آرشیف

2020-11-7

محمد اسحاق ثنا

حادثه در دانشگاه کابل
 

 

در درسگاه دانش و عرفان به (خون تپید)
افسوس دختران و جوانان به خون تپید

از ترس میدوید ز کلکین  نمود خیز 
از دست و پا جدا شده گریان به خون تپید

مادر براه دختر خود نان به سفره داشت
او بود منتظر ولی نان به خون تپید

ای وحشی ای پلید خود انسان نه‌ای ولی 
حیوان صفت ز دست تو انسان به خون تپید

دانشکده ز آتش مرمی خرابه گشت
یکجای جاده نیز و خیابان به خون تپید 

آن نخل نو جوان به ثمر داشت آرزو 
برباد رفت به غصه و ارمان به خون تپید

آسمان به حال این همه کشتار خون گریست
خورشید دید سینه ای سوزان به خون تپید

جای نمانده بود امان تا پناه برد 
زان آشیان مرغ غزل خوان به خون تپید

محمد اسحاق ثنا 
ونککور کانادا 
۶.۱۱.۲۰۲۰