آرشیف

2016-6-4

Shahla Latifi

حس ملکوتی رضا

 

در شب که خموشی حکمفرماست
وجودم در سراپرده ی لحاف
نرم می پیچد

دستانم
در دو کنار بالش سفید
چون ساقه های محبت می دمند

رخسارم
به روی حریر خیال
با یک آرزوی زیبا
می رقصد

و منم
سکوت تنهایی ها و حس ملکوتی رضا
که نه تپشی آغشته است در میان
و نه وجودم در منت احسانی است سرگردان

فقط منم با خود تنها
که در سکوت محض با هم غنوده ایم
از غم رها

(شهلا لطیفی)