آرشیف

2015-1-29

دید بان کنار جاده

خصومت در الله یــــــار دولتی است

 
در یکی ازروز های اوایل حمل 1391 بود . بطرف چغچران می آمدم تا به ادامه تحصیلاتم روانه پوهنتون مورد نظرم شوم. بداخل موتر فلاینگ کوچ حدود 5- 6 طفل 12- 16 ساله به  نظرم خوردند. درقریۀ سنگ آتش رسیدیم. ناگهان از خانۀ آخر قریه 4 – 5 نفر بیرون شده وبالای دریور صدا زدند تا استاد شود. درابتدا دریور متوجه نشد وناگهان یکی ازآنها سنگ کلانی را از زمین با دست برداشت وبه دریور فهماند که اگر استاد نشود، اورا میزند. دریور استاد شد. نفرها دور موتر حلقه زدند واز کلکین ها به یکایک سواری ها درداخل نگاه میکردند. اطفال زیاد وارخطا وسراسیمه بودند. گاهی سرهای خودرا پائین می انداختند وزمانی خودرا بدیگر طرف متوجه میگردانیدند. ازجملۀ آنها یکی مسلح بود. بعد ازچند دقیقه توقف، به موتر اجازه حرکت دادند ولی دیگر کاری صورت نگرفت. همینکه از محل دور شدیم ، ازنفر پهلویم پرسیدم که این چه گپ بود وآیا این یک پوستۀ دولتی بود ؟ اواز من خواهش کرد به آهستگی وطور سرگوشی صحبت شود واینطور قصه کرد:
این پوسته درظاهر دولتی نمی باشد. قوماندان پوسته حاجی مولاداد نام دارد واینها افراد مسلح وی اند .آن که سلاح داشت ، نواسه وی میباشد. من پرسیدم که حاجی مولاداد چکاره است؟ او گفت که چندین کاره میباشد. اول اینکه سرمعلم لیسه چشمه سکینه میباشد. دوم اینکه برادرزاده اش افسر پولیس است. سوم اینکه از افراد خاص الحاج ملاکرام الدین عضو پارلمان افغانستان است وچهارم اینکه درنزد حکومت چغچران از اعتبار بلند برخورداراست. پرسیدم که این پوسته را چرا افراز کرده وبه امر کی؟ او گفت که به امر والی، وکیل واتوریته خودش. تا آنانی که به وی مطیع نمی باشند، دستیابی ولت وکوب ومجازات نماید. دراین اثنا یکی از اطفال که پهلویم بود، گفت که من همراه پدرم از قریه اسپه سنگ درهمین روزهای نزدیک بسوی خانه خود می آمدیم همینکه درقریه تیل قدم رسیدیم، همین نفرها مارا استاد کردند وپدرم را آنقدر لت وکوب نمودند که از پای افتید و این بار نیز همینکه آنهارا دیدیم ، باز ترس بما غلبه نمود که مبادا مارا نیز لت وکوب نمایند.
از نفر کنارم پرسیدم که دولت دراینجا نفوذ ندارد ؟ او آهسته درگوشم صحبت را آغاز نمود وگفت که نخیر همین حاجی مولاداد خودش دولت است و سلاح ومهمات خودرا از طریق دولت حاصل میدارد ومعاش معلمین را گرفته ومهمات وسلاح میخرد . دراینجا کسانی که سلاح دارند ومردم را تهدید به کشتن وچپاول مینمایند، همه معلمین ومعاش خور دولت اند که میتوانم بعضی ازآنهارا ذیلا معرفی نمایم قسمی که دیگران صحبت های مارا نشنوند. گفتم خیلی خوب . بفرما. بشرطی که راست وحقیقت را بگوئی ! اوگفت:

  1. حاجی مولاداد سرمعلم واختیاردار عام وتام لیسه چشمه سکینه.

  2. عبدالعزیز ولد غلام فاروق باشندۀ مهجرکنده معلم لیسه چشمه سکینه.

  3. امیر محمد ولد صفدر مشهور به بشیر لنگ باشندۀ سنگ اژدهار معلم اول مکتب نسوان الله یار.

  4. غلام ربانی ولد عبدالعزیز باشندۀ غلامان ، تحویلدار لیسه الله یار.

  5. عبدالسلام ولد محمد اعلم باشندۀ ده سرخ معلم مکتب ده سرخ.

  6. عتیق الله ولد حاجی محمد رسول افسر پولیس درچهارسده وآمر پوسته تلاشی سنگ آتش.

  7.  موسی ولد عبدالرحمن از قریه گاشک معلم لیسه چشمه سکینه.

این اشخاص همه معاش خور ونفر دولت وسردسته جنگ وچوروآدم کشی درمنطقۀ الله یارمیباشند. پرسیدم کدام ها ازینها باهم دشمنی وگروپ بندی دارند؟
 گفت که گروپ بندی ایشان قرار آتی است:

  • حاجی مولاداد رئیس وسپه سالار حربی.

  • عبدالعزیز قوماندان درجه اول او

  • عبدالبصیرولد غلام رسول از قریه شاخ ملان قوماندان درجه اول

  • موسی ولد عبدالرحمن از قریه گاشک نفر فوق العادۀ حاجی

  • عبدالله ولد جلال از قریه دهن دره اسیاب نفر ورزیده ومتفکر درامور جنگ.

  • مولوی احمد از قریه خاکسترک اما فعلا درقریه رخنه قوماندان مهاجم و سرلشکر.

  • نورمحمد ولد محمد از قریه رخنه قهرمان نظامی و رستم منطقه وکاکایش رئیس احمدا تحویلدار لیسه رخنه.

گروپ مقابل اینها این نفرها میباشند:

  1. الحاج غلام سخی ولد حاجی غلام نبی از قریه تیلک شخص متفکر وپلان سنج.

  2. امیر محمد ولد صفدر مشهور به بشیر لنگ قوماندان درجه اول جنگی.

  3. غلام ربانی ولد عبدالعزیز رئیس چبهه.

  4. جان احمد ولد صفدر برادر بشیر لنگ نظامی مهاجم وجنگ افگن.

  5. محمد حسن ولد عبدی از قریه اره سنگ پلان سنج و دور اندیش گروپ.

  6. عبدالسلام ولد محمد اعلم از قریه ده سرخ  قوماندان قریه.

  7. محمد شاه ولد عبدالخیر از قریه دهن آب کلان قوماندان قریه.

اینها گروپی اند که حاجی مولاداد سخت بااینها درستیز وعداوت قراردارد. از همین خواطر این پوسته را افزاز نموده تا همچو دامی باشد که نفرهای مقابلش را بچنگ او دراورد.
همچنان اظهار شد که گروپ حاجی مولاداد بنام خودش یعنی گروپ حاجی مولاداد  ومخالفینش بنام گروپ مخالف حاجی شهرت یافته اند.
من نمیتوانستم باور کنم که این اشخاص معلم ووظیفه دار دولت باشند ولی همینکه به چغچران آمدم و مخفیانه پرس وپال کردم واز طرق مختلف جستجو نموده دریافتم که حقیقت دارد واشخاص فوق به وظایف ذکر شده توظیف اند.
 گروپ حاجی بعد از شهادت شهید الحاج عبدالسلام ودرطی سال 1390 موفق گردید تا سه نفررا از مخالفین خویش بقتل برساند که عبارت بودند از عبدالصمد ، مولوی فقیر احمد وملا عبدالله و گروپ مخالفش یک نفر مالدار همسایه را کشتند. او گفت که ثبوت دیگری تقویه حاجی مولاداد از سوی دولت اینست که درکشته شدن مالدار الحاج ملا عبدالرحمن شخصیت اجتماعی وجانشین شهید حاجی عبدالسلام فورا پولیس ، اردوی ملی وریاست امنیت ملی را درمنطقه آورد درحالیکه درکشته شدن این  سه نفر مخالفش حتی یک فرد پولیس هم در منطقه نرفت تا از مردم پرسان وحقیقت کشتاررا دریابد.
جای بس تعجب است که معلمین بعوض درس دانش و انسانیت ، آدم کشی وعداوت را به اولاد مردم یاد  میدهند وریاست معارف غور معاش وامتیازات ایشان را منظم وبموقع تادیه میکند ونماینده های پارلمان ترجیح میدهند تا ازجنگ ونزاع  حمایت کنند که این خود ثبوتی درجهت تدریس وبرحق شمردن جنگ وآدم کشی میباشد.
تلاش بیحد بخرچ دادم تا بیطرفانه حقایق را پیدا کنم وشخص مورد صحبتم را که از نام خود انکار کردخیلی سوال پیچ نمودم تا راستگوئی نماید. ولی او گفت که هرچه گفته همه حقیقت دارد و جانبداری نمی باشد.ازینرو میتوانم اذعان نمایم که  معلومات بنده کاملا بیغرضانه وبیطرفانه میباشد وهیچ نوع جانب داری وبیحرمتی درآن گنجانیده نشده است. باآنهم اگر خواننده گان عزیز جائی را نادرست میدانند، مرا به بخشند چون من از زبان شخص کنارم  وملاقات دیگران حکایت مینمایم نه از فکر وگمان خود. بخاطر حقیقت یابی تا روز سه شنبه  8 حمل درچغچران سپری کردم. بعد ازآن از طریق زمینی روانه هرات شدم.  همینکه درهرات رسیدم، شب هنگام این راپوررا تهیه وآمادۀ ارسال نمودم.
 
بااحترام
دیده بان کنار جاده
هرات
10 حمل 1391.