زنده گی بهتر نسبت به افغانها برخورداراند وملیونها افغان مهاجر را پناه داده اند حاظر اند جزء کشور شوند که  فقر، بی خانمانی و مهاجرت ویرانی نبود امکانات ابتدائی زنده گی تعریف آن است ؟ میگویند{اگرزجانب معشوق نباشد کششی  طلب عاشق بیچاره به جای نرسد.}  خط دیورند که هیچنوع سند معتبر ازشرائط إنعقاد آن درد ست نیست و اگرباشد هم بین هند بر تا نوی وافغانستان است نه پاکستان وافغانستان یک شعار ومضمون شده است که هرکس بنام آن مقاله وترانه می نویسد که گویا میعاد قرار داد تکمیل شده است وحتی بیش از ده سال از از عمر صد سالۀ آن میگذرد باید فسخ آن اعلان گردد ومناطق داخل معاهده به آفغانستان اعاده گردد و اگر واقعیت چنین است چرا جناب سرداود صدر أعظم وقت چهل سال قبل طبل لشکر کشی را بخاطرآزادی پشتونستان موهومی داده بود وبه تکمیل شدن قرارداد صبر نکرد؟  گمانمیرود شعار خط دیورند در شرائط فعلی بیشتر یک ذوق وسلیقه است تا یک واقعیت و به نظر من خط دیورند دیگر یک داعیه نیست ونباید افغانها  مانند آش داغ تر از د یک درین مورد شعار بدهند ودایۀ مهربانتر از مادر شوند واشک تمساح بریزند در حالیکه هیچ پشتون آن طرف مرز خط دیورند از موجود یت این مرز شکا یت ندارد. وحرف ازعدم مشروعیت  آن به زبان نمی آورد. واین خط مانع رفت وآمد پشتون های دوطرف مرزهم نشده است. بلکه خواست شان در حدی است که ذیلا به آن اشاره میشود..

الف-: حدود بیست وپنج ملیون پشتون در آنطرف خط أفسانوی دیورند قرار دارند هرگز نگفته اند ما جزء أفغانستان میباشیم نه بیانه داده اند ونه مظاهره کرده اند. بلکه إدعا هایی شان در این حد است که{ پشتون لر وبر یو دی} یعنی پشتون های هردو طرف خط دیورند یکی اند  اگر خط دیورند از بین برود پشتونها نه مربوط افغانستان بلکه کشور مستقل راباید  تشکیل دهند.که دران صورت افغانستان باز باید قربانی بدهد.واگر بنام ملیت ها کشور ها ساخته شود باید از بدنۀ هر کشور قسمت جدا گردد.مثلا بخاطر کشور بلوچی  افغانستان ، ایران وپاکستان قسمت های خاک خودرا واگذار شوند وبه همین ترتیب بخاطر ساختن دولت کردی  عراق ،ترکیه وایران قربانی بدهند واین درامه به یک آشوب جهانی تبدیل گردد .پس بگذاریم إنسانها من حیث إنسان باهم زنده گی کنند .حدود وثغور ارضی را دلیل دوری وجدائی ملت ها ازهم ندانیم

. ب-: پشتونهای آنطرف خط دیورند خودرا جزء پاکستان دانسته  در إنتخابات پارلمانی شرکت می ورزند  قوانین ومقررات دولت را میپذیرند مکاتب شفا خانه ها وتمام تسهیلات اجتماعی برق سرک وغیره طور نور مال از طرف حکومت پاکستان تأمین میگردد وحکومت پاکستان با حفظ ارزش ها ی قومی قوانین ومقررات دولت را آهسته آهسته بالای شان تطبیق مینمایند واز دروازۀ تورخم تلاشی پولیس پاکستان شروع میشود  وپشتونستان عملا وجود ندارد ونه هم مردم آنطرف مرز چنین ادعای را دارند.

 ج-: ادعای پشتونهای آن طرف خط دیورند در شرا ئط فعلی این است که چرا حکومت ساحۀ پشتونها {پیشاور} را صوبۀ سرحد نامیده در حالیکه شهر کویته را در جنوب بنام بلوچستان نام گذاری کرده است. پس باید صوبۀ سرحد را نیز صوبۀ پشتونستان نام گذاری نماید.ایشان هرگز بخاطر پیوستن به افغانستان علاقمندی ودلچسپی از خود نشان نداده اند.

 د-: چرا افغانها همیشه از پشتون های آنطرف مرز صحبت می نمایند در حالیکه پشتونهای این طرف مرز مشکلات شان صد مرتبه بیشتر است. خانه ندارند از برق وسرک  محروم اند وحتی فرزندان شان به دلیل نبود مکتب وإمکانات درسی در محیط شان تاهنوزدر مناطق آن طرف مرز مصروف ادامۀ درس وتحصیل اند . بیائید اول مشکلات ابتدائی پشتون های اینطرف مرز را حل نمائیم وبعدا به داد آن طرف مرز برسیم .هرچند آنها با ما هیچ علاقه مندی ندارند وبا پناه دادن القاعده وپیوستن با گروه های ترورستی علماء وروحانیون را  قتل  امنیت مارا تهدید ومکا تب مارا به آتش میکشند. در حالیکه پشتونهای آنطرف مرزاز رفاه وآسا یش بیشتر بر خور داراند ودر دورترین نقطه از برق وگاز استفاده مینمایند.در حالیکه فاصله بین کابل پایتخت ما وپیشاور از لحاظ امکانات رفاهی وتأمنات اجتماعی قابل مقائسه هم نیست . واز لحاظ نفوس هم آنها 25 ملیون تخمین زده میشوند وآنها حق دارند حرف اول را بزنند در حالیکه کل نفوس افغانستان بیست ملیون رقم زده شده است.وما شعار را سر میدهیم که نه جهان مارا همراهی میکند ونه خود مردم فرضی ما {مردمان آنطرف خطدیورند.}

عدۀ بر این باور اند که هدف از خط دیورند جدا کردن قوم پشتون از یکد یگراست واین یکی از برنامه های استعمار است یعنی چه؟  پس باید این دلسوزی به حق همه أقوام که از هم جدا شده اند  صورت گیرد .آیا در دوام تاریخ ازبک ها  تا جک ها ترکمن ها بلوچ ها کردها وآذر ها وغیره از هم جدا نشده اند وبه کشور های مختلف زنده گی نمیکنند؟ با جدائی این ملیت ها چه مصیبت بر سر جهان آمده است که با جدائی پشتونها از یک دیگر آسمان کبود برزمین سایه نیا فگند.باز در شرایط که جهان مرز ها را شکستانده ومسئلۀ جدائی ملیت ها مطرح نمیگردد. بهتر است بعد از اینکه افغانها محیط خود را به مدینۀ فاضله تبدیل کردند رفاه وآسا یش را در حد أعلائی آن رسانیدند  تفاوت ها وتبعیض هارا در سر زمین فعلی افغانها از بین بردند  فقر، محرومت وعقب مانده گی را از کشور دور ساختند ویا لا أقل از محتاجی همسایه ها نجات یا فتند باز به حال برادران آنطرف مرز خود دل بسوزانند وادعای انتقال تمدن وپیشرفت را به آنها پیشکش نمایند. اگر برادران شان قبول کردند قبول زحمت فرموده کاروان تمدن وترقی را به آن طرف مرز هم انتقال دهند نه اینکه آنهارا به مصیبت خود شریک سازند .  واگر مسئلۀ ادعای ارضی مطرح باشد پاکستان با افغانها طرف نیست چون معاهدۀ دیورند با أنگلیس ها إمضا شده ودران وقت پاکستان وجود نداشته هر ادعای که هست باید با انگلیس ها در میان گذاشته شود نه با پاکستانیها.واز طرف هم ما افغانها عجیب مردم هستیم که به هر کار کارداریم هم پاره میکنیم وهم میدوزیم .خوب به یاد دارم درشرائط که بنگلدیش از پاکستان جدا میشد جوانان مبارز ما در سرک ها وپارک زرنگار کابل دست به مظاهره میزدند که چرا استعمار درصدد تضعیف اسلام است؟ بنگلدیش را از پاکستان جدا میسازد؟ پاکستان باید من حیث کشور مقتدر باقی بماند ودولت را به باد انتقاد میگرفتند که چرا در مورد تجزیۀ پاکستان احتجاج نمیکند وحرف های ازاین قبیل وحال شعار میدهند که باید این قسمت پشتون نشین از پاکستان جدا شود .واینکه فائدۀ آن به افغانها چیست جواب آن گفتنی نیست. به همه حال دیگر دیورند وخط آن به ضایع کردن وقت نمی ارزد.چون نویسندگان ما به إستنادقوانین وحقوق بین الدول وروایات تاریخی ده ها مقاله وحتی رساله درین زمینه نوشته اند ودر موارد به مواد ومفاد منشور ملل متحد وحقوق بین الدول اشاره رفته أند من با بی باوری در مورد حقوقی بودن این قضیه به ملاحظۀبی تفاوتی  جامعۀ جهانی وملل متحد فقط خواست وتقاضای خود مردم ومحل موردمنازعه را به بر رسی گرفتم وبه این نتیجه رسیدم که مردم آنطرف مرز به هیچ صورت خواهان لغو معاهدۀ دیورند وپیوستن به افغانستان نمیباشند وتنها افغانهاا ند که ازین موضوع مضمون ساخته اند  گاهی آنرا زخم ناسور .زمانی توطئه  وده ها عنوان دیگر داده اند که همه بیهوده است.میدانم بسیاری از نویسندکان با این طرز تفکر مخالف اند  ومن باز یاد آور میشوم که به درد سر نمی آرزد. یا هو.

عبدالقدیر علم  5-1-2006