آرشیف

2014-12-31

afaqiri

تقـــدیـــم بـــه ســـاقــــــــــــی
 

بگو کاغذ سلامی از حد افزون
سلامی بیشتر از رود  جیحون
رسان این نامه را با اشتیاقی
به دوست محترم نبی ساقی
توباشی سرفراز وشاد ومیمون
زفضل حضرت خلاق بیچون
برادر!  نام نیکت را شنیدم
که حُبت را به جان و دل خریدم
تو را نادیده از دل دوست دارم
زحق پیروزی ات امیدوارم
شنیدم نوجوانِ  نامداری
فقیر وبی نوا را دوست داری
نوشتم عرض حالم با حضورت
ز احسان و ز اخلاق غیورت
که با نظم آوریدم من کتابی
به چاپش نیست من را دستیابی
اگر طبع اش به روی دست گیرم
به امیدم که باشی دستگیرم
شود روشن عزیزم چشم بی نور
که گردد تازه نامت عزت غور
دعای خیر من باشد به راهت
که فضل حق بود پشت و پناهت
برادر  نامۀ  ناچیز من را
به امیدم که گردانی پذیرا
تخلص با فقیر ، احمد به نامم
که باشد  قریۀ « رخنه» مقامم
 
از طرف احمد فقیر مسکونه قریه رخنه الله یار