آرشیف

2020-2-29

رفعت حسینی

تبر

درخاکستان افغانستان بایستی ازتبرودشنه وخون گفت ونگاشت.
برای حزب خلق سرودن وهمانند خلیل الله خلیلی کتاب عیاری ازخراسان رادر ستودن لندغری های بچه سقونبشتن <هنر> نیست.
یاهمچون اوشعری برای ضیاالحق زمامدارپاکستان ویاهمانند حیدری وجودی پنجشیری مدحیه ای برای قسیم فهیم «لندهورپنجشیری» انشادنمودن جنایتهای تاریخی میباشند.
معرفت وادب وشعرنیست!
تاکی وکجا باید تبهکاری های ادبی عنصری بلخی،منوچهری وفرخی راتکراروتکرارنمود ودرستودن احزاب نامتمدن خلق وشعله ورفقای جنایتکارنجیب ببرک امین وبرادران اسلامی خونریزوتبهکارملاربانی واحمدشاه مسعودبی فرهنگ ،بربرگه کاغذ خون وخونابه ریخت؟….
شعری دیدم درانترنت بنام فاجعه ازسخنورهمروزگارافغانستان نوذرالیاس:
میهن من نیست، مگرفاجعه
ملک تباهی و تبر، فاجعه!
هررقمش،هر قدمش،هردمش
فاجعه درفاجعه در فاجعه
چنین سخنی را سخنوربودن، می زیبد. این شعربرازنده است.