آرشیف

2016-6-11

دکتور محمد انور غوری

حذف غیرمنصفانۀ نثاراحمدحبیبی از شهرداری کابل
شهرناهمگون کابل ، شمالاً از کاریزمیر تا دشت سقاوه(مرزلوگر) در جنوب ، شرقاً از پلچرخی تا حومۀ میدان وردک در غرب امتداد دارد . دامنه های علی آباد ، سیلو ، افشار، باغ بالا ، بنی نیزار ، ده افغانان ، جوی شیر ، دهمزنگ، بالاحصار ، خواجه صفا، شیر داروازه ، گذرگار ، جنگلک ، شمال خیر خانه و صدها منطقه را قشلاقهای می پوشانند که مطابق معیارهای شهرداری طراحی نشده اند ، همچنان حدود هشتاد فیصد قسمت های هموار در آن با داشتن کوچه های تنگ و طویل بر مبنای اصول و نقشۀ شهری بنا نگردیده ، کانالیزاسیون و مجاری فاضلاب در این شهر وجود ندارد . رشد ساخت و سازهای غیرمعیاری مداوم در همه جا، ازدهام ترافیک ، عدم همکاری مردم و ده های عامل از این قبیل ، اداره و تنظیف شهر را غیر ممکن میسازند.
وقتی ، باران می بارد، مواد گند و فضولات متعفن طور جانگداز و مرگ آفرین ازکوه ها، تپه ها ، دامنه ها ، کوچه های دور و دراز سرازیر می شوند. فرهنگ اینکه « همه کثافات را ازخانه به دروازه ، از دروازه به کوچه بیاندازو به آدرس شهرداری فحش بگوی » در همه جای این شهر مستولی است. بلی هموطن عزیز! تنظیف چنین شهری با امکانات بی تناسب و وسایل اندک کار آسانی نیست : 
کار هرکس نیست خرمن کوفتن *** گاو نر می خواهد و مردکهن
به جرعت میتوان گفت که اگر شهردار های بزرگترین شهر های جهان در همین تنظیف و سرسبزی کابل منسوب شوند ، بحال خود در می مانند و کاری کرده نمیتوانند.
از روزی که حبیبی بحیث رئیس تنظیف و سرسبزی کابل،منسوب شد ، آنچه از دسستش برآمد هرگز دریغ نکرد. در روزها، درشبها ، در رخصتی ها ، همه اوقات با همان لباس نارنجی تنظیف ،همقطار نارنجی پوشان تنظیف، در صحنه حضور داشت. او در بسیاری ساحات ، قیافۀ شهر را تغییر داد . جنگلات ، نهالخانه ها ، درختان ، گل های زیادی در مناطق مختلف شهر، سر بر آوردند. همه وقت از طریق رسانه ها به سولات مردم پاسخ می داد و نیازمندی های شهری را منعکس می ساخت . او انسان وظیه شناس ، با کفایت ، بافرهنگ ، پرتلاش ، بلند همت و همیشه فعال بود.
بالآخره در این روزها، نثار احمد حبیبی را از وظیفه عزل کردند ، چرا؟ بخاطری که در کشور ما کارهای عمدۀ دولتی مرجعی مسئولیت نیستند، بلکه استراحتگاه نازدانه های دور وبر مراکز اقتدار شمرده می شوند، تا بنا بر مصلحتی بر آن تکیه کنند و دل یخ نمایند. اما حبیبی هرگز،از آن دل یخ کن ها نبود و وظیفه اش را بالاتر از توانش انجام می داد ، در مملکت ما اصالت کار و کارکن را نمی دانند و نمی خواهند بدانند:
در کارخانه ای که ندانند قدر کار *** از کار هرکه دست کشد کاردانتر است