آرشیف

2014-12-26

لعل میر دانشور مرادی

حکومت، کارخانه طالب سازی

 

خوانندگان نهایت عزیز، وب سایت زیبای جام غور؛ سلام و درود به شما!
در سرزمین نامدار قلب آسیا، آریانا سابق، خراسان دیروز و افغانستان امروز، تحولات گوناگون سیاسی و جنگ های ناگواری داخلی با مداخله بیرونی ها مدت ها این مردم را رنج داده است. اما آنچه را که در این مقاله میخوانید، گفته ها و تجارب دوازده ساله مردم است؛ که در طول این مدت از حکومت مؤقت 2001، دوره انتقالی و دوره های انتخاباتی ریاست جمهوری تا اکنون 2014، تحولات عظیم چون، چور وچپاول، خورد وبُرد، زَد و کنَد های بی سابقۀ در افغانستان بوجود آمد که ملیون دالر و افغانی از بودجه این ملت و همچنان ملیاردها دالر و افغانی از حکومت های کمک رسانی جهان سرا زیر شد و بدون برنامه و پلان بدست افراد غیر مسوول و بی مسولیت در چوکات حکومت بنام های ارگان های محلی، تطبیق پروژه، انکشاف و توسعه ملی، تامین امنیت و غیره… غارت گردید.
قبل از اینکه به اصل موضوع برویم، ناگفته نباید گذاشت که این نوشته متوجه آن دسته افرادیکه به لیاقت و شایستگی وظایف شان را بدست آورده و وظیفه مقدس شان را بدرستی مطابق قانون وطرزالعمل انجام میدهند و در محاکمه وجدان خویش ملامت نیستند، شامل نمی شود؛ البته صراحتاً باید گفت، این نوشته بی سر وپا من متوجه افراد است، که در طی ده سال گذشته، فرصت کثیفی را بنام افغان های اصیل النسب یا بهتر بگویم افراد غیر مسؤل بنام طالب و برادر خوانده، افراد بی مسؤلیت بنام مسؤلین حکومت که به لباس آدمی وظیفه شیران و گرگان را انجام میدهند، می باشد. اشتغال وظایف در این دسته افراد بی مسولیت در چوکات حکومت از دید من داشتن لیاقت و شایستگی نبوده؛ البته بطور معجزه!؟ چون داشتن روابط خویشاوندی، اقاربی، دوستی، پیکی، هم رفتاری به عالی جنابان بوده است. این یک حقیقتی ایست خیلی تلخ، که متاسفانه بحر شیرینی آن را تاحال ندیده ایم. یک ضرب المثل است بین مردم که میگویند: "آب را خیط کن بعداً ماهی بگیر"این ضرب المثل جز از قانون و فرهنگ این حکومت شده است؛ چون در سطح کشور جناب رییس جمهور و معاونین شان آب را خیط نموده، ملت را قربان میکنند، در سطح ولایت والی با رفیقانش، و قوماندان امنیه، آب را خیط نموده و مردم غریب و کار گر را شکار میکنند، درسطح یک اداره رییس همان اداره جز خیط گران آب است و در سطح یک قریه و دهات همان فرد غیر مسؤل بنام ارباب و خان، آب را خیط نموده مردم جان، مال، عزت وشرف خود را از دست میدهند. 
مردم شریف و عزتمند افغانستان و بخصوصآً شما غوریانی، غیور که در سرتاسر دنیا این نوشته را می خوانید؛ خدایی، وجدانی و انسانی قضاوت کنید و ملت تان را نجات دهید.
دوستان عزیز! اصل موضوع از این قرار است، تا جای که من در این سرزمین و ملت زندگی نموده ام و از کارکرد های این دسته افراد چیزی را دانسته ام، که در چند شماره ذیل ارایه می دارم. در سال های اخیر مشکلات نا امنی، جنگ های ذات البینی، جنجال های قومی تقریباً تمام نقاط ولایت غور را فرا گرفته است:

1. در سال های 2005 و 2006، مشکلات که بین قوم پلان و چشتی بوجود آمد، باز محمد احمدی والی غور با باداران پسی پرده خویش، بجای حل منازعات ذات البینی، این دو قوم شریف، عزتمند و بزرگ ولایت غور را بنام طالب معرفی کرد. 
2. در سال های 2007 و 2009، مشکلات اندک در بین دوقوم(کورک و جعفری) در ولسوالی پسابند ولات غور بوجود آمد، جناب سید اقبال منیب والی ولایت غور، بعوض حل منازعات مستیقما جانب داری یک قوم را کرد و ولسوالی را تصرف ایشان نمود و قوم دیگر را بنام طالب به هم رفتارانش به معرفی گذاشت. که درنتیجه این کار، مردم همه روزه بچشم سر و به گوش شنوا می شنودند، که صدها کشته و شهید را ببار آورده است. البته مدت چندین سال است، که این مردم از کمک های سازمانی محروم اندو راه های مواصلاتی عابرین بنام طالب مسدود گردیده است.
3. در آخیر سال 2009 و شروع 2010، قوم شریف، عزتمند، اتحاد و اتفاد مردم مرغاب را از بین بردند، که عموماً منطقه شمالی شهرفیروزکوه(همان چغچران عزیز) را بنام طالب معرفی کردند.
4. در سال های 2010 و 2011، جنگ های ذات البینی، و مشکلات قومی در بین دو قوم نامدار و عزتمند ولسوالی تیوره( کورسیا و باین) اوج گرفت. جناب داکتر عبدالله هیواد، والی ولایت غور بجای مدوا ساختن زخم های مردم، فریب گفته های دیگران، به زخم مردم نمک انداخت، که در نتیجه یکی فراری به دنبال طالب میدود، و یکی بدنبال حکومت کرزی.
5. از سال های 2012، 2013 تا اکنون، سلسله این مشکلات و کشتار های قومی، جنجال های ذات البینی تمام اقوام ساکن در ولایت غور را فرا گرفته است. در سال 2012 جنگ های ذات البینی، بین اقوام تایمنی(خواجگان)، مهری، کوچی و زای رضا، به باروت روشن شده، که تا حال می سوزد و حاکستر آن جز، خون مردم غریب چیزی دیگری نیست، یکی بنام دولت و دیگری را بنام طالب به سرزمین غور کاشتند. 
6. در ماه می سال 2013، بجان قوم عزتمندی زای حسین ساکن در شینیۀ دولتیار افتادند؛ در نتیجه یکی از جوانان باغیرت، عزتمند و جوان نامدار غور و افغانستان را بنام طالب معرفی و شهید نمودند. 
7. طوریکه بعصی از شما خوانندگان عزیز آگاهی دارید، مدت 3 سال است، که مشکلات اندکی در بین قوم الله یار بوجود آمده است، خدایی اگر میانجیگر واقعی می بود، دریک روز به این معضله پایان میداد. اما متاسفانه پروسه صلح، ارگان های محلی و قوماندانی امنیه ولایت غور، چندین بار در بین قوم الله یار که همه و همه بنام پدر کلان شان(الله یار) یاد می شوند، میانجیگری نمودند، که درنتیجه جز فسادگری، چیزی دیگری ببار نیاورد. البته گفتنی است که افراد غیر مسؤل این قوم دوجانبه چندین بار به پروسه صلح پیوستند، سلاح و مهمات دست داشتۀ اندک شان را به دایاگ تحویل نمودند و از طرف حکومت هم تقدیر شدند؛ ولی باز نتیجه صفر بر آمد. بعضی از افراد آن منطقه که من با ایشان دیدن نموده ام، میگویند:" این قوماندانان محلی هر بار که به پروسه صلح با یک سلاح رفتندو با چندین سلاح نوع دیگر باز آمدند" (حرف مردم محل). این حرف ها نشان میدهد که واقعاً حکومت، خودش در این کار دست دارد، و میخواهد باز اینبار این مردم را طالب معرفی نموده و شاه راهی غور و هرات را بروی عابرین و مسافرین مسدود نماید؛ در غیر آن قوه اجرائیه حکومت، برای کدام روز و بخاطر چی است. 
8. در شروع سال 2014، مشکلات و جنگ های ذات البینی در بین الله یار با مداخله حکومت و افراد دست داشته حکومت ده چند گردیده، است. در 25 ماه جوزا 1393 خورشیدی، این جنجال ها منجر به غارت شدن، 700 رآس گوسفند از غریب، بیوه زن و یتیم گردیده است، و همین حالا جنگ مسلحانه و انداخت، در بین دوطرفین جریان دارد، نظر به گزارش تلفونی که در منطقه نزدیک بجنگ داشتم، گفته می شود که یک و دو نفر کشته و چندین نفر زخمی و اسیر می باشند.
9. در عین حال چند نفر از محاسین سفیدان و بزرگان نزد والی و قوماندان امنیه غور رفته، وموضوع را به سمع شان رساندند؛ ولی در پاسخ این هر دو میگویند که ما به مشکلات قومی و جنجال های ذات البینی کاری نداریم، ما علیه طالب می جنگیم و مبارزه می کنیم. این یک مشکل قومی است باید خود شان مشکل را حل کرد، باوجود که همه میدانند این مشکل را همین پروسه صلح و همین عالی جنابان بوجود آورده است. عالی جنابان انتظار دارند که در این جنگ چندین نفر کشته شده و منطقه را نا امن و مردم این محلات را طالب معرفی کنند. عالی جنابان والی و قوماندان امنیه ولایت غور آیا عاقبت این کار را میدانند. 
10. اگر انتظار این را می کشید که منطقه الله یار نا امن گردد و مردم همه طالب شوند، یقین بدانید که اشتباه می کنید:

1. به قدم اول شاه راهی غور الی هرات از این مسیر مسدود میگردد.
2. پوسته های امنیتی، شاه راه هرات و غور در این مسیر به آتش کشیده میشود.
3. تمام مکاتب این منطقه، بروی دانشآموزان برای همیش بسته و به آتش کشیده میشود.
4. تماتم کلینیک ها از کار باز می مانند، مشکلات صحی مردم به اوج میرسد.
5. قوماندانان غیر مسول سلاح ومهمات بیشتری را بدست خواهد آورد. (یعنی، مار در آستین خواهد شد).
6. مردم غریب و بی چاره ، مهاجر و سرگردان به دیگر ولایات خواهند گردید.
7. مردم این منطقه به کوچه ها و بازار ها خواهند ریخت.
8. نوشته ها و افشا گری ها بیشتر خواهد گردید.
9. بلاخره وجدان ها بحرکت خواهد آمد.

11. به پاسخ جناب والی و قوماندان امنیۀ ولایت غور، که میگویند:" من برای طالب میجنگم و نه برای جنگ های قومی" باید نوشت؛ تو خود، سرچشمه طالب و کارخانۀ طالب سازی هستید، همین جنگ های قومی و منطقوی را خود تان طالب خوانده و مردم از حق آزادی شان محروم می سازید. والی و قوماندان امنیه ولایت غور، آیا شما از تحصیل، لیاقت و شایستگی تان به این مقام رسیدید، یا طور معجزۀ!؟ چون داشتن روابط قومی، خویشی و دوستی به عالی جناب رییس دولت؟ میخواهم پاسخ را به عالی جنابان طور دیگری بیان نمایم:
 با شنیدن این حرف ها، البته از زبان من، نه؛ بلکه حرفی ایست که از زبان همه مردم گفته میشود، که از سوخت عماق لقب شان میگویند، پاسخ را خواهید دانست. مردم شریف افغانستان حالا دانسته اند که این حکومت مافیایی، به اساس قومیت و شناخت تعین گردیده است، چون کسیکه رییس جمهور را می شناخت و یا رفاقت با ایشان داشت وزیر، سفیر، والی و تاجرشد. هر کسی که یکی از خویشاوندان عالی جناب را می شناخت، رییس یک ادراه، سناتور، قوماندان امنیه، مدیر عمومی یک اداره گردید. کسانیکه یکی از دوستانی، دوستان عالی جناب را می شناخت و رفاقت داشت، رییس بندر و گمروکات، پدر مافیا، تاجر نامدار، فسادگر درجه یک به این مدت در این کشور گردیده است، این تقریبا یک عقده بزرگ، بقلب مردم ریشه دوانده است و میگویند؛ پس امید خدمت و خدمت گذاری را از این حکومت نداریم، افراد استفاده جو، فرصت را غنیمت دانسته و میگویند، فلانی سابق پدر و پدر کلانم را کشته بود، همین حالا موقع انتقام گیری است. 
12. آن افغانانی که در روز انتخابات، در گرمای تابستان دو سه ساعت را در آفتاب داغ به صف ها استاده شدند، تا به عالی جنابان رای دادند، تا این حکومت تشکیل گردید؛ نی، وضع زندگی اش تغییر کرد و نی، کسی در روز بـد یادش را می کند. حالا که مردم غریب الله یار جان های شیرین شان را از دست میدهند، و مال شان غارت میگردد، عالی جنابان میفرمایند:" ما کار، به کاری، کسی نداریم".

به این اساس عنوان نوشته ام را " حکومت، کارخانه طالب سازی" نام نهاده ام. شما خوانندگان عزیز خدایی قضاوت نموده ملت دور افتاده و فراموش شده تان را کمک نموده، ما را در این نوشته مشوره دهید، به امید نطریات تان.

با احترام 
لعل میر دانشور مرادی 
کابل، افغانستان
5 سرطان 1393