آرشیف

2017-10-11

گل رحمان فراز

جوابی برای نقد محترم زمان الدین حبیبی!

هر گه که دل به خیر دهی خوش دمی بود
در  کار  خیر  حاجت  هیچ  استخاره نیست 
   حافظ

حدیث شریف: (انما الاعمال با النیات) مقوله: حب الوطن من الایمان

حبیبی صاحب را درود!
ابتدا خرسندم اینکه جوانان صرف نظر از تعلقات قومی و تبعیضات سمتی همدیگر را با آغوش گرم استقبال نموده و برای پویایی و کامل سازی اندیشه های همدیگر تلاش شامخ و زحمت فراوان می کشند! موردِ که باید همگان بدان توجه جدی داشته باشند این است که نقد و نظر کردن هیچگاه به معنی دشمنی با هم دیگر نیست و بدون شک نمی تواند مخالفت های را بین انسان های آگاه بوجود آورد.
بقول داکتر انوشه: تفاهم عبارت از توانایی تحمل تفاوت هاست! زمانی می توانیم جامعه خود را به کاروان ملت شدن سوق دهیم که گفتار های متفاوت را در کنار همدیگر به مقایسه گرفته، مغایرت ها را نمایان ساخته و برای بیرون رفت از معضل های مبهم راهی روشن و استوارِ را انتخاب کنیم. آن وقت است که همه موارد بخوبی ماهیت خشونت خویش را به سهولت تفویض داشته و جامعه را بسوی روشنگری،‌ هم پذیری، اتحاد و ثبات سوق می دهد.
جانِ سخن!
مطلبی که چند روز قبل به مناسبت عمل کرد جوان تحصیل کردۀ مان آقای زمان الدین حبیبی مبنی بر عدم احترام شان بر سرود ملی کشور نوشته بودم و قبل از اجرای نقد، سخنانِ که در وصف لیاقت، توانایی و ظرفیت جناب شان شنیده بودم یادآور شدم و به نیکی و افتخار از آن یاد کردم. نقد و نظر مورد پسندیده و ستر اشتباهات پنداشته می شود غالب بر اینکه نقد پذیر باشیم و همیشه نباید دید مان نسبت به قضایا مغرضانه و جانب دارانه باشد. یعنی همان قدر که به نکات ضعف یک شخص متوجه می شویم به همان قدر نکته های قوت اش را نیز نادیده نگیریم که من این اصل را در مطلب راجع به عملکرد آقای حبیبی به خوبی مراعات کردم اما ایشان در نقد که به جواب نبشته من تحریر داشته بود، کلمات خویش را به جاهل خطاب کردن من آغاز نموده بود که اول عفت کلام را زایل می سازد و دوم نفس ضعف مقاومت طرف را در مقابل نوشته من نشان می دهد. اما گذشته از آن؛ به مواردِ که ایشان به گونه استدلال آورده بود چنین نقد می بندم:
1.  خطاب به من، گفته است که نفهمیده وارد تحلیل می شوم!
نمی دانم آقای حبیبی از فهمش و خرد چه تعریف و تعبیر دارد! اینکه به تصویر ایشان نگاه کنیم، به دقت می بینیم که ایشان در مقابل اجرای سرود ملی بی تفاوت مانده اند و به دیدۀ بی احترام با آن برخورد نموده اند و این بی احترامی در یک محفل که حدوداً هزار تن در آن اشتراک داشتند و جمع بزرگ را علمای کرام شکل می داد، صورت گرفته است. 
2. ایشان با استناد بر آیۀ قرآن شریف گفته اند که فقط به چیزی عمل می کنند که قرآن و سنت اجازه می دهد!
لطف نموده برای مایان که به اندازه ایشان ملا نیستیم بگوید که در کجای قرآن و در کدام حدیث صحیح آمده است که فرهنگ و عرف پسندیده تان را نادیده بگیرید؟ بر آن نفرین بفرستید و مانع اجرای مواردی شوید که موجب اتحاد و همبستگی اقوام می شود؟!
خداوند (ج) در کتاب مقدس اش می فرماید: (واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا) ترجمه: و همگی به ریسمان خدا چنگ بزنید و پراکنده نشوید! این خود نماینگر تمایل دین مبین اسلام به وحدت و یک پارچگی است که این وحدت در قالب یک جامعه به خوبی می تواند در زیر چتر کشور واحد، بیرق واحد، قانون اساسی و قوانین نافذه دیگر در تبانی با شریعت اسلامی و سرود ملی که از ارزش های ملی محسوب می شود، تمثیل گردد.
3. آقای حبیبی در سومین استدلال خویش را اشاره بر حدیث شریف بیان داشته است که: هر آنچه در دین ما نو پیدا باشد مردود پنداشته می شود!
از ایشان دوستانه می پرسم: شما عالی جناب که ریش می تراشید و با یونیفورم رسمی (کوت شلوار) به جلسات اشتراک می کنید، در صدر اسلام از چه وضعیتی برخوردار بوده است؟! آیا این رسم جدید در دوران کهن هم وجود داشته است؟!
نوت: حدیث شریف است که صحابه از فعالیت شخصی برای ساخت چراغ موشک مخالفت نموده و وی را نزد آن حضرت بردند ولی محمد (ص) بعوض تقبیح از وی تمجید به عمل آورد.
4. وی ابراز داشته است که جمع علما بلند شدن و احترام به سرود ملی را جایز نمی دانند.
باید بگویم که در این مورد بین علما اختلاف نظر وجود دارد، داکتر یوسف قرضاوی در کتاب حلال و حرام اش به سرایش سرود های که جنبه نوازش شهوت را نداشته باشد مخالفت نشان نمی دهد. همچنان در احادیث صحیح آمده است که آن حضرت (ص) نیز از سرایش و سرود دف (دیره) خوشش می آمد و بر دیره زنی زنان قریش ممانعت انجام نمی داد. که صدای دیره هم خود سرود و سرایش است!
5. ایشان اعتراف نموده اند که سرود ملی در یکی از ماده های قانون اساسی کشور ذکر گردیده است که به زبان پشتو با ذکر الله اکبر و نام اقوام خوانده می شود اما ذکر نشده است که بالا شوید؟
باید تذکر دهم که هر سخن مصداق صحیح بودنش اش را در اولین مرحله از فرض بودن (ذکر اش در قرآن) می گیرد، بعد سنت صحیح نبوی، بعد اجماع، بعد قیاس و در آخر عرف پسندیده است که جایگاه شرعی را بخود دارد. گیریم که بالا شدن به احترام سرود ملی در جایی ذکر نشده است، آیا با بالا شدن به رسم احترام چیزی از وجود و شخصیت ما کاسته می شود و آیا ما از همه مردمیکه که حدوداً ۹۹ فیصد شان به احترام این سرود هم دلی و برادری بر پا می ایستند ارجحیت داریم؟!
6. در استدلال دیگرش به کلمه سرود تاخته است و این کلمه را مردود پنداشته است!
از جناب ایشان می خواهم تا شأن مردود بودنش را بصورت واضح برای مان ابراز دارند همانطوریکه گوشت خوگ و نوشیدن شراب در شریعت اسلامی با مستدل حرام دانسته شده است و دلایل خود به خود وا می دارد تا حرام بودنش را قبول داریم.
7. موردی را نقد کرده اند که من در مطلبم در باره دانشگاه ننگرهار نوشته بودم و این دانشگاه را به فابریکه تولید افراط خوانده بودم!
آقای حبیبی! اینکه شما تا چه حد افراطی هستید شاید به خود تان معلوم نشود و اگر می دانستید که افراطی هستید اصلاً جرأت نمی کردید تا به عضویت گرفتن جماعت تبلیغ بشتابید! پس معلوم می شود که تا هنوز نمی دانید که افراطی هستید. این را من نه می گویم و نه تحقیقی در این رابطه انجام داده ام ولی از گفتار دوستان شما و از کردار خود شما چنین بر می آید که دانشگاه ننگرهار حقا که محل پرورش افراطیت، دهشت، کسر و تجزیه است. شاید سخن من مصداق اصلی اش را در ذهن شما در نیابد ولی لطفی نموده به محیط ماحول خویش مراجعه کنید و از اثرات نا پسند دانشگاه ننگرهار جویای شرح و احوال شوید. 
8. گفته اید که افراطیت شما بهتر از مداحی من از اشخاص است!
شاید من هم اشتباهاتی در زندگی خویش داشته باشم. همانند شما خیلی ها من را تحمل کرده نمی توانند و شاید هم اکثریت کسانی که من را می شناسند به پاس پاسداری من از رفاقت بی ریا، یک طرفه بودن و داشتن جهت مشخصم معرفت حاصل کرده باشم. من از زندگی خود دوستان با وفا مزین با اصول پسندیده نزد من و دشمنان بی حد استوار به مواردِ تنفر نزد من داشته باشم ولی در هر دو حالت موضع گیری ام خوشنودم و توانستم خود را قناعت دهم. حد اقل با این مداحی ام کاری نمی کنم که زمینه دهشت، ارعاب و وحشت را در جامعه پخش دارم. بقول حافظ: نصیب ماست بهشت ای خدا شناس برو…!
9. در استدلال دیگرش خود را مسلمان واقعی ولی من را شخص دموکرات تلقی نموده است!
حبیبی صاحب! در جواب شما ابو علی سینای بلخی سالها قبل چنین پاسخ مشخص و کاملی را داده بود: به قومی مبتلا شدم که فکر می کنند خدا جز آنها کسی دیگری را هدایت نکرده است.
در آخر، از کلیه جوانان که مصروف ادامه تحصیل و کسب آموزش ها اند احترامانه خواهش مندم تا حد اقل مصارفِ را که دولت فقیر افغانستان از مکتب ابتدائیه الی فارغ شدن از دانشگاه به دوش می گیرد و با صد مشکل و چالش مهیا می سازد نادیده نگرفته و بار دوش جامعه نشوند. کلیه تلاش های دولت برای مهیا سازی زمینه های آموزش و تحصیل همانا فراهم ساختن بستر رشد، انکشاف آینده و تربیت نسل داناست. زمانیکه یک دانشجوی توانای ما از دانشکده حقوق فارغ تحصیل گردد و علی رغم سروکار داشتن به ماده های قانون، برجسته سازی ارزش های ملی و جذب مردم به اتحاد دست به عمل کار های شود که توهین و تحقیر ارزش های ملی را در پی داشته باشد، چطور می توان از افراطیان بی سواد توقع حفظ این ارزش ها را داشت. شما که خود این مورد را مردود می دانید، برای چه در گردانندگی تان از مردم خواهش می کنید تا به احترام این سرود به پا برخیزند؟!
در اینجا لازم است سروش گونه عمل کرد نه شریعتی گونه: (داکتر علی شریعتی می خواست دین را فربه (چاق) کند ولی داکتر عبدالکریم سروش سراسر به فکر لاغر نمودن دین بود)!

و پیام مولانای بزرگ!
               حیف می آید مرا کاین دین پاک
              در  میان  جاهلان  گردد  هلاک

پ.ن: از اینکه انسان آزاد اندیش و مسلمان تعادل گرا هستم، مایه افتخار و جای خوشی برای خودم است! 
با مهر فراوان
گل رحمان فراز