آرشیف

2015-11-11

نثار احمد کوهین

جـــــــــوان دهـکـــده:

تبار من ! نعش غرور مرده تان سنگین است
به شانه های شعر جوان دهکده

تبارمن! پیکر تاریخ بی مورخ ات
مثال خون دلم خونین است
به گفته های بی ثبوت و مدعا دار جوان دهکده

تبارمن! تبار به خواب ابد رفته ی
چی قدر صدا بزنم که: برخیز! برخیز!
 من از غرور مرده تو می حرفم
دیگر فضا سهمگن است
برای گفته های نیش دار جوان دهکده

کجایی تو ای یلی بی نشان دهکده؟
بهار نمی رسد و زمستان رها نمی کند
اگرچی آفتابی است و برف می زند
به سقف خانه ی بوریا دار جوان دهکده

بیا تو دست بده زمحبت همی فشارمت
بغل به رسم عشق گشا که سردی سردم
بغل بگیر وکنار بسترم بخواب
مریض توست وجود تب دار جوان دهکده.

کوهین
18/8/94 فیض آباد_بدخشان.