X

آرشیف

تلاشهای صلح و مصالحۀ سیاسی افغانها در دودهۀ

قانونمندی ها و نتیجه گیری ها در علوم اجتماعی با  قواعد نتیجه گیری دراین علم بشری، با علوم ساينسی متفاوت عمل میکنند و متفاوت اند.  در علوم ساینسی بشری همیشه یک جمع یک مساوی دو است اما در علوم اجتماعی که رسیدن و یافتن قانونمندی ها بر بنیاد احصائیه گیری وشرایط مختلف استوار اند، ممکن مثلاً در پنجاه مورد و حالت یک قانونمندی و قاعده یک نتیجه داشته باشد ولی در مورد و حالت  پنجاه و یکم با تغییر اندک شرایط  و حالات نتیجه و قانومندی و نتیجه گیری از آن  دیگر شود.
تحلیل خوب زمانی عینی و درست است که بر فاکت ها و ارقام عینی استوار باشد. هر قدر ارقام  و معلومات خام و مفردات که تحلیل بر آن استوار است، غنی و عینی باشند، به همان اندازه تحلیل عینی و تصویر داده شده درست تر و چهرۀ واقعی از وضع ولو به میل ما هم نباشد، مجسم و داده میشود. دقت در دادن تصویر ودیاگنوز دقیق و درست  ما را در حل مسائل، معضلات مطروحه و مشکلات به صورت بنیادی کمک میکند. درک نیم بند از وضع و یا عدم وارد بودن به حالات به صورت عینی، ما را در حل و علاج امراض و مشاکل به بیراهه و ضیاع وقت می برد و معالجه درست نمی شود. به این ترتیب در بهترین حالت مصارف گزاف، وقت زیاد و نتیجه یا کم و یا اصلاً به دست نمی آید.  برای درک عمق مسایل و پدیده های سیاسی و اجتماعی که مسائل صلح، ثبات، استقرار و مصالحۀ سیاسی جزء آن به شمار میروند، به ملاحظات و فکتورهای ذکر یعنی درک عُمق و بُعد، گذشته و عوامل اصلی و فرعی ظهور یک حالت و شناخت عینی توانايی های موجود، اشد ضرورت است. با این شناخت عینی از گذشته میتوان به حال و آینده به صورت وارد متمرکز شد. اما در مطالعۀ گذشته و یا مطالعۀ گذشته برای گذشته جانب دیگر مشکل می شود که به یقین ماندن در گذشته  خطاء و نادرست است.  
در جستجوی راه های حل برای معضلات موجود، رفتن و انتخاب راه حل مقطعی، راه حل دیروز، با شناخت دیروز، راه حل پروژوی، با برخورد عصبانیت و انتقام جویانه، ماستمالی کردند حقایق و نیم بند، اتکاء به افراد و منابع بیکاره و فریبنده، غیر مسلکی و غیر صادق، به کارگیری خدعه و فریب در برخورد به  دیگران نه تنها که مشکل را به صورت بنیادی حل نمی کند بلکه مشکل را چاق و چاقـتر هم ساخته میتواند و می نماید.  پرداختن به حل مشکلات اجتماعی که صلح، ثبات، استقرار و مصالحۀ سیاسی از جملۀ آن است با به کار گیری کارد و ساتور قصاب هم ضرورت ندارد، بلکه باید سکالپل و کارد حساس داکتر حاذق به کار برده شود.
به کار بردن مصارف گزاف مادی معنوی، خون، خزانه و عرق زیاد هم بدون سنجش و بدون توجه به نکات و ملاحظات فوق در حل معضلات مذکور کاری نیستند و سبب به هدر دادن منابع و امکانات گردیده که انتخاب و راه حل درست نبوده و موجب ضیاع وقت و منابع هم می شود.
عدم استفادۀ مؤثر از تفوق و برتری های نظامی در بخش سیاسی در آوردن صلح، ثبات و استقرار جامعه؛  چنانچه تا حد زیادی در دهۀ اول دو دهۀ اخیر در افغانستان صورت گرفته، هم راه حل نیست و یک روش زود گذر و غیر بنیادی، غیر اساسی و در نهایت امر ضیاع وقت می باشد.
بهترین  امنیت و نظم به مفهوم تحت اللفظی در زندان ممکن است اما جامعه به ثبات، استقرار و خود گردانی نورمال ضرورت دارد که باید به این پروسه از بالا و پایین کار مشترک، هماهنگ کننده و زمینه سازی  امر صلح، استقرار و ثبات فعال شود و می شود.  به دار آویختن ها و دیگر مجازات فزیکی بدون مراعات قواعد و اصول عدالت قرن بیست ویک  به صورت سهل موجب امنیتی شده میتواهد اما عدالت تأمین شده نمی تواند.
عدم درک مفهوم درست صلح و مصالحۀ سیاسی، و تأکید بر آن به هرقیمت، عدم درک عُمْقِ صلح، ثبات و استقرار، عدم درک درست و تعریف شده از مفاهیم حاکمیت مردم و دیموکراسی، سوء استفاده و عدم مراعات توازن معقول بین آزادی و جوابگویی و به کار گیری افراط و تفریط از آزادی بیان و سایر انستیوت های دیموکراتیک به صورت افراط و تفریط و عدم تطبیق قوانین مدرن و عملی کردن اقتصاد بازار آزاد که یک قرن قبل در جهان وجود داشت و به کار نگرفتن قوانین خوب و بهتر جهت  لجام زدن جوانب منفی دیموکراسی و دادن فرصت به  آزادی بيان مبتذل، جامعه و کشور را به حالت بس خطرناک و مضر قرار میدهد و سبب نفرت عام از دیموکراسی و آزادی بیان میشود که در افغانستان و بعضی از کشور های جهان نزد عدۀ از مردم نیز شده است.  عدم تطبیق قانون و قوانین  قرن بیست و یکم  مبتنی بر منافع و مصالح ملی و عدالت نسبی درین عرصه مشکل را عمیق تر ساخته و میسازد. عدم وجود توانایی های رقابت آزاد در جامعه، بدون حاکمیت و دیکتاتوری قانون و در شرایط مافیایی همه و همه موارد و عواملی اند که مارا به نتائج خوب در راه حل مشاکل کشور و جامعه پیوسته رسانده نتوانست و  نمی تواند.
مسلم که اگر حاکمیت دیموکراتیک حاکمیت مردم برای مردم، توسط مردم و در خدمت قرار گرفتن ارزش های مردم است و بشریت غیر از همین دیموکراسی شکسته و ریخته چیزی بهتر در اختیار ندارد. باید درک کرد که به استثنای ارزش های عام قبول شده برای همه،  هر جامعه از خود  ارزش ها و اولویت های خویش را نیز دارد و حتی در مورد بخشی از ارزش های عام قبول شده نیز در جهان ما اتفاق نظر وجود ندارند.  بدون فهم  عُمق این باریکی ،  مسأئل و جوانب کار در جهت تحقق بخشی از برنامه عام دیموکراتیک درهمه جوامع به عین میتود عمل کردن، چنین حاکمیت ها را از ملت تجرید کرده و چنین حاکمیت  به حیث یک موجود خارجی نا آشنا، نشسته بر شانه های ملت، و آزار دهندۀ کمر ملت قرار میگیرد. این حالت بس شکل و صرف شکلی  و چنین روش و چنین حاکمیت سخت ضعیف  و تجرید شده از ملت می باشد. اجرای کار ها و امور درین عرصه به شکل چنانچه گفته آمدیم حالت  پروژوی، فریبنده و اغواء گرانه به خود گرفته و این همه به صلح، ثبات و استقرار کشور مشکل ایجاد میکند. افغانستان درین بخش از چار دهه به این سو چنین مشکلات را داشته و در موارد زیاد هنوز هم  دارد. این کار و این حالت بیشتر در دهۀ اول دو دهۀ اخیر عملی شد که جامعه را به انقطاب و از هم پاشیدن برد و وضع امنیتی کشور را سخت متضرر ساخت.
عدم دقت و عدم توجه به این مسایل یکی از حالات و جانب کار و از فکتورهای به شما می روند که سبب عدم ثبات و تشدید جنگ و بی امنی در افغانستان شده و مردم ما قربانی میدهند. این حالت فرصت مداخلۀ همسایه های طماع چون ایران و پاکستان، سود جویان داخلی، مافیای سیاسی و مافیای مواد مخدر،  تاجران دین، قوم و سمت را تشجیع و فرصت بیشتر و بیشتر داد. این حلقات عوض قرار گرفتن در جنب  ملت  به حیث آزار کنندۀ  بخش از ملت مبدل میشوند.
این مشکل زمانی پیچیده میشود و شد که مسئلۀ شکل صلح، ثبات، استقرار و راه های حل معضل را یک چیزی ثابت تصور نمود.  تغییر وضع و حالات مرتبط داخلی و خارجی آن را در مراحل مختلف دو دهۀ اخیر در افغانستان، منطقه و جهان که متفاوت شده اند، در نظر نگیریم و یا به اساس معلومات و فاکتور های ثابت کهنه عمل کنیم. بلی این برخورد کار ما را دشوار تر می سازد.   
این همه موارد به صورت مستقیم  موجب و عوامل عدم موفقیت ها،  موجب قربانی های غیر ضروری سیاسی و اقتصادی و موانع در امر رسیدن به  صلح، ثبات و استقرار افغانستان و منطقه میشود و شده اند. این حالت  و این عدم دقت ها در مورد این مسائل نه تنها که  موجب تلفات مادی و معنوی غیر ضروری میشود بلکه تراژیدی مردم افغانستان مانند چوب سوخت خط مقدم جبهه ضد ترور شده و مشکل مردمان جهان و امریکا را با افزوده شده  مصارف مادی و معنوی، عمیق و عمیقتر نموده و سبب ادامۀ اقدامات نامناسب، و  موجب حالت بس خطرناک بیشتر میشود.  
پرداختن به تفاصیل، فکتور های اصلی و فرعی، داخلی و خارجی در همۀ این زمینه و رفتن به جزئيات و ارزیابی مسؤولانۀ این همه مانند عناوین مستقل ولی مرتبط به هم ایجاب ساعت ها بحث و ریسرج را می طلبد که کار یک انستیتوت و یا حد اقل یک دیپارتمنت اکادمیک به طور دامدار است.
اگر کمی به عقب برگردیم در مواردی از آنجا آغاز کنیم که درآن حالات و عوامل نیز مسائل و عوامل وضع موجود بوده اند، سبب مشکلات جدی را تا امروز شده اند، نتائج مثبت امروز را ناچیز و یا با عدم موفقیت همراه ساخته اند،  وضع را شکننده و نقش مهم در بی ثباتی و عدم استقرار شده اند، موانع در مقابل صلح، ثبات  و استقرار در افغانستان و منطقه ایجاد کرده اند که بدون درک آنها اصلاً   نمی توان مشکل امروز را کما حقه درک و حل کرد.  
ادامۀ بعضی ازین حالات و با منطق روشن خطاء بودن شان گاهی همان مفکورۀ ایجاد بحران کنترول شده را تقویت می بخشد که در نهایت امر کنترول شده نخواهد بود و موجب زیان های بس بزرگ و دردناکی طویل المدت شده و خواهند شد.
بلی برای درک امروز باید به دیروز هم رفت و این رفتن به سال های هشتاد قرن گذشته و دنبال کردن  آن تا امروز است:
در کل و مسلم که بعد از ورود و تجاوز اتحاد شوروی و روس ها به افغانستان مطابق برنامه های تیوریکی و بیرق سرخ اتحاد شوروی که پیروزی انقلاب سوسیالیستی در یک کشوری از جهان به تدریج زمینه ساز پیروزی انقلاب های سوسیالیستی در کشورهای دیگر خواهد شد، آغاز معضل و مشکل به نحو خود بود. درین میان به مخالفت شان نیروها و مراکز مختلف قرار گرفتند که هریک ازین مراکز و نیروها اهداف خویش، برنامه های تاکتیکی و ستراتیژیک خویش را داشتند که برای تحقق آن کار می کردند و کار می کنند. این حلقات و منابع عبارت بودند از: 

  • – افغان هایی که هدف شان در قیام ضد روس ها دفاع از حیثیت،  شرف، ناموس،  آزادی، و استقلال کشور را دنبال می کردند و می کنند.
  • – فغان های مدافعان اندیشه های دینی در تبانی به جهاد در سطح جهانی و از جمله علاقمندی در مسایل واقع شده در فلسطین و قدس شریف، مرتبط بودند و تا حدی هستند. درین میان مشترکات بین بند اول و این بند کتگوری ما به نحوی و به صورت انفرادی وجود داشت.
  • – تلاش ها و تسلط نیروهای قومگرا،  سمتی، ستمی، تجزیه طلب خاصتاً از آغاز سال های نود قرن گذشته و بعد آن و کسب پشتیبانی شان  از جانب امریکا و خارجی ها.
  • – چنانچه همه می دانیم حکومات کشورهای مختلف جهان دارای برنامه های دور و نزدیک، سری و علنی خویش در افغانستان نیز درین عرصه فعالتر شدند و برنامۀ به خصوص، متوازی و برنامۀ مشترک خویش را داشتند و دارند. به این ترتیب افغانستان را به میدان مسابقات آزاد خویش مبدل کردند که عواقب تراژیک  را اولتر از همه به ملت افغان داشت و دارد.
  • – ترکیب اتنیکی افغان ها که از عین اتنیک تعداد بیشتر در کشورهای مجاور وجود داشته و این کار به نحوی تمایلاً دیزانتگریشن حلقات معین ازین اتنیک ها شده.  استابلشمنت همسایه های طماع چون ایران و پاکستان ازین فکتور و عامل به صورت ناجوانمردانه استفاده کردند و میکنند.  
  • – وجود و زنده گی کردن طویل المدت افغان ها در کشورهای پاکستان و ایران و با استفاده از مجبوریت های این افغان ها فرصت سوء استفادۀ وسیع  از ایشان توسط استخبارات و ادارات جاسوسی این کشورها شده اند.  نسل جدید ایشان بی خبر از نام و عزت کشور و تأریخ آن تحت تأثیر تبلیغات و تعابیر تأریخی این کشورها در رابطه به افغان ها و افغانستان قرار گرفته اند.
X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.