آرشیف

2020-4-30

جلوه‌های رمضان در شعر مولانا

جلوه‌های رمضان در شعر مولانا

هرگاه بخواهیم بیشترین ستایندگان رمضان را از میان شاعران متقدم شناسایی کنیم، مولانا جلال الدین محمد بلخی جایگاه نخست را احراز می کند. پس از وی، ناصر خسرو و امیر معزی بالترتیب در مقام دوم و سوم قرار می‌گیرند.

دراین نوشته قصد آن داریم تا به آوردن نمونه هایی از رمضانیات مولانا جلال الدین محمد بلخی بپردازیم؛ ان شاءالله سخن در مورد دو شاعر دیگر را موکول می‌سازیم به فرصت دیگر.

مولانا جلال الدین محمد بلخی را به عنوان رمضان ستا ترین شاعر در میان شاعران قلمداد می‌کنند. سخنسرا و عارف بزرگی که در قطب مخالف فرخی قرار دارد. بدین معنا: به همان پیمانه ای که خداوندگار بلخ در ستایش رمضان، ناب ترین و دلنشین ترین اشعاری را درقالب های مختلف پیشکش کرده، فرخی را عادت براین بوده بر عکس ستایندگان عمل کند و اشعاری که گویای ستیز با این ماه مبارک باشد، انشاد بدارد! ازهمین روست که مولانا را به عنوان پدر رمضان‌ستایی عنوان کرده اند و فرخی را پدر رمضان ستیزی!

خصوصیات شعری مولانا در رابطه با رمضان در این است که کوشیده تا "ریزترین و ظریف ترین ظرفیت های ماه مبارک رمضان" را ارائه دهد.

به قول محمد‌كاظم كاظمی، شاعر و پژوهشگر ادبی: "اين حضور بسيار پررنگ و با شكوه است، به واقع بهترين «رمضانيه‌»ها «عيدانه‌»های شعر فارسی را در آثار مولانا جلال‌الدين می‌توان يافت و در اين ديدگاه معنويت‌گرا، ما كسی را بالاتر از او سراغ نداريم."

شعر های مولانا برای ماه مبارک صیام، از سپیده دم حلول این ماه خجسته، به عنوان خیرمقدم و ابراز سرور و شادی شروع و تا واپسین لحظاتی که مهمان ِعزیز خانه های مسلمانان است، پس از سی روز فیض گستری و نور افشانی، آهنگ وداع به گوش ها می‌چکاند، مرتبط می‌باشد که در همۀ راستا ها می‌توان شکوهبارترین و دلپذیرترین سروده ها را از وی نیوشید.

چنان که مژده حلول ماه خجستۀ صیام را با زیباترین آهنگ اینگونه به دیگران ابلاغ می‌دارد:

آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید
 دست بدار از طعام مائده جان رسید

جان ز قطیعت برست دست طبیعت ببست  
قلب ضلالت شکست لشکر ایمان رسید

لشکر «والعادیات» دست به یغما نهاد   
ز آتش «وَالموریات» نفس به افغان رسید

روزه چو قربان ماست زندگی جان ماست
تن همه قربان کنیم جان چو به مهمان رسید

نفس چو محتاج شد روح به معراج شد        
چون در زندان شکست جان بر جانان رسید

زود از این چاه تن دست بزن در رسن
بر سر چاه آب گو، یوسف کنعان رسید

عیسی چو از خربرست گشت دعایش قبول    
دست بشو کز فلک مائده و خوان رسید

دست و دهان را بشو، نه بخور و نی بگو
آن سخن و لقمه جو کان به خموشان رسید

در بیت سوم – چنان که می نگریم- اشاره شده به سورۀ والعادیات پارۀ سیم (و العـديـت ضـبحا. 

مولانا، ماه صیام را به عنوان لشکر جرّار و نیرومندی معرفی کرده که بر نفس و لشکریان او حمله می‌آورد.

فالموريت قدحا ( سوگند به اسبان دونده اى كه نفَس زنان (به سوى ميدان جهاد) پيش رفتند.
و سوگند بـه آنها (كه بر اثر برخورد سمشان به سنگهاى بيابان ) جرقه هاى آتش افروختند.)

روزه نیز به منزله جهاد در راه خدا است و رفتن به میدان نبرد، برای مقابله با دشمن، یعنی در افتادن به خواهشات وغرایز نفسانی ها و پلیدی ها از هر قماش آن…! در این نبرد لشکر اراده مومن با نیروی تمام در برابر دشمنان تقوی و طهارت و زهد و…، به مصاف می‌پردازد و موفقیت را ازآن خود می‌سازد.

مولانا، ماه رمضان را موجب دگرگون شدن ضلالت و گمراهی و رسیدن به اردوگاه ایمان تلقی می‌کند و وانمود می‌سازد؛ جایی که برای جان، مائدۀ زندگی گسترده شده، نیازی نیست به خوردن و آشامیدن پرداخته شود. این مائده برای یک ماه در برابر مومنان گسترده شده است.

 مولانا در بیت دیگری می گوید:

صبر چو ابری است خوش حکمت بارد از او      
ز آنکه چنین ماه صبر بود که قرآن رسید 

روزه به نام ماه صبر نیز مسمی شده است و هم اشاره است به آیۀ 153 سورۀ بقره:

«یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ»

(اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد از شكيبايى و نماز يارى جوييد زيرا خدا با شكيبايان است (

 ماهیست که قرآن در آن فرود آمده و روح در آن عروج می‌کند و پرده های ظلمت دریده می‌شود و زمینه برای یورش سپاه ایمان بر ضد لشکر شیطان فراهم می‌گردد.

ذکر اسمای پیامبران از جمله: (حضرت یوسف علیه السلام) و کنعان و تناسب آن با چاه تن و بعدش حضرت عیسی و مرکب شان، از اشارات دیگر مولانا در پیوند با ماه مبارک رمضان است.

و در بیت دیگری مشابه به بیت بالا می گوید:

چو یوسف ملک مصر عشق گیرد
کسی کو صبر کرد در چاه روزه

افزودنی است از دیدگاه شیخ عطار نیشابوری و نمادشناسی او، خر نماد نفس و تن است و عیسی مظهر جان. چنان که در منطق الطیر آمده است:

پس چو عیسی جان به جانان بر فروز
نفس را همچون خر عیسی بسوز

مرکب عیسی علیه السلام در نخستین حکایت از باب هفتم  گلستان شیخ سعدی شیرازی نیز آمده که در بیتی می‌گوید:

خر عیسی گرش به مکه برند
چون بیاید هنوز خر باشد.

 مولانا ، ماه خجستۀ روزه را به سان مادر مهرورزی می‌شمارد که کریمانه برای پرورش فرزندان خود آمده است. کودکان را چگونه می‌سزد دست از دامان چنین مادر عزیز و دلسوز بر گیرد؟:

سوی اطفال بیامد به کرم مادر روزه
 مهل ای طفل به سستی طرف چادر روزه

بنگر دست رضا را که بهاری است خدا را
 بنگر جنت جان را شده پر عبهر روزه

هله ای غنچه نازان چه ضعیفی و چه یازان
 چو رسن باز بهاری بجه از خیبر روزه 

ز چپی عاشق نانی ،بنگر تازه جهانی
 بستان گندم جانی هله از بیدر روزه

در غزلی دیگر با ردیف "صیام" به تأثیر روزه در دل و جان صایم، اشارتهای لطیفی دارد و وانمود می سازد که اثرات مثبت و سازندۀ این ماه شریف، فراوان است و شگفت انگیز!

 شاعر روزه را ضمن اینکه به سان آبی می‌داند که حیات ماهی بدون آن ناممکن است:

ماهی بیچاره را آب آن چنان تازه نکرد
آنچ کرد اندر دل و جان‌های مشتاقان صیام

و چیزی آرامبخش تر از روزه برای روزه دار نیست:

پای خود را از شرف مانند سر گردان به صوم
زانک هست آرامگاه مرد سرگردان صیام

در ابیات دیگر آن را مایۀ روشنایی دیده، معراج روح، کمال معنوی انسان و نزول باران رحمت بی پایان خداوند، موجب نومیدی شیطان، مغفرت وبخشایشش و آرامبخش روان های سرگردان و…، می‌داند.

 اینک توجه کنید به این شعر، که از نگاه ژرف نگر و زبان رسای مولانا با تصویرگریهای دلنشینی ارائه شده است:

می‌بسازد جان و دل را بس عجایب کان صیام    
گر تو خواهی تا عجب گردی عجایب دان صیام

گر تو را سودای معراج است بر چرخ حیات
 دان که اسب تازی تو هست در میدان صیام

هیچ طاعت در جهان آن روشنی ندهد تو را
 چون که بهر دیده دل کوری ابدان صیام

چون که هست این صوم نقصان حیات هر ستور  
خاص شد بهر کمال معنی انسان صیام

چون حیات عاشقان از مطبخ تن تیره بود
پس مهیا کرد بهر مطبخ ایشان صیام

این شعر سی بیتی که در ردیف غزلیات شمس تبریزی جا خوش کرده، بسیار دراز و در  بیت آن طرفه سخنی در باره اهمیت و فضایل ماه پرهمایون صیام واعظم الارکان دارد، ماهی است که شب قدر، اندران پنهان است که اینک گزیدۀ چند بیت دیگری از آن غزل دلنشین:

در تن مرد مجاهد در ره مقصود دل
هست بهتر از حیات صد هزاران جان صیام

گر چه ایمان هست مبنی بر بنای پنج رکن
لیک والله هست از آن‌ها اعظم الارکان صیام

لیک در هر پنج پنهان کرده قدر صوم را،
چون شب قدر مبارک هست خود پنهان صیام

سنگ بی‌قیمت که صد خروار از او کس ننگرد
لعل گرداند چو خورشیدش درون کان صیام

شیر چون باشی که تو از روبهی لرزان شوی
چیره گرداند تو را بر بیشه شیران صیام

بس شکم خاری کند آن کو شکم خواری کند
نیست اندر طالع جمع شکم خواران صیام

روزه به گونۀ خاتم ملک سلیمانی است بر انگشت روزه دار، یا تاج مرصعی که دست اقبال، آن را سزاوار گذاشتن بر سر دیگری به جز صایم نمی‌داند:

خاتم ملک سلیمان است یا تاجی که بخت
می نهد بر تارک سرهای مختاران صیام

خوشحالی روزه دار به خاطر آن است که از خوان رحمن بهره ور شده است، به سخن دیگر برای یک ماه مهمان پروردگار عالمین است:

خنده صایم به است از حال مفطر در سجود
زانک می بنشاندت بر خوان الرحمان صیام

بر سر خوان‌های روحانی که پاکان شسته اند
مر تو را همکاسه گرداند بدان پاکان صیام

شهوت خوردن ستاره نحس دان تاریک دل
نور گرداند چو ماهت در همه کیوان صیام

هیچ حیوانی تو دیدی روشن و پرنور علم
تن چو حیوان است مگذار از پی حیوان صیام

توصیه می‌کند که با بودن همراه روزه، غریزۀ شهوت را در خود بکش، تا از فیض انگبین‌های دیگری مستفید گردی:

شهوت تن را تو همچون نیشکر درهم شکن
تا درون جان ببینی شکر ارزان صیام

قطره‌ای تو سوی بحری کی توانی آمدن
سوی بحرت آورد چون سیل و چون باران صیام

خویشتن را بر زمین زن در گه غوغای نفس
دست و پایی زن که بفروشم چنین ارزان صیام

گر چه نفست رستمی باشد مسلط بر دلت
لرزه بر وی افکند چون بر گل لرزان صیام

ظلمتی کز اندرونش آب حیوان می زهد
هست آن ظلمت به نزد عقل هشیاران صیام

رمضان ماه نزول قرآن است، نور قرآن را زمانی در سینۀ خویش فروزان می‌یابی که با روزه همدم شوی و در کنار آن باشی:

گر تو خواهی نور قرآن در درون جان خویش
هست سر نور پاک جمله قرآن صیام

روزه چون روزت کند روشن دل و صافی روان
روز عید وصل شه را ساخته قربان صیام.

رمضان در آیینۀ کلام شاعران:
 

تجلی رمضان در شعر مولانا

(2)

 عيد سعید فطر برای دیگران بعد از اتمام سی روز روزه‌ گرفتن است، اما برای مولانا شروع عید زمانی است که ماه صیام حلول کند.
و این بدان معناست که فرا رسیدن رمضان برای برخی، مایه طرب و خوشحالی بسیار است؛ به خصوص آنانی که پیوسته سعی می‌ورزند تا در مراقبت و مکاشفات نفس قرار داشته باشند. و روزه برای دسته از شعرای عارف و یا دوستداران صیام، به منزلۀ لجامی است برای مهار کردن حیوانِ نفس! "جلال الدین مولوی شاعر تبتّل و استغنا، بیش از هر شاعری نسبت به ماه روزه شور واشتیاق نشان می دهد."

چنان که می‌گوید:  

آمد رمضان و عيد با ماست
 قفل آمد و آن كليد با ماست

بر بست دهان و ديده بگشاد
 و آن نور كه ديد با ماست

 آمد رمضان به خدمت دل
 و آنكس كه دل آفريد با ماست

 در روزه اگر پديد شد رنج
 گنج دل ناپديد با ماست

كرديم ز روزه جان و دل پاك
 هرچند تن پليد با ماست

 روزه به زبان حال گويد
گم شو كه همه مزيد با ماست

به باور مولانا همان‌گونه که غوره از خامی می‌رهد و به شیرینی می‌رسد. آدمی هم به کمک روزه شیرین و عید می‌شود؛ چنان که در بیتی گفته است:

 چو غوره است ز خامی خویش، شد شیرین
 چو ماه روزه به پایان رسید عید شود

اگر سحرگه تا شامگه از خوردن و آشامیدن امساک کنی و انبان شکم خالی نگه داری، در عوض گوهر های شهوار را از آن خود می‌کنی.

لب فرو بند از طعام و از شراب
سوی خوان آسمانی کن شتاب

یازده ماه را به خورد و نوش سپری کردی، یک ماه را هم بگذران و وارد عرصۀ آزمون شو، با اوست که سعادت بزرگی را از آن خود خواهی ساخت.

طفل جان از شیر شیطان باز کن
 بعد از آنش با ملک انباز کن

"به باور مولانا اگر کسی بتواند کودک وجود و طفل جانش را از شیر شیطان باز دارد، و با قوت نور تغذیه کند، همپای فرشتگان و فراتر از آنها به معراج "عالم لاهوت" می‌رود."

در شرح مثنوی کریم زمانی، راجع به این ابیات اینگونه توضیحات ارائه شده است:

ای سالک! طفل جان خود را از شیر شیطان بگیر. یعنی مگذار که جانت اسیر شهوات شیطانی شود و از آن تغذیه کند و بعد از آن می‌توانی جانت را با فرشتگان، یار و دمساز کنی. [ مراد از شیر شیطان، هوا های نفسانی و آمال شیطانی است و چون از غذا های نفسانی پرهیز کردی، به غذای روحانی که همانا  ذکر و ستایش حق تعالی است، انس و خوی گیری و فرشته سیرت شوی.]

گر تو این انبان ز نان خالی کنی
 پر ز گوهر های اجلالی کنی

"اگر تو انبان شکم خود را از نان خالی کنی، یعنی از شهوت بهیمی پرهیز نمایی، اندرونت پر می‌شود از گوهر گرانقدر معرفت و یقین.

مولانا به گرسنگی اختیاری که از برنامه های جدی سلوک است، توجه تام داشت و خود بدان عامل بود. غالب روز ها را روزه می گرفت. نقل است که همیشه از اهل خانه سوال می‌کرد که امروز در خانه چیزی از طعام است؟

اگر می‌گفتند: خیر چیزی نیست، تبسمی می‌کرد و می‌گفت: لله‌الحمد که امروز خانۀ ما شبیه خانه پیامبر اکرم "صلی الله علیه وسلم" است. واگر می‌گفتند: طعام هست، نژند می‌شد و می‌گفت: از این خانه بوی فرعون می‌آید! " (همان)

دکتر مهران: در مورد این بیت:

این دهان بستی دهانی باز شد
تا خورنده لقمه های راز شد

 توضیحاتی بدین عبارات دارد: "در هر غروب این ماه رحمت که مرغ دل در آسمان معنویت به پرواز در می‌آید و در تعالی است و لحظه به لحظه به زمان اذان و مناجات نزدیک می‌شوی، نوای جان بخش مولانا را می‌شنوی" که می‌گوید:

چند خوردی چرب و شیرین از طعام
 چند روزی امتحان کن در صیام.

مولوی در بيت زیر تأكيد می‌ورزد كه غذای تو باید ذكر پروردگار باشد، همان‌گونه که غذای فرشتگان ياد خداست؛ سزاوار توست که فرشته‌ صفت زیست كنی، توجه نمایید:

چون ملك تسبيح حق را كن غذا
تا رهی همچون ملايك از اذا

خداوندگار بلخ درباره حكمت‌های رمضان در شعری می‌گويد: تا ما در ماه رمضان از نخوردن و ننوشيدن احتراز نکنیم، سعادت مقبولیت روزه را از آن خود کرده نمی‌توانیم.

معده را خوكن بدان ريحان و گل
 تا بيابی حكمت و روح رسل

درگذشته ها آیین بر این بوده که وقتی آوازۀ آمد آمد ماه رمضان و متعاقب آن حلول عید سعید فطر به گوش‌ها طنین می‌افگند، بسی از مردم مسلمان به خصوص بزرگسالان، بر سر بام فراز می‌آمدند تا جلوۀ هلال را در سینۀ آبی و ستاره باران سپهر نمایان بنگرند. پس از مشاهدۀ آن بود که آوازه می‌افتاد و ابلاغ می‌شد که اینک ماه ماه مهمانی خدا آمده و یا فرصت عید کردن فرا رسیده است. مولانا نیز برای جستجوی هلال بر سر بام بلند می‌شود تا نشان هلال را در یابد و بعد با شادمانی بی پایان ابلاغ بدارد:

مبارک باد آمد ماه روزه
رهت خوش باد ای همراه روزه

متعاقباً حدیث مشاهدۀ هلال را با شور و شوق تمام، اینگونه به منتظران روایت می‌نمود:

شدم بر بام تا مه را ببینم
که بودم من به جان دلخواه روزه

نظر کردم کلاه از سر بیفتاد
سرم را مست کرد آن شاه روزه

مسلمانان سرم مست است از آن روز
زهی اقبال و بخت و جاه روزه

به جز این ماه ماهی هست پنهان
نهان چون ترک در خرگاه روزه

سپس برای اینکه مردم را بر فضایل منحصر به فرد آن نسبت به سایر ماه ها، آشنا بسازد و در جهت حفظ حرمت رمضان فرا بخواند، می‌گفت: ماه صیام، از بهترین ماه ها و ماه خدا و بهار قرآن است؛ در این ماه مبارک است که زمینۀ پالایش روح  و اصلاح بیرون و بهره مندی از رحمت خداوند برای کافه مردم روزه دار میسر می‌گردد. ماهی که پاداش آن تنها برای خداست. چنان که وانمود شده: "الصوم لی و انا اجزی به"(1) و می‌گفت:" روزه عبادتی است که مربوط به درون افراد است. روزه به تمام معنا برای خداست و جایی است که غیرخدا راه ندارد؛ یعنی ذکر بیرونی و توجه بیرونی و فعل بیرونی در آن راه ندارد. هرچه هست مربوط به قلب است. به تعبیر علمای اخلاق و فقه، فعل جوانحی است نه فعل جوارحی". و می‌افزود: از خرمن این ماهِ همایون خوشه باید چید که ماه نیایش و آمرزش است و ماه قبول مناجات و خواسته های بنده  به درگاه خدا:  

بدان مه ره برد آن کس که آید
در این مه خوش به خرمنگاه روزه

رخ چون اطلسش گر زرد گردد
بپوشد خلعت از دیباه روزه

دعاها اندر این مه مستجاب است
فلک‌ ها را بدرد آه روزه

سحوری کم زن ای نطق و خمش کن
ز روزه خود شوند آگاه روزه

بیا ای شمس دین و فخر تبریز
تویی سرلشکر اسپاه روزه.

نگاه مولانا به رمضان نگاه عارفانه است، ژرف و عمیق؛ چنان عمیق که می‌توان گفت: بسی متمایز از دید عارفان دیگر است. بر سفرۀ رنگین این غزل او مهمان شوید:

مه روزه اندر آمد هله ای بت چو شكر
گه بوسه است تنها نه كنار و چیز دیگر

بنشین نظاره می‌كن ز خورش كناره می‌كن
دو هزار خشك لب بین به كنار حوض كوثر

اگر آتش است روزه تو زلال بین نه كوزه
تری دماغت آرد چو شراب همچو آذر

چو عجوزه گشت گریان شه روزه گشت خندان
دل نور گشت فربه تن موم گشت لاغر

رخ عاشقان مزعفر رخ جان و عقل احمر
منگر برون شیشه بنگر درون ساغر

همه مست و خوش شكفته رمضان ز یاد رفته
به وثاق ساقی خود بزدیم حلقه بر در

چو بدید مست ما را بگزید دست‌ها را
سر خود چنین چنین كرد و بتافت روز محشر

ز میانه گفت مستی خوش و شوخ و می‌پرستی
كه كی گوید اینك روزه شكند ز قند و شكر

شكر از لبان عیسی كه بود حیات موتی
كه ز ذوق باز ماند دهن نكیر و منكر

تو اگر خراب و مستی به من آ كه از منستی
و اگر خمار یاری سخنی شنو مخمر

ز تو هر صباح عیدی ز تو هر شبست قدری
نه چو قدر عامیانه كه شبی بود مقدر

تو بگو سخن كه جانی قصصات آسمانی
كه كلام تست صافی و حدیث من مكدر

وی در یکی از غزل هایش خطاب به معشوق خود می‌گوید:

گر با قند خویش روزه ام را نگشائی و وصال ننمائی، تا قیامت روزه ام را نخواهم گشود، (نه روز و نه شب): 

در هوایت بی قرارم روز و شب
 سر ز پایت بر ندارم روز و شب

 تا نه بگشائی به قندت روزه ام
 تا قیامت روزه دارم روز و شب

مولانا نگاه انفسی به ماه پربرکت صیام دارد. او همواره در صدد آن است که روان پاک عاری غرایز را در سروده های خود منعکس بسازد. از این رهگذر تقوای او بسی بلند است و ارادتش بسی گسترده. و این گستردگی را زمانی می‌توان دریافت که خداوندگار بلخ از رمضان بگوید و یا این ماه خجسته فرا برسد. به باور او، این ماه مبارک به بسان کلیدی است که در های بسته بدون آن کشوده نگردد.

استاد توفیق سبحانی که از مولانا شناسان معروف شناخته می‌شود، بدین باور است: کلام و پیام مولانا با دین عجین است و رمضان به همین علت در اشعار او بازتاب گسترده دارد؛ چنان گسترده که درمی‌یابی روزه و صیام در ظاهر و باطن شعر مولانا رسوخ ژرف دارد.

 یکی از مفاهیم روزه در مولانا جلال الدین بلخی اجتناب ورزیدن از حرام است. این موضوع در بیت آتی بدینگونه باز تاب یافته است:  

روزه گوید کرد تقوا از حلال
 در حرامش دان که نبود اتصال

 رمضان در نزد مولانا از جایگاه ویژه ای برخور دار است. او سر به راه افتادن مهمترین کارها را در خلال سی روز این ماه پر فضیلت، مایۀ خیر و برکت و سعادت و پر میمنت می‌دانست که از آن جمله است اصدار حکم برپایی عروسی پسرش ( سلطان ولد) دراین ماه فرخنده!

 مبارکی که بود در همه عروسی‌ها
در این عروسی ما باد ای خدا تنها

مبارکی شب قدر و ماه روزه و عید
مبارکی ملاقات آدم و حوا

مبارکی ملاقات یوسف و یعقوب
مبارکی تماشای جنه المأوی

به همدمی و خوشی همچو شیر باد و عسل
به اختلاط و وفا همچو شکر و حلوا

مبارکی تبارک ندیم و ساقی باد
بر آنک گوید آمین بر آنک کرد دعا.

دکتر محمد علی شیوا نوشته است:

افلاکی این انتساب را در فصل پنجم مناقب ص ۷۲۰ آورده است و به گمانم به واسطۀ بیت:

مبارکی دگر کان به گفت درناید
نثار شادی اولاد شیخ و مهتر ما

اشاره صریح به تزویج فاطمه خاتون اولاد شیخ صلاح الدین و فرزند مهتر خود سلطان ولد دارد. (الله اعلم بالصواب)

……………………….

1-    رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمود: خدای عزوجل می‌فرمايد: هرعمل فرزند آدم برای اوست، غير از روزه که برای من است و من پاداش آن را می‌دهم و روزه سپری است (درمقابل دوزخ يا گناهان) و چون روز روزۀ يکی از شما باشد، بايد ناسزا نگويد، و فرياد نکشد و با کسی درگير نشود و اگر کسی او را دشنام داد يا با او جنگ کرد، بايد بگويد: من روزه دارم و سوگند به ذاتی که جان محمد در دست اوست، همان بوی دهان روزه دار در نزد خداوند از بوی مشک نيکوتر است. و برای روزه دار دو شادی است که بدان شاد می‌شود، يکی که چون افطار کند شاد می‌شود و ديگری که چون پروردگارش را ملاقات کند به روزه اش شاد می‌گردد.

و اين لفظ بخاری است و در روايتی از او آمده که روزه دار طعام و آشاميدنی و شهوت خود را از جهت من ترک می‌کند. روزه از برای من است و من بدان پاداش می‌دهم و حسنه به ده برابرش.

عبدالقیوم ملکزاد