آرشیف

2014-12-26

غلام ربانی هدفمند

جـنـــــازه های یخزده

 

 ولایت غور در قلب افغانستان موقعیت دارد.  این  ولایتِ کوهستانی  زمستان های سرد و طولانی دارد ، زند گی مردم این  ولایت متکی به  زراعت بوده و آب  و هوای  آن برای کشت و  زراعت چندان مساعد نیست ؛ زیرا دریا های که از آن می گذرد از سطح زمین پایین واقع شده و زراعت را کمک نمی کند ، همچنان  این جغرافیا از جملۀ  مناطق   سردسیر کشور بوده  و زمستان های طولانی دارد.  از طرف دیگر بی توجهی دولت ، کثرت نفوس ، خشکسالی سال های اخیر و گشت و گذار  رمه ها و مواشی کوچی ها ، مواد سوخت کوه های این ولایت  را از بین برده است. کمک های بخور و  نمیر  و بلاعوض مؤسسات خیریه ؛ مردم این مرز و بوم را مفت خور و بی کاره پرورانده است. در حال حاضر عامِ مردم غور شدیداً نیازمند مواد خوراکه و مواد سوخت هستند.  در زمستان پیشرو،  مردم اگر از گرسنگی نمیرند؛ شاید از سردی بمیرند؛  زیرا بهار گذشته نشان داد که زمستان سخت را پیشرو داریم  چراکه  کشت و  زراعت ناچیز مردم محصول درست نداده است.  هیزم و مواد سوخت طبیعی کوه ها  به اثر خشکسالی های پی در پی و گشت گذار بی مورد و غیر معیاری مواشی کوچی ها از بین رفته است ، همچنین وعده های دولت در باب اعمار بند برق پوزلیچ ؛  دروغ  از آب درآمد ؛  زیرا بند برق پوزه لیج  اولاً  بنا به مداخله های مسؤلین بلند پایۀ حکومت مرکزی اعمار نمی شود و در صورتی که اعمار شود برای همه مردم غور انرژی کافی تولید نمی کند.  حتی برای ساکنین چغچران کافی نیست؛  زیرا وزارت انرژی و آب به هدف ارتقا و یا حد اقل حفظ ظرفیت فعلی بند برق «سلما»  بند برق پوزلیچ را با ظرفیت پایین سروی نموده است که شاید تنها شهروندان  مرکز  ولایت را کافی نباشد . از همین رُو مردم با گرسنگی و سردی دست و پنجه نرم می کنند و از ترس تکرار تجارب تلخی گذشته از همین حالا در پی چاره جویی اند که  با عرایض و شکایت نامه های شان به دروازه های حکومت مراجعه می کنند.  ظاهراً مسؤلین حکومت هم در این باب چاره ای نجسته اند و مردم را مأیوس می کنند و یا آنها را به کوبیدن درب مؤسسات رهنمایی می نمایند . آنها هم از درمنده گی به هر جا دَر می زنند.  درب  مؤسسات را می کوبند ، مسؤلین بعض مؤسسات  از رسانه های غیر دولتی که در ولایت غور فعالیت دارند خواهش نموده است تا از طریق خود به مردم فقیر غور بفهمانند که پی آر تی مرجعی دریافت کمک های مورد نیاز مردم فقیر غور نیست بلکه مرجعی تأمین امنیت ، تربیه و کمک به نیرو های نظامی افغانستان است .
 در این میان مردم هم ملامت هستند ، زیرا طی سالیان اخیر با دریافت کمک های بخور نمیر مؤسسات خیریه که به دستان بی خیر عده ای استفاده جو توزیع می شد؛ بیکاره و مفت خور عادت کرده اند و در سالهای بارانی که محصول کشت و زراعت زیاد می شود ؛ دست از زیر بغل بیرون نمی آورند که  گندم بکارند، از هر دهکدۀ تعداد انگشت شماری کشت می کنند اما در پایان سال فقط به اندازه رفع نیازمندی های همان سال خود می دروند، همه به یاد دارند که سال گذشته کارگری پیدا نمی شد تا گندم را نصفه ای بدرود ، از همین رُو مقدار زیادی گندم زیر برف و یاهم خوراک حیوانات شد.  امسال به دلیل خشک سالی محصولِ گندم کمتر بود باز هم در اکثر مناطق مزارعی زیادی علفچر حیوانات گردید ، نتیجتاً در حال حاضر هم کارفرمایان  و هم همان کاریگران سال گذشته و امسال در یک صّف ایستاده اند و عرایض خویش را به مقامات تقدیم می دارند ، حتی کار فرمایان در تقدیم عرایض بی نوبتی هم می کنند تا کمکی دریافت کنند،  متأسفانه که نمی کنند . در باب مواد سوخت هم اکثریت مطلق مردم حوصلۀ غرس و حفاظت یک عدد نهال بالای ملکیت شخصی خود را ندارد با این وضع؛ جز تکرار خاطرات تلخ دورانِ بیجا شدگی های  اجباری دیگر چه انتظاری می توان داشت ؟؟!!.  
 به نظر من آنچه می تواند به صورت اساسی و بنیادی به مشکلات که از قدیم به ارث مانده است؛ نقطۀ پایان گذارد و به ساکنین فقیر این جغرافیا، جان و به مسؤلین درماندۀ دولت آبرو تهیه کند ؛ استفاده از دریا های مرغاب ، هریرود و فراه رود است که از این ولایت  با قهر عبور می کنند ، ظرفیت این دریاها  بسیار بالا است در صورت که قهر این دریا ها فروشانده شود و بالای آنها بند های بزرگ به منظور تهیۀ آب غرض آبیاری مزارع  و تولید برق اعمار شود ؛ زمینۀ زراعت و مالداری مساعد می شود و هرکس به پیشه ای مشغول می شود که در این صورت حداقل هر کاریگر به زند گی شخصی خود مشغول و به نیازمندی های اولیۀ خانوادۀ خود پاسخ مثبت می گوید و همچنان برای مردم غور و  ولایات همجوار به قدر کافی برق تولید می شود که به لحاظ اقتصادی هم مشکل مردم غور رفع می شود و هم به غنامندی دولت گرسنه و پُر خور مؤثر است.  اما در حال حاضر از این دریا ها کوچکترین استفادۀ نمی شود آب این دریا ها حتی برای خوردن هم مضر تجربه گردیده است! و در زند گی متکی به زراعت مردم کمترین فاییده را نمی رساند؛  زیرا جغرافیای غور کوهستانی است و دریا ها از سطح زمین پایین واقع شده است به همین دلیل شانس استفاده از این آب  ها را از دست داده ایم و تمام مزارع را می توان للمی عنوان کرد .  از روی دیگر مردم ولایات همجوار از این دریا ها بهرۀ بیشتر می برند که با استفاده از قدرت سیاسی و امکانات دولتی اجازه نمی دهند تا مردم غور از این آب ها مستفید شوند .  مردم غور هم  به لحاظ باورمندی های اجتماعی و پایه های اقتصادی در سطحی نرسیده اند که بتوانند از امکانات شخصی دست به دست هم داده وارد عمل شوند و طبیعت دریا ها را به نفع خود تغییر دهند ،« هر چند با احداث سرک درّۀ بیدان نشان دادند که با دست خالی از عهدۀ کار های بر می آیند که از توان دولت خارج است ».  بناءً محصول مزارع مردم غور متکی به برف و باران است ، به همین دلیل در خشکسالی های پی در پی همواره گرسنه گی را تجربه کرده ایم  . حال هم اگر نحوۀ تدبیر سنجی دولتی های ادارۀ محلی از همین قرار باشد که در زمین خشک و سرد  به نوای طبل گرسنگی و تشنگی و صدای سرفۀ اطفال معصوم ِمریض پاکوبی و اتن کنند ، و  مردم هم از بی حوصله گی دست از زیر الاشه بر ندارند و تدابیر معقول و منطقی نسنجند ؛  فرا راۀ ادارۀ  مدیران دست نخست حکومت محلی غور آیندۀ را می توان پیش بین بود و  در زمستان پیش رُو جنازه های یخزدۀ  خواهیم داشت که در تاریخ جنایات فرمانروایان بی عاطفه و گپ رَو ؛ نیک آرشیف می شود.