آرشیف

2021-1-25

جلوه‌های شهادت و سامانه‌های معنوی در شعر

یکی از جلوه های متعالی و سرچشمۀ نیکی ها معنویت است که با دستِ لطفِ پروردگار، در ضمیر آدمی به ودیعت گذاشته شده .

انسان این “نقطۀ اوج آفرینش” عشق به خدا، پیامبر عظیم الشأن، عبادات خاشعانه، جهاد در راه برتری نام مقدس او وخدمت به خلق را “ثقل نگاه های زیبا شناس” خود قرار می دهد.

این” رفعت وارجمندی” همواره برای شعرایی که خواهان گرایش به سوی معنویتند، ” منشاء الهامات فراوان” می باشد و به گفتۀ دکتر رضا راشد: ازآنجایی که عمده ترین خویشکاری ادبیات هم انسان سازی است، برای رسیدن به این هدف لازم است ازسویی عناصر و عواملی را بجویدکه ازجنبه های عاطفی وهم ازجهات دیگر با دلهای همگان آشنا باشد.”

پیامبران الهی « علیهم السلام» ارمغان آورندگان معنویت برای ابنای بشراند. تعالیم معنوی ای که واپسین فرستادۀ خدا” صلی الله علیه و سلم” به ارمغان آورد، به عنوان جامع ترین وکامل ترین وگسترده ترین تعالیم معنوی ای بودکه ازسوی خدا به بشریت هدیه گردید.

حال ازاین بگوییم که معنویت چیست؟:

معنویت در لغتنامه دهخدا به معنی حقیقی، راست، اصلی، مطلق، باطنی، وروحانی آمده است. به عبارۀ دیگر، معنویت عبارت از چیزی بزرگتر از خود را، در اندرون خویش یافتن است، که کلام را پای از ارائۀ سخن در مورد آن، می لنگد.

معنویت فراتر ازکلمات است که به عقیدۀ برخی،واژه ها نمی توانند قادر به تشریح آن باشند و زبان را هم از او بهره ای نیست.

عده ای از ارباب فضل” معنویت ” را « عبور ازظواهر هستی» نام نهاده اند.

شیخ اجل سعدی را، است:

به جهان خرم ازآنم که جهان خرم ازاوست

عاشقم برهمه عالم که همه عالم از اوست

روحانیت، ضد دنیاگرایی ودینی بودن، جلوه هایی است منبعث از” معنویت”! و از نظر برخی دیگر: “حقیقت عالم” وعناصری نظیر: ایمان به غیب،ایمان به خداوند یکتا، باور به احکام شریعت وعمل به آنها ومهربانی با انسان ها واخلاق حمیده ، عدالت، دفاع از مظلومین وایستادگی در برابرظلم وجنایت…، متجلی شونده در زیر چتر بلورین معنویت اند.

ازآنجایی که معنویت و همراه با او مقام رفیع شهادت وجلوه های آن دو درکلام سخنوران،

محورجستار ما را تشکیل می دهد، فلهذا برآن می شویم تا نمونه هایی ارائه می دهیم که بازتابی ا ند ازسه موضوع یاد شده.

علامه اقبال لاهوری (رح) ازگلشن معنویت، دسته های گلی را بر چیده است که ازآن ها عطر جان پرور استغنا وهمت عالی وسربلند زیستن، اینگونه به مشام می رسد:

همچو آیینه مشو محو جمال دگران
از دل ودیده فرو شوی خیال دگران

درجهان بال وپرخویش گشودن آموز
که پریدن نتوان با پر وبال دگران.

نقش معنویت سازنده است وتجلی آن در اندیشه وضمیرآن موجب برازنده گی و رشد شخصیت وبزرگی آن می شود.

می گویند: قدرت معنوی، نه تنها حاوی برترین ونیرومند ترین قدرت است، بلکه اساسی ترین عامل انسجام ودوام جوامع وتشکل های انسانی نیز می باشد.

به همین دلیل پیامبران بزرگ، به عنوان “عامل پیوند ومحورمعنویت، موفق ترین، انسجام دهنده ترین وتحکیم بخشنده ترین روابط میان انسانی معرفی شده اند.”

نتیجه می توان گرفت که: پیروزی انسانها درگرو پایبندی دوامدار ودرکِ عمیقِ ارزشمندی معنویت است. هرگاه پای چنین وابستگی و پایبندی، وشناختِ ارزشمندی آن درمیان نباشد، یورش گرگ های هار آفت را برای به خطرانداختن جان انسان، وتهدید روان آن بعید نمی توان انگاشت.

آندست ازشعرای متعهدی که توانسته اند در جایگاه بلند« تلامیذ الرحمن» قرار بگیرند، این عروج وموفقیت را از دساتیر ارزنده و زندگیساز اسلام ومتابعت از روش حسنۀ پیامبراسلام ( صلی الله علیه وسلم) فرا چنگ آورده اند. صفت چنین سخنوران، ممدوح است. درجای دیگری استاد سخن ( خلیلی) در مورد آن اینگونه پرداخته است:

هست شاعر ساز فطرت را مبارک نغمه ای
کزدم جان بخش چندین مرده را احیا کند

شعر آهنگ دل است و نغمهء روح بشر
در نوای دل جهان را عاشق و شیدا کند

این جهان باشد کتاب عشق سرتا پای آن
شاعر این الفاظ دلکش را به ما معنی کند

هر کجا عشق است شاعر می کند آنجا مقام
هر کجا حسن است آنجا آشیان بر پا کند.

استاد به این باوراست: گاه شعرتاثیری بر می انگیزد که شنونده را سخت تحت تاثیر می آورد، ولو گویندۀ آن صاحب عقیده اسلامی نباشد.
در پیوند با چند بیتی که از شاد روان خلیلی نقل شد، این نکته را نیز می توان به آن افزود: ارتباط معنویت- که دارای اهمیتی حیاتی است- به مصداق قول” ویلیام وست”، همیشه با مذهب رابطه ندارد.

یک نگاه کوتاه به تاریخ ادبیات گذشته به تایید “سیرۀ ابن هشام” بازگوکنندۀ این نکتۀ بارز است؛ یعنی: تاثیرآفرینی و برخوردار بودن محتوای شعر، ازمعنویت،گفته ویلیام را، مهرتائید می گذارد.

بعضی ازخصایص اشعار دورانِ آغازین تابش خورشید اسلام نیز استوار برهمین بنا و روحیه بوده است که ازآن جمله می باشد سرودۀ سخنوری موسوم به ” قتیله بنت حارث”، که درعهد حیات پربار وخجستۀ حضرت سرورکائنات می زیسته است.

به روایت سیرۀ ابن هشام، با شنیده شدن شعرِ آن شاعره به وسیلۀ سرور وسردار راستان ” صلی الله علیه وسلم” ، که انشادکرده بود:

یا راکباً ان الاثیل مظنه
من صبح خامسه وانت موفق

(ترجمه): ای سواری که درصبح روزپنجم سفر به جایی رسیده ای که گمان می رود قبر وآرامگاه اوست.”

آن حضرت ” صلی الله علیه وسلم” فرمود: اگر این سروده را قبل ازکشته شدن نضرشنیده بودم، عفوش می کردم.

برخی از ابیات این قصیده- با وجودی که در قطبِ مخالفِ آیینِ هدایتگرِ آن حضرت قرار دارد- حاوی نکات جالب و درعین حال احساس بر انگیز است. چنانچه:

ابلغ بها میتاً بان تحیه
ما ان تزال بها النجائب تخفق

(ترجمه): سلام ودرود مرا به او برسان. انسان های اصیل همیشه نمی میرند.”

منی الیک وعبره مسفوحه
جادت بواکفها واخری تخنُق

(ترجمه): سلام وتهیت من برتو باد! درغم تو، سیل اشکم ریزان است و دلم ملتهب.”

هل یسمعنی النضر إن نادیته
أم کیف، میت لا ینطق

ترجمه) : آیا نضر ندای مرا می شنود یا نه؟ مرده ای است که حرف نمی زند.”

أ محمد یا خیر ضن کریمه

فی قومها والفحل فحل معرق

(ترجمه) : ای محمد! ای بهترین فرزندان قریش و فرزند بهترین شجاعان اصیل!”

ما کان ضرک لو مننت وربما
من الفتی وهو المغیظ المحنق

ترجمه): چه می شد اگرمنت می نهادی و برادرم را نمی کشتی، چه بسا که جوانمرد به هنگام خشم، بخشش کند.”

ظلت سیوف بنی أبیه تنوشه
لله أرحـــامٌ هناک تشقق

ترجمه): همچنان شمشیرخویشاوندانش می جنگند، آنجا نزدیکانی است که خود را فدا می کنند.”

صبراً یقاد إلى المنیـه متعباً
رسف المقید وهو عانٍ موثق

ترجمه): شکیبا باش او به سوی مرگ روانه می شود، درحالی که رنجوراست ودستش بسته ودراسارت است.”

أو کنت قابل فدیـهٍ فلینفقن
بأعز ما یغلو لدیک وینفق

ترجمه) : آیا اگر فدیه ای می پذیرفتی، ما گرانترین چیز را به تو می دادیم.”

فالنضر اقرب من اسرت قرابه
واحقهم إن کان عتق یعتق

ترجمه): نضراز بین اسرایی که گرفته بودی نزدیک ترین بود به تو و سزاوار بودکه آزادش می کردی.”

برادرِ این شاعره- که بعد ازاسارت کشته شده بود- نضر بن حارث نام داشت که پیامبراکرم ” صلی الله علیه وسلم” او را مهدورالدم قلمداد فرموده بود.

محمد رایع حسنی ندوی می گوید:” قصیدۀ ” بانت سعاد” – که به دلجویی از پیامبربزرگواراسلام «صلی الله علیه وسلم» ونشان دادن تواضع انشاد گردیده بود- نیز ازجمله سروده هایی بود که مورد قبول آن حضرت واقع شد و ازجملۀ آثار ماندگار درادبیات اسلامی قلمداد گردید که با نقل یک بیت آن اکتفا و به اصل موضوع برمی گردیم:

بانت سعاد فقلبی الیوم متبول
متیم اثرها لم یفد مکبولٌ

ترجمه آن اینست: ( وسعاد رفت وامروز دلم دیوانۀ عشق اوست ودر دام او اسیراست واین اسیر را کس به فدیه آزاد نکرده است.”

واینک از معاصران بگوییم، ازسخنور نامورسرزمین خون وشهادت( افغانستان)، شادروان استاد خلیلی، آنی که در بسیاری ازسروده های آبدارخود، خصوصاً اشعار جهادی اش مصداق این بیتِ دلنشین خود شده است:

شعرآهنگ دلست و نغمۀ روح بشر
برنوای دل جهان را عاشق وشیدا کند.

استاد با سرایش برخی از اشعار بلندش توانسته است درجمع کسانی قرارگیرد که درتبارز معنویت و رشد کمال انسانی، سعی بیدریغ داشته وبه گونۀ مولانا وسعدی وحافظ وبیدل وامثالهم، در ارائۀ سامانه های معنوی و ارزش ها گامهای استواری را فراپیش نهد.

در میان این سرحلقۀ سخنسازان حماسه وجهاد افغانستان، مفاهیمی ملاحظه می گردد که موضوع آن ها دفاع ازحق است و روح ایثارگری وپشتیبانی از مظلومان و بیکسان و پیوند همدلی وهمنوایی با همنوعان.

استاد خلیلی رفتن درچنین مسیر ارجمند را، جزء رسالت خویش قرار داده است وبه وضوح ابلاغ کرده که برای یک مسلمان فر قی نمی کند همنوع همکیشش درکجای کرۀ خاکی زیست دارد ومنوط به کدام تیره وتبار می باشد؟!

این درس برگرفته شده از ارشادیست که اسلام عزیز مارا به عنوان مسلمان به سوی آن فرا می خواند.

دین سعادتباری که برای پیروانش وانمودکرده، آنچه ارزشمنداست عقیده است وحق شناسی و نوع پروری و برخوردار بودن از معنویت، نه جغرافیا و نه هم مرز و زبان…!

به ترجمۀ این حدیث متبرکه توجه مبذول داریم که رسول اکرم ” صلی الله علیه وسلم” فرموده اند:

” مثَل مؤمنان در دوستی و ابراز رحمت وعاطفه به یکدیگر، مثل پیکر است. هرگاه عضوی ازآن دردمندشود، دیگراعضای پیکر با بیخوابی وتب با آن عضو همدردی می کنند.”

شاعر بزرگ سعدی(رح) با الهام ازاین ارشاد پربار و زندگیساز، چه خوب زیبا سروده است:

بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند

چوعضوی به درد آورد روزگار
دگرعضو ها را نماند قرار

توکزمحنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی.

به این باورم: اگراستاد امروز زنده می بود، اندوهش را درقبال کشته شدن مردم مظلوم سوریه به وسیلۀ حاکم کنونی آن کشور و…، نیز تبارز می داد، درعین اینکه از پیروزی هایی که درقبال رویش”بهارعربی” نصیب درد خستگان برخی ازکشورهای عربی گردیده بود، به نعمتِ خورسندی دست می یافت.

آری، وی همینگونه رسالت خود می دانست تا احساسات خود را، از پیروزی بزرگ ملت مصر، به رهبری جنبش اخوان المسلمین، به نمایش بگذارد.

علامه اقبال، شاعر،سیاستمدار، ومتفکربزرگ– که مسقط الرأسش سیالکوت لاهور است- نیز تمیز رنگ و بو را برخود وهمکیشان خود حرام می شمارد:

نه افغانیم و نه ترک وتتاریم
چمن زادیم و ازیک شاخساریم

تمیز رنگ وبو برما حرام است
که ما پروردۀ یک نوبهاریم.

وصائب تبریزی هم می گفت:

تار وپود عالم امکان به هم پیوسته است
عالمی را شاد کرد آنکس که یک دل شادکرد

چنانچه اشاره شد، خلیلی تنها از درد ملت مظلوم خود نمی موید، بلکه از بیچارگی ها و از دیدن وشنیدن حالت زار وغم انگیزانسان ها درکرۀ خاکی نیزگریه سرمی دهد. شعر:” تقدیم به شهدای الجزایر” از همین دست سروده هاست.

قبل از ارائۀ ابیاتی ازاین شعر، باید متذکرگردیدکه: درتاریخ بشر جنگ های خونین وحوادث فاجعه باری اتفاق افتاده که موجب ریختن جوی های خون در روی زمین گردیده است.

انقلاب اسلامی افغانستان برضد اتحاد جماهیرشوروی سابق وپیش ازآن حرکت وقیام آزادیخواهانۀ مردم مسلمان ما برضد قشون انگلیس، انقلاب الجزایر، لیبیا وعراق علیه استعمار فرانسه وایتالیا وبریتانیا، جنگ اعراب واسرائیل واشغال سرزمین های اسلامی توسط رژیم صهیونستی، هرکدام رویداد هایی اند خونین؛ که در نتیجۀ آن هزاران انسان به کام مرگ کشانیده شده اند.

سخن ازشعر خلیلی است درباب شهدای الجزایر. ازتاریخ انشاد این شعربه بیشتراز پنجاه سال می گذرد. به گواه اسناد تاریخی، درنوامبرسال ۱۹۵۴ زیرپرچم اسلام انقلابی پدید آمدکه رهبری آن را جوان رشید وقهرمانی به نام عبدالقادر به عهده داشت.

پس از دستگیری عبدالقادر، احمد مسالی حاج، احمد بن بلال، ازجملۀ سایر فعالان یاسران نهضت استقلال طلبی الجزایر محسوب می شدند.

انقلابیون الجزایر با شعاراسلام توانستند مردم زیادی را به گرد خویش جمع کنند که دراین راستا نقش دهقانان چشمگیروگسترده تربود.

این انقلاب- که علیه استعمار فرانسه راه اندازی شده بود- ازسال ۱۹۵۴ الی ۱۹۶۱ حدود بیشتراز هشت سال به طول انجامید .

به تاریخ هفدهم اکتوبرسال ۱۹۶۱ برابربا ۱۳۴۰ه ش، ارتش فرانسه چنان به قتل وکشتاروجنایت دست یازیدکه وجب وجب خاک آن به خون بیگناهان الجزایر رنگین گشت. اما نظامیان فرانسه از هیچنوع خشونت وخونریزی وقتل عام – که شامل به دریا انداختن گروه های زیادی ازمردم وافگندن تعداد زیادی ازآنها به گورهای دسته جمعی می گردید- فرو گذاشت نکردند.

قربانیان این جنایت وقتل عام تنها انقلابیون الجزایرنبودند، بلکه کودکان و زنان وپیرمردان بیگناه الجزایر نیزمی شد.

دراین انقلاب، رهبری دختر مبارز الجزایری به نام: ” جمیله بو پاشا” درمیان زنان تحسین برانگیزبود.

استاد خلیلی تأثرعمیق خود را در قبال قتل عام مردم الجزایرتوسط نظامیان الجزایر، درسرودۀ سوزناکی – با پرسشی اعتراض آمیز- اینگونه بازتاب داده است:

تیغ بهرام زین کبود حصار
بهرکیفر حصار نخواهد شد؟

از تف آه الجزایریان
شعله ها درجهان نخواهد شد؟

آبیار نهالِ آزادی
اشک این بیکسان نخواهد شد؟

از صدای شکستن دل ها
آسمان در فغان نخواهد شد؟

آن که فرمان به خون مردم راند
خاکش اندر جهان نخواهد شد؟

از سر لاشۀ رعونت و آز
دفع این کرگسان نخواهد شد؟

با شنیدن سروده هایی ازاین قبیل ونمونه هایی که درفوق ارائه گردید، شنونده- به گفته دکترراشد نویسندۀ کتاب ” پرتوهایی از قرآن وحدیث در ادب فارسی”- متیقن می گردد که: “هنری ترین وبهترین قالب بیانی هم برای نمایش ها همانا شعر است ” پدیده موثری که عواطف انسانی واحساس را با اسلوب زیبایی باهم گره می زند.