2020-5-16
محمد اسحاق ثنا
(کابل) چه گویمت کسی بی غم نمانده است
دستی برای درد تو مرهم نمانده است
نی شب ترا سکوت و در روز ها قرار
یک لحظه خواب خوش که آن هم نمانده است
هر روز میرسد به تن خسته است خدنگ
در حفظ جان تو مگر آدم نمانده است؟
امروز گمان مراست که اندر حراستت
یک مرد نامور چو رستم نمانده است
از بس گریستند به طفلان غرق خون
در چشم مادران و پدر نم نمانده است
میدانی ای (غنی) که زوالت رسیدنیست
با تو پلید کجاست که به ادهم نمانده است
یک روز شام تار تو آخر شود سحر
این یک حقیقتست که مبهم نمانده است
محمد اسحاق ثنا
ونککور کانادا
15/5/2020
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
حکایت کابل