آرشیف

2017-3-29

غلام رسول مبین

جرس معارف (در روستای کندیوال – چغچران)!!!

منت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست

همه را میخواهند که از ما بگیرند، گاهی جشن کهن نوروز را، گاهی روز دهقان را و گاهی هم روز زبان مادری را. از جمله فرهنگ های خوب کشور مان، یکی همین جرس معارف است که در آغاز هر سال تعلیمی در مکاتب توسط مقامات دولتی و شخصیت های بانفوذ مردمی به طنین در میآید. من این صدا را به دلایل زیر دوست دارم:

   1.  این صدای تفنگ نیست که کسی را ماتم زده کند و کسی را قهرمان زاده یی سنگر دهشت و وحشت.

   2.  این صدای مهیب توپ، تانگ و طیاره نیست که باعث ویرانی خانه ها و اماکن ما گردد.

   3.  این غرش هواپیماهای هلیکوپتر یا همان طیاره های چرخی وطنی نیست که حامل شهدا و مجروحان سنگرهای داغ دفاع از وطن باشد.

   4.  این صدای آن زن مظلوم نیست که فرخنده وار، رخشانه وار و زهرا گونه بنالد و با خدای خود ملحق گردد.

   5.  این صدای آن فرمانده مسلح غیرمسوول نیست که مردم را برای منافع شخصی خویش فراخواند و آن بیچاره لرزان و تپان و صاحب گویان – مالش و جانش را به وی هدیه کند.

   6.  و ده ها صدای مهیب و عجیب دیگر.

بل، این صدای علم، دانش، معرفت، دیانت، خودشناسی و صداقت است که به گوش هر جوان، نوجوان، کودک و طفل نابالغ خوش آیند است. این صدا در کشور ما افغانستان در سوم ماه حمل هر سال به ندا در میآید. گویا، گوشزدِ است برای اساتید که در بیداری کودکان این وطن کوشا باشند و نویدِ است برای اطفال این وطن که همیش آوای این زنگ را برافراشته نگهدارند.
ما، هم منحیث اتباع این کشور و باشندگان ولایت غور خواستیم که این صدا را، که حاوی معرفت، آکُنده از صداقت، مملو از دانش پروری و معارف دوستی است را در مکاتب دهکده خویش به ندا در آوریم. با مجموعه یی کلی از مردم خویش شامل بزرگان، رهبران قومی، جوانان و تحصیلکردگان به روی این برنامه و هدف مدتی کار نمودیم و به لطف پروردگار عالمیان توانستیم که این قدم را طی نماییم.
ششم حمل 1396 هـ.ش.، روز تاریخی و به یادماندنی در دَهی ما بود و این ثبت جراید محلی ما شد و به قلوب همه محبت آفرید. درین برنامه، ضیوف ما والامقام غلام ناصر خاضع والی غور، استاد صبغت الله اکبری رییس آموزش و پرورش غور، استاد فضل الحق فایق رییس تربیه معلم غور، استاد امیرداد رحیمی استادِ تربیه معلم غور، استاد عطا الله فاضل رییس دانشگاه غور (تعلیم و تربیه)، استاد فخر الدین آریاپور رییس اطلاعات و فرهنگ با همکارانش، عبدالصمد امیری سرپرست کمیسیون مستقل حقوق بشر، حاجی محمد کبیری ولسوالی ولسوالی شهرک، نماینده فرماندهی پولیس، نمایندگان ادارات و نهادهای مدنی، فرهنگی و اجتماعی چون – روند سبز، شهرداری، محیط زیست، نماینده موسسه هماهنگی کمک های انسانی، از دیگر ادارات و موسسات نیز دعوت به عمل آمده بود، اما دریغا، که ایشان را با خود نداشتیم.
درین همایش، بعد از پخش سرود ملی میهن، محفل به گونه رسمی با قرائت چندِ از آیات عظیم الشان قرآن مجید توسط مولوی صاحب عبدالکریم قادری یک تن از علمای روستای ما، افتتاح شد. درین محفل مردمان کندیوال داشته های خود را برای همه نمایان ساختند. این برای همه برملا شد که اهالی این روستا شخصیت های ، بادانش، باهنر، بافرهنگ، بااستعداد و مهمان نواز و سیاست پیشه اند. استاد حفیظ الله هجرت، محترم محمد ابراهیم صدیقی، علا الدین جلالی ایماق، باز محمد بیتاب، نعیمه صمدی، عبدالقادر رحیمی، گل احمد محمدی، علا الدین محمدی، عبدالحکیم جان شمسی، غلام یحیا جان یعقوبی به نوبه یی خود سروده ها، مقالات، سخنان، خواستا ها، پیشنهادها و پیام های برای اضیاف ما داشتند. تیم های هنری و ممثل مکاتب کندیوال ترانه ها و پارچه های تمثیلی داشتند که نشست ما را متنوع ساختند. از مهمانان ما جلالتمقام والی غور، رییس معارف و رییس تربیه معلم برای حاضری و سامعین سخنان و صحبت های همه جانبه یی داشتند. همه در لابلای سخنان خویش این اقدام نیک و مبارک و بی سابقه مردمان کندیوال را ستوده و برای آبادی، ظرفیت سازی معارف و توسعه روستای شان تعهدات داشتند. امیدواریم که این سخنان و وعده و نویدها جامعه یی عمل بپوشاند.
بلی، زنگ معارف: یعنی برافراشتن ندای معرفت، به صدا درآوردن آواز خودشناسی، بلند کردن صوت خوش لحن نونهالان میهن و به وجود آوردن محبت بین مربی و متربی. این فرهنگ دیرینه و از سابق به جای مانده یی است که همیش اطفال را به سوی مکتب و مدرسه به شوق و ذوق – سوق میدهد.
آنچه را که من برای دولت محلی و نهادهای دولتی و غیردولتی در غور منیحث یک جوان برای بهبود و توسعه روستای خویش پیشنهاد میدارم، نکات پایین اند:

   1.   سهیم ساختن مردم، جوانان تحصیلکرده و شخصیت های علمی ما به چوکات دولت و  حمایت منطقه مان منحیث یگانه نقطه یی امن و حامی دولت محلی.

   2.   ارتقای مکتب نسوان این ده به سویه عالی یعنی به فرهنگی وزارت معارف ما "لیسه" (!).

   3.   انتخاب یکی از مکاتب کندیوال به حیث "مکتب نمونه یی برنامه ایکویپ" وزارت معارف جمهوری اسلامی افغانستان.

   4.   اعمار تعمیر استندرد و عصری برای لیسه عالی کندیوال (مکتب عالی کندیوال). چون تعمیر فعلی آن در جریان سال های 2004 – 2005 میلادی توسط موسسه ورلدویژن به نام ابتداییه ساخته شده است.

   5.   داخل ساختن این قریه به نواحی جداگانه یی شهرداری شهر چغچران.

   6.   بازنگری به رهبری مکاتب کندیوال به خصوص لیسه و جایگزینی استادان مسلکی و تحصیلکرده که این باعث ایجاد زمینه کاریابی برای جوانان تحصیلکرده ما نیز میگردد.

این بود آنچه را که تا حال به فکر من مانده است و آنچه که درین ضیافت و محفل در دهکده کندیوال گذشت. از مهمانان گرامی متمنی هستم که کمبودی های ما را به چشم مملو دیده باشند و از مردم خویش نهایت سپاسمندم که درین اقدام – همدوش و همگام با یکدیگر در حرکت شدند و این فرهنگ را جاویدانه تر ساختند.
به امید روزیکه درین وطن دیگر صدا و ندای مدحش و غم آفرین را نشنویم و همیش امید ما، صدای ما، آرزوی ما، آرمان ما و هدف ما – دانش پروری، هنرپروری و خوشناسی باشد. چون، دانش، تعقل، دیانت، خودشناسی و معرفت یگانه راه رسیدن به خداشناسی و تدیُنی شدن انسان ها میباشد.
وقتیکه در آن محفل بودم و محافل آنچنینِ را که میبینم، به یاد سروده ها و آرمان های زنده یاد زارق فانی – به فنا رفته یی کشور خود میافتم که چنین ندایی را جاویدانه گذاشتند:

با هر دلی که شاد شود ، شاد می شوم
آباد هرکه گشت ، من آباد می شوم

در دام هر که رفت ، شریک غمش منم
از بند هر که رست ، من آزاد می شوم

بینم اگر که بال فغان در دلی شکست
من بر لبش نشسته و فریاد می شوم

با این نبرد سخت که با صخره ها کنم
روزی حریف تیشه ی فرهاد می شوم

تا خوبتر بیان کنم ای زندگی ترا
طبع خیام و خامه ی بهزاد می شوم

چون بوی گل ، که گاه شگفتن شود پدید
من از میان شعر خود ایجاد می شوم

"فانی" به پای هیچ کس خم نشد سرت
آخر من از غرور تو برباد می شوم

با مهر
غلام رسول مبین
شهر چغچران، غور
نهم حمل 1396 هـ.ی.

جرس معارف (در روستای کندیوال – چغچران)!!!

جرس معارف (در روستای کندیوال – چغچران)!!!

جرس معارف (در روستای کندیوال – چغچران)!!!

جرس معارف (در روستای کندیوال – چغچران)!!!