آرشیف

2014-12-25

سید محمد نبی عندلیب علوی

تمــــــاشا کن!

لب دریایی غم، پرواز حسرت را تما شا کن
روانِ نا بسا مـا نِ جمـا عت را تما شا کن

تما شا کن به اندوهءکه (از کوه کاه میسازد)
به قتلِ کودک فردا ، شجاعت را تما شا کن

زدست ظلم بی پایان (کجا باید صدا سر داد)
بساطِ ظـلم را بنگر! سما جت را تما شا کن

به اشک طفل بی مادر چرا ایدل نمی سوزی
کجـا شد مهر انسانی ! رذالت را تما شاکن

سفیر مهر والفت را چه پیش آمد،ای یاران
که دشمن باز میکوید: حماقت را تماشا کن

چرابا خود نمی سنجی بهایی عمرخود اید ل؟
زجا برخیز همت کن ، خجالت را تماشا کن

جبین مرد را غرقِ عرق میسازداین غفلت
بیا !این نا بساما نیی هـمت را تما شا کن

دیگراز(عندلیب)وهمقطارانش چه میپرسی
درونِ سیــنه ، آهِ ســردِ حسـرت را تما شا کن

سید محمد نبی عند لیب علوی مقیم ایران .
دوشنبه :3/4/1392

باسلام وعرض اراد ت خدمت همه دوستان ! امید وارم که همهء دوستان صحتمند باشند ان شأ الله تعالی.