آرشیف

2015-3-21

استاد شاه محمود محمود

تاریخ نویسی در دوره امپراطوری غوریان

 

بسمه و تعالی
  مقدمه :
تاریخ نویسی در افغانستان را با بقایای آثاری فرهنگی وتمدن مادی دوره آریائی که تا حال محفوظ مانده . باید آغاز کرد .در پهلوی آن سرود های ویدی. اولین منبع و مآخذ است که از آریائی ها بجا مانده. و این سرود ها در آغاز  سینه به سینه نقل شده وبعد در کتابهای چهارگانه "ویدائی "تنظیم گردیده است . ریگویدا معروفترین آنها میباشد. اگرچه در سرود ها. ما تاریخ وتاریخ نویسی را به صورت ابتدائی وضمنی می یابیم.چه جنگهای بین قبایل ومسایل اقتصادی واجتماعی آریائی ها در آن انعکاس جالبی دارد .
بعد از ویداها می توان از "اوستا" کتاب زردشت نام برد. این کتاب هم قدیمترین اثرویادگار اقوام آریائی ها است که پیشرفت زندگی آریائی ها را نشان میدهد.
ناگفته نباید گذاشت اطلاعاتی که از کتیبه هاوسکه هابرجای مانده واجد اهمیت فراوان میباشدوتماما"به گونه ئی تاریخ نویسی کشور ما رابازگومیکند . مخصوصا"سکه های دوران یونانوباختری وبقایای آن نشان میدهد که نوع تاریخ نویسی وجود داشته.واین کار از اثر برخوردبایونانیان به وجودآمده.وآریائی ها را تحت تاثیر خود قرارداده است .این سکه ها. جهت تحریرونگارش تاریخ افغانستان به حیث منبع موثق . مورد استفاده قرار گرفته می تواند .
با طلوع وانتشار دین مقدس اسلام .تاریخ نویسی راه جدیدی را باز کرد.به این معنی که تاریخ نویسی در اسلام با علم الانساب آغاز شده بود واز طریق سیرومغازی ادامه یافته که باتکامل خود آثار برجسته ئی تحویل فرهنگ وتمدن اسلام داد .
بعدا" فتوحات اسلامی باعث گردید که آنها اطلاعاتی زیادی را در رابطه با اقوام وممالک دیگر وتاریخ آنها کسب کنند وباترجمه اساطیر کشورهای مفتوحه وهمچنان آثار یونانیان ورومیان .اطلاعات خود را توسعه دادند وروبه کمال بردند .
بااینکه تاسقوط خلافت بغداد به دست مغولان.سلسله های مستقل ومتعددی در دنیای اسلامی.خصوصا" در کشور ماظهور کردند وموجبات تحریر آثار و تواریخ مختلف را باویزگیهای محلی فراهم آورده بودند .ولی دید ونظر همه این آثار.دید وبرداشت اسلامی بود که باخصوصیات بومی کشور ماپیوند خورده بود .
درپهلوی مورخان کشور ما .تالیفات اجانب ومولفان کشور های همسایه.کتابهای زیادی نوشته اند.ایشان نمی خواهند و یانمی پذیرند که افغانستان دارای تاریخ گذشته پربهاباشد.لذاتلاش نموده اند تامردم وتاریخ ما رابه نظر کم دیده وتاریخ وکشورخودرا برحق جلوه دهند .
مطالعه آثارمولفان خارجی به خصوص کشورهای همسایه ومجاور. دقت جدی ضرورت دارد چه آنها زمانی که تاریخ کشور مارا نوشته اند.عظمت وافتخارات گذشته کشور مارا که مشعل راه جوانان امروزی میباشد. به نظرناچیز دیده وهمه افتخارات را به خود اختصاص داده اند .
جوانان ما ازاینکه به زودی نمی توانند.نقایص آثار بیگانه رادرک نمایند به نظر شان جالب آمده وبعد از مطالعه تحت تاثیرآنها قرار میگیرند وچه بسا از آنها به حیث مآخذ استفاده میکنند. حتی عده ئی به صورت آگاهانه ویاغیرآگاهانه.کشوروتاریخ خود راحقیر میشمارند تا جائی که منافع ملی ووحدت ملی ووطنی خودرا فدای آن می نمایند.
درین چند سال اخیر عده ئی به اصطلاح دانشمند.پروفیسوروعالم….دست به نوشتن مقالات وکتاب وبه خصوص ترجمه های از منابع استعماری انگلیس ها وروسها زده اند .متاسفانه در تراجم ونگارش موضوعات را تحریف نموده وخواسته اند  تا بدین وسیله وحدت ملی ما را خدشه دارسازند .
پس برما لازم است .تاریخ کشور خود را مورد مطالعه قرار بدهیم .با مطالعه تاریخی که از طرف مورخان خود ما تحریر شده است.تعمق ودقت نمائیم. مورخان اصالت دارند تا متعهد وبادیانت باشند نخست متعهد بودن به افغانیت (افغانستانی بودن)وبیطرف در تحلیل قضایاووقایع باشند . چه مورخ متهعد با بی طرفی.عالی ترین ارزیابی رامی نمایند در حالیکه که تعهد ووابستگی به گروه واحزاب وقوم وملیت.تماما" در خدمت منافع گروهی وحزبی وقومی وملیتی میباشند .وبا دیانت بودن وجیبه مسلمانی ما است .تاامانت داری وعفت کلام و قلم را حفظ نمائیم .وواقعات تاریخی را چنانچه هست انعکاس داده و از تحلیل های صلیقوی. افکار جوانان وخواننده گان رامغشوش نکنیم .
کسانیکه تاریخ مینگارند.متوجه باشند تااز اصطلاحات معمول دوران مورد مطالعه خویش عدول نکرده واصطلاحات تاریخی وافغانی همان دوره را فراموش ننمایند . جوانان تلاش نمایند تابامطالعه تاریخ کشور خود.حس وطن دوستی وحفظ استقلال وتمامیت ارضی کشور خویش رادرجسم وفکرخودودیگران جابدهند.چه تاریخ است که افتخارات.عظمت ووطن دوستی ووحدت ملی رادربین مردم اشاعه میدهد وپخش می نماید .
– تاریخ است که ملیت های مختلف را در یک کشورباهم نزدیک ومتحد میسازد.
– تاریخ است که فرهنگ غنی مارابرای نسل های بعدی به ارمغان میدهد.
– تاریخ است تا عوامل نفاق واسباب بد بختی وبیگانه پرستی راازخود وکشورخود دورساخت.وحدت ویگانگی ملی ووطنی رادرکشورگسترش بخشید .
مورخ مکلف است در چنین مواقع.مطالب مفیدوپرازمحبت رابااستناد منابع دست داشته بنگارد ووظیفه ملی خودرابه انجام برساند .خصوصا" جوانان ما پند تاریخ رافراموش نکنند وآنرا فراگیرند وتاریخ رامشعل راه خود قرار بدهند .
 

الف _ وضع سیاسی در این دوره :

غوریان از امرای هستند که ازقدیم در نواحی صعب غور.واقع درکوهستانهای مابین هرات وغزنه امارت داشتند وملوک شنسبانیه یا آل شنسب مشهور بودند.وبه دوشعبه اصلی منقسم میشدند: یکی از آن دودرغور سلطنت میکردند وپایتخت آنان شهر فیروزکوه بود ودیگرواقع درشمال غورکه پایتخت ایشان بامیان بودوآنان را غوریه بامیان نیز میگفتند.علت اشتهاراین دوسلسله به آل شنسب.انتساب آنان به شخصی است به نام شنسب که گویند درصدراسلام می زیست وبردست حضرت علی (رض)ابن ابی طالب اسلام آورد.یکی از اعقاب شنسب به نام فولاد غوری معاصرابومسلم خراسانی بود.که بااودربیرون راندن عمال بنی امیه از خراسان یاری میکرد.
روی این منظوراووبرادرزاده هایش درامارت خود باقی ماندند تادرعهد سبکتگین امارت غور به محمد غوری رسید واودرعین ضبط ممالک غور به اطاعت محمود گردن نهاد ولی گاهی از دادن خراج امتناع نمود. تا عاقبت منکوب ومقهور سلطان شد وسلطان محمود امارت غور رابه پسرش ابوعلی داد.لیکن او در دوره مسعود مغلوب پسرعم خود عباس بن شیش که مردی فاضل ومنجمی ماهر بود.شد واز امارت خلع گردید.
عباس خود به دست سلطان ابراهیم ابن مسعود غزنوی از سلطنت خلع وپسرش محمد جانشین او شد.وبعد از وی حسن بن عباس وعلاالدین حسین بن حسن (حسین) به حکومت غور رسید .(1)
غوریان زمانی که دولت مستقل به وجود آوردند.پنج نفر آنان یکی بعد دیگری به قدرت رسیدند.اگر تاسیس دولت مستل غوریان رابا شروع سلطنت علاالدین آغاز کنیم مدت حکمروائی ایشان به (68)سال میرسد .
(544-612هجری=1148-16-1215میلادی) دراین مدت غوریان توانستند امپراطوری بزرگ را در افغانستان وهند بنیاد گذارند .(2)
 

ب_ تاریخ نویسی در این دوره :  

دراین دوره توجه سلاطین به علم ودانش نمایان است.دانشمندان متعددی دردربار ایشان زندگی میکردند و ازایشان صله دریافت می نمودند.عده معدودی از مورخان دراین دوره موود بود که ذیلا" به بررسی احوال شان می پردازیم .
1_منهاج السراج جوزجانی:
قاضی ابوعمرمنهاج عثمان بن سراج الدین الجوزجانی معروف به منهاج السراج درسال(589هجری=1192میلادی)  درفیروزکوه غور تولد یافت (3) درحالیکه اختلاف نظردرموردمحل تولد وی وجود دارد.عده تولد وی رادرهرات وبعضی درلاهورمیدانند.
منهاج السراج تاایام جوانی وبلوغ درغوربود.فامیل جوزجانی ازدودمان های معروف علمی کشورمابوده سالها دردربارآل محمود وآل شنسب درغزنه.غورولاهورمراتب بلند علمی وسیاسی داشتند .
جد بزرگ منهاج السراج.امام عبدالخالق .دختر سلطان ابراهیم غزنوی رابه عقد خود درآورده بود ومادر قاضی منهاج السراج خواهر رضاعی شاهدخت ماه ملک .دختر سلطان غیاث الدین محمد سام غوری بود.
پدر جوزجانی زمانی که آخرین شاه غزنوی.خسروملک در لاهور درسال (582هجری=1186میلادی) از اریکه قدرت انداخته شد.به دربار غوری ها سمت قضایی لاهوررا یافت .نامبرده در دوره سلطان غیاث الدین غوری نیز به منصب قضای تمام سلطنت بامیان وتخارستان مقرر شده وزمانی که برای اجرای وظیفه به دربار ناصرالدین بالله خلیفه عباسی رهسپار بود.درراه ازطرف عده اوباش ودزدان اسیر وبه قتل رسید .
جوزجانی دردوران جوانی در سال (613هجری=1216میلادی) اولین سفر خود رابه طرف بست آغاز میکند وسیستان را بدید (4) بعداز همین سال است که به سفر ها و وظایف سیاسی دست می زند.چون شخصی با تجربه و سیاست مدارو دارای وجاهت بود.حکمدار غورو خراسان مکررا"وی را به انجام ماموریت های سیاسی و رسالت های مهم تعین می نمودند. زمانی که می خواست به هند سفر کند. برای خریداری اموال جانب فراه نیز رهسپار شده است ودراین جا مدت(43 )روز موصوف از طرف تاج الدین ینالتگین محبوس گردید (5)
بعد از حبس در سال (621هجری=1226میلادی) از طریق غزنه .راه هند را پیش گرفت. سفر بعدی وی مصادف با تاخت وتاز مغولان بود. اوبارها آواره کوهها و بیابان ها شده است. تا سرانجام وادی ایمن را در ملتان یافت و درتحت حمایت ناصرالدین قباچه به شغل تدریس وقضا لشکر منصوب شد .
  در سال (625هجری=1227میلادی) به خدمت شمس الدین التتمش درآمد وباوی به دهلی رفت و دردستگاه شمس الدین و پسرش ناصرالدین محمود به سر برد .
جوزجانی در کشورهند نظربه لیاقت سیاسی واداری ریادی که داشت.توانست زمام اموررابه دست آورد وخود رامعتمد حضرت دهلی سازد.چون بعد از وفات التتمش وبه قدرت رسیدن رضیه وخلع آن.اوضاع دهلی رو به وخامت گذاشت واین وضع ناگوار درزمان معزالدین بهرامشاه (637هجری=1239میلادی) نیزاصلاح نگردید
وفتوردرامورمملکت راه افتاده بود. روی همین اصل منهاج السراج از وظیفه استعفا داد.بعدا"رهسپارلکنهو و اوده گردید.لیکن درسال (643هجری=1245میلادی) دوباره به دهلی آمد وتربیت الغ خان و اهتمام مدرسه ناصریه و تولیت اوقاف وقضای کالیور و تذکیرات مسجد جامع که از مهمترین مناصب شرعی در آن زمان بود.بدو مفوض گشت.(6)
جوزجانی بعد از سال (656هجری=1258میلادی) گذارشاتی اززندگی خویش را دراثرخود ندارد فقط همین قدرمیتوان استنباط کرد که تا تاریخ انجام کتاب (658هجری=1259میلادی) در دهلی به حرمت و شوکت می زیست وبرمنصب قضای کل هند وحکومت حضرت باقی بود .
نویسدگان وتذکره نویسان راع به تاریخ وفات ومدفن مولانا خاموش اند.تنها سید علی حسن درتذکره خویش عمر مولانا را(84)سال می شمارد.(7)
مولف زبان عربی وعلوم شرعی رامی دانست ودرزبان دری به درجه استادی وبه صورت بی نظیری می نوشت حتی در هردوزبان شعر می گفت.تالیف موصوف خیلی کم واضافه از دو کتاب نیست که آنهم یکی طبقات ناصری ودیگری ناصری نامه منظوم است.شاید مولف تالیفات دیگری هم داشته که گذشت زمان وروزگار پرآشوب آن راازبین برده باشد .
 

– طبقات ناصری :   

این کتاب در تاریخ عمومی است : ازابتدای خلقت انسان تاسال(658هجری=1259میلادی)را دربرداردارد. محتویات عمده آن شرح تاریخ سلسله های اسلامی سلاطین هند است. حوادث دوره غزنوی وشرح سلطنت مغول که چشم دید مولف بوده دراین کتاب به انشای متین وروان بیان شده است.(8)
طبفات ناصری به نام ناصرالدین محمود پسر التتمش تالیف گردید. مولف چنانکه فوقا" اشاره شد تاریخ عالم. خاصتا"غزنویان وغوریان وجانشینان آنها را درغزنه وهند به تفصیل به بحث گرفته است. ودرپایان فصل کامل وسودمند ی درباره حمله مغول به خراسان وخانان وخانان مغول تا هلاکو دارد.اگرچه درباره حمله مغول به تفصیل نمی پردازد.ولی چون خود معاصر این طایفه بوده وحوادث را به چشم دیده است.اخبارش مقرون به صحت میباشد .
راجع به تالیف طبقات ناصری مولف در مقدمه چنین می نگارد: "چون مسند قضای هندوستان بدین مخلوق داعی مفوض گشت .وقتی ازاوقاف دردیوان مظالم ومقام فصل خصوصیات وقطع دعاوی کتابی درنظرآمد که تواریخ انبیا وسلاطین عرب وعجم را بر سبیل ایجاز در جداول آن ثبت کرده بودند.چون مولفان کتاب از ذکر برخی از دودمان های سلاطین متقدم ومتاخراغراض کرده بود.لهذا مولف خواست تا آن تاریخ مجدول به ذکر کل ملوک اسلام وعرب وعجم از اوایل تا اواخر مشحون گردد وتمام سلاطین اسلام را تا عهد ناصرالدین محمود در قلم آورد." (9)
مولف در این کتاب . مشاهدات چندین ساله خویش را در خراسان وهند گنجانیده ومشتمل بر23 طبقه بوده واز مطالعه آن چنین برمیآید که مولف طبقه های اول کتاب خویش را در حین قیام دهلی درحدود سال (655هجری
مطابق 1257میلادی)نوشته باشد چه درآخر طبقه چهارم جنگ های دفاعی المستعصم بالله عباسی را با قشون مغول ذکرمیکند واین وقتی است که هنوز بغداد سقوط نکرده وآن خلیفه زنده است.مولف درآخرین آن طبقه حیات خلیفه وحفظ دارالخلافه را ازخداوند (ج) نیاز میکند.
جوزجانی در طبقه 23 معلوماتی راجع به حملات مغولان دارد.وی با مغولان سخت مخالف بوده وفاتحان را لعنت ونفرین میکند وکینه ونفرت خود را پنهان نمی دارد. دیده میشود که جوزجانی در این طبقه همان احساس عصروزمانش را تبارزداده است.
استاد پوهاند عبدالحی حبیبی درمورد نسخه ها وچگونگی نشراین اثرمی نویسد : "در سال(1320هجری شمی
مطابق1941میلادی) چند طبقه این کتاب که ازطرف انجمن آسیایی بنگال هشتاد سال پیشتر طبع شده در کابل به مطالعه من رسید. " (10)
ترجمه کامل این اثر در سال (1299هجری = 1881میلادی) ازمیجرراورتی به زبان انگلیسی صورت گرفت.(11)
استاد حبیبی جلد اول این کتاب را درسال(1328هجری شمسی=1949میلادی)وجلد دوم آن رادرسال (1333 هجری شمسی=1954میلادی)برای بار اول در خارج کشور طبع وانتشار داد.وچاپ دوم طبقات ناصری را با وضع بهترومطلوب با حواشی وتعلیقات وتصحیحات ومقابله با نسخه های متعدد. ازطرف انجمن تاریخ افغانستان درسال(1342هجری شمسی= 1963میلادی) در کابل طبع ونشر گردید .
 

– منابع و مآخذ طبقات ناصری :

جوزجانی در نگارش اثر خود از مراجع ومآخذ متعدد استفاده نموده ودرکتاب خود منابع ومآخذ خویش را معرفی نموده است. بدین طریق کوشیده موثقبودن گفتار خود را ثابت سازد .
منابعی که جوزجانی ازآن استفاده برده است: کتاب تاریخ ولات خراسان تالیف سلامی. تاریخ بیهقی ازابوالفضل بیهقی. احداث الزمان تالیف ابن عبدالله بن عبدالرحمن بن عبدالله. سنن ابوداود سجستانی . البدو التاریخ تالیف مقدسی(تالیف در سال355هجری=965میلادی در شهر بست کنار هیرمند). تاریخ یمینی تالیف ابونصرمحمد بن عبدالجبارالعتبی در حدود(415هجری=1024میلادی).قانون مسعودی تالیف ابوریحان البیرونی بوده است.ناگزیر باید یادآور شوم که منهاج السراج آن را اشتباها" از ابو معشر منجم گفته است. تاریخ مجدول که تالیف امیر عمادی محمود بن الام السنجری الغزنوی بوده است.این کتاب بر منها ج السراج چنان تاثیر نمود که اورا واداشت تا با استفاده از آن. طبقات ناصری را تدوین وتالیف کند.
یکی از منابع مهم جوزجانی . منتخب تاریخ ناصری است.این اثر عبارت از همان "مجلدات " تاریخ مهم ابوالفضل بیهقی بوده که به نامهای مختلف تاریخ مسعودی.تاریخ بیهقی وجامع التواریخ جامع فی التاریخ آل سبگتگین وغیره نیز یاد شده است.
مولف در مورد غوریان ونسب آنها از نسب نامه غوریان منظوم که از طرف فخرالدین مبارکشاه سروده شده . استفاده کرده است.
منهاج السراج افسوس میکند که در حین نگارش طبقات به آن کتابی که در بلاد غورازنظرگذشتانده بود.دردسترس ندارد وبه سبب فتنه مغول وتفرقه دیارواختلاف اطراف که ازیغمای آن قوم پیدا آمده.امکان نقل کردن ازآن تاریخ برایش میسر نیست.ولی با وجود آن برخی ازمطالبی که درمورد انساب شاهان غور از آن کتاب به خاطرمولانا بود.آنرا در کتاب خویش نقل کرده است.
کتاب دیگری که مورد استفاده مولانا بوده همانا تاریخ ابن الهیصم نابی که به نام "تاریخ وقصص نابی"میباشد. کتاب مشهور که امروز موجود است به نام کتاب الاغان که به الاغانی الکبیر شهرت دارد.مورد استفاده مولف بوده است . این اثر در 20 جلد در سال(1258هجری=1868میلادی) دربولاق مصرطبع شده است .
کتاب صابی که از مورخان ومنشیان معروف بود از مآخذ طبقات ناصری می باشد. این کتاب راابواسحق ابراهیم بن هلال بن ابراهیم زهرون صابی تالیف کرده بوده که در حدود سال(320هجری=932میلادی) به دنیا آمد ودرحدود سال(380هجری=990میلادی)وفات نموده است.                                           جوزجانی در پهلوی آثارومآخذی که ذکرشد.ازمشاهدات ومنابع سماعی نیز استفاده کرده است.وقایع سلطنت غوریان وخروج کفار مغول وچنگیزیان وجنگ های غوروتولک وغیره وبعدا"حوادث هندوستان واحوال ملوک وامرای آنجا. تماما" در قسمت مشاهدات جوزجانی شامل است. وبرخی از این گزارش حوادث سماع های اوست که درهرمورد گوینده آن را ذکرمیکند .(12)
به هرحال.بعضی از علما ودانشمندان طبقات ناصری رااز این لحاظ با ارزش دانسته اند که جوزجانی در آن از منابع بهره گرفته که امروز موجود نیست .
 

– روش تاریخ نویسی جوزجانی :

مورخان مشرق زمین که همواره به دربارهای سلاطین وامرا سروکارداشته اند شالوده تاریخ نگاری خویش را برمبنای ممدوحین خویش نهاده اند مولانا منهاج السراج مانند اکثر مورخان گذشته دست پرورده دربار بود.اما برخلاف بیهقی که آن نیز دردربارغزنوی حیات به سرمی برد.نتوانسته است وقایع وحوادث رامطابق مولف تاریخ بیهقی بنگارد.یا به عبارت دیگر جوزجانی در روش تاریخ نویسی ونقد تاریخی به پایه بیهقی نمی رسد. بیهقی با وجودیکه به دربارغزنه وابستگی داشت.از حقایق تاریخی واستنتاج آن چشم نمی پوشد وخامه وی ازجاده صداقت وتحقیق انحراف نمی ورزد.وسیاقت تاریخ نویسی وی پسندیده ومقرون به حقایق تاریخی است.
اما منهاج السراج دراین مورد اسلاف خویش را پیروی نکرد.وی شخصی بود نهایت محتاط ومداح .موصوف در پهلوی گزارش حقایق تاریخی که ازمنابع دست اول حاصل کرده بود ویا چشم دید خویش را بدون هیچگونه
تحریف نکته به نکته به نگارش گرفته است.مراتب سپاس وستایش بزرگان وملوک را از یاد نبرده است. با وجودیکه کشتاروظلم چنگیزیان وقیام های مردمی ضد خوانین ومالکان زمین را جسته جسته نگاشته است . اما دیده میشود که جنبه انتقاد رااز تاریخ نگاری خویش دورداشت .ودر اکثر فصول وپایان ابحاث.دعای خیر مستجاب حیات بزرگان را برخود لازم داشت.
طمع وخواست مولانا دراکثر جاهای اثرش هویدا است که ازارباب قدرت می نماید.در این جا به طورنمونه در مورد مدح الغ خان می نگارد: " اگرهزارجزوکاغذ مقرط دراوصاف پسندیده واخلاق گزیده اودرتحریرآرد هنوز ازدریای بیکران اوقطره وازروایح گلستان فردوسی شمه به مشام مستمعان وخوانندگان نرسیده باشد.اگرصد هزارچندین به تقریر آید حقوق تربیت … که درباب این داعی ازتفویض مناصب وتقلید اشغال و وفور انعامات وشمول کرامات فرموده است ومیفرماید هنوزحقوق آن ایادی درزمه این ضعیف وفرزندان و اتباع او باقی باشد …"(13)
چنانچه دربخشی دیگری می نویسد :"از خوانندگان وناظران امید دعاست وازارباب دولت رای ازاعزازوعطا…" (14)
نثر طبقات ناصری سهل وممتنع یعنی نثرمعمول زمان وحاوی تمام صفات ادبی زبان دری است . جملات آن از هم مجزا وخبرها واضح وآشکار است.صراحت دلالت وروشنی ادای مقاصد در آن آشکا وهویدا است.
 

2- فخرالدین مبارک شاه :

فخرالدین مبارک شاه بن حسین معروف به فخرمدبردرمقدمه کتاب آداب الحرب والشجاعه وبحرالانساب نام اورا چنین آورده است : "شریف محمد بن منصوربن سعید بن ابوالفرج بن خایل بن احمد بن ابونصربن خلف بن شعیب بن طلحه بن عبدالرحمن بن ابوبکر صدیق (رض) قریشی ملقب به مبارک شاه ومعروف به فخرمدبر
بنابرآن نام او محمد ونام پدرش منصور است >                                                                             فخرالدین مبارک شاه بن حسین مرورودی از شعرای مشهوردربار سلطان معزالدین وغیاث الدین ابوالفتح غوری بوده ونسب نامه سلاطین غوررا ازسلطان معزالدین وغیاث الدین پدر برپدرتا ضحاک ذکر کرده است . نسبنامه سلاطین غوررا فخرالدین مبارک شاه به نام سلطان علاالدین  غوری(545-556هجری=1150-1160
میلادی )آغاز کرد وتا هنگام سلطنت غیاث الدین به اسم وی به اتمام رسانیده است .
دانشمندان فخرالدین مبارک شاه ومحمد بن منصور ملقب به مبارک شاه را یکی دانسته اند.ولی بعضی عقیده دارند که این دومبارک شاه.دونفرجداگانه بوده اند. یکی مبارک شاه فخرمد بر:نویسنده ومحقق ومورخ ودیگری فخرالدین مبارک شاه شاعروسخنورتوانا است.نخستین به نام محمد بن منصور بن سعید . وازاهل غزنین است ودیگری به اسم فخرالدین مبارک شاه بن حسین(یا حسنین مرورودی) است .(15)
اما از گفتارمبارک شاه فهمیده میشود که پدران وی همه صاحب علم ودانش ودرهرعهد وزمان مورد احترام سلاطین وبزرگان عصربوده اند. واونیزدرخدمت سلطان خسروملک غزنوی.سلطان معزالدین بن سام غوری .
قطب الدین ایبک وسلطان التتمش.محترم وصاحب عزت بوده می زیسته است .
از آثارمهم مبارک شاه یکی همانا نسبنامه غوریان است که به نظم سروده شده است وجوزجانی از آن استفاده نموده است و آثار دیگر مذکور آداب الحرب والشجاعه . بحرالانساب و آداب الملوک وکفایه المملوک میباشد.
 

– آداب الحرب والشجاعه :

مبارک شاه این اثررا به نام سلطان شمس الدین التتمش نگاشته است وازاین برمی آید که اثرمتذکره در سالهای
(626-627هجری=1228-1229میلادی )تالیف شده است.
مبارک شاه درمقدمه کتاب خود.چگونگی هدف نگارش خویش راکه عبارت ازتاکید برروی موازین نگهداشت " زمام جهانگیری وسلطنت ولشکرکشی وسیاست وعدل ورافت"میباشد.مطرح کرده است. او می نگارد که:
"این کارخطیریعنی رسیدن به مقام زمامداری وتوسعه لشکرکشی وحفاظت آن.جزبه مرد واسپ منظم نگردد و راست نشود وچاره نیست.جهانگیری ولشکرکشی را بباید دانست که لشکرکشی چگونه باید کرد ولشکرچگونه باید داشت ولشکرراچگونه فرود باید آورد وطلیعه وجاسوسان ودیدبانان چگونه باید فرستاد ورور حرب چگونه جنگ باید کرد وکمین چگونه باید ساخت وشبخون چگونه باید زد وحرم وخزینه وجامخانه وزراد خانه برچه موضع فرود باید آورد وبازاریان سوداگران را چه جای باید داد واستوار ومواشی وپیادگان وپهلوانان و بنه وضعیفان را کجا فرود باید آورد " (16)
با مطالعه مقدمه متذکره دیده میشود که مبارک شاه راه ورسم ملک داری را برای سلاطین غوریان وآیندگان ترسیم نموده است .
این اثر به تصحیح واهتمام احمد سهیلی خوانساری در سال (1346هجری شمسی=1967میلادی )در تهران به زیور طبع آراسته گردید .
 

– بحرالانساب :

این کتاب از تالیفات مهم مبارک شاه بوده که مورخ آن را به نام سلطان معزالدین محمد بن سام وملک قطبالدین ایبک تالیف کرده است. این اثرشامل نسب حضرت رسول اکرم (ص).یاران.صحابه.انصار.ملوک عرب. شعرای اهلیت واسلام. سلاطین عجم. خلفای بنی امیه. بنی عباس.طاهریان.صفاریان.سامانیان.غزنویان وشاهان غور میباشد .که جمعا" بر یکصدوسی وشش شجره النسب است .
مقدمه این کتاب را دنیسن رس Denison Ross به سال(1037هجری=1627میلادی )درلندن چاپ کرد و آن را تاریخ فخرالدین مبارک شاه مرورودی خوانده است. به قول سعید نفیسی مقدمه آن دارای مطالب تاریخی جالب است وبه نام فخرالدین مبارکشاه چاپ شده است .(17)
قطب الدین ایبک.سلطان دهلی مبارک شاه را اعزازواحترام زیاد می کرد لذا بحرالانساب را بعد از اتمام به نظرسلطان رسانید واین اثر را به موصوف اتحاف نمود ومورد تفقد قرار گرفت .
 

– آداب الملوک وکفایه المملوک:

نسخه منحصر به فرد این اثر به شماره (647) درکتابخانه دیوان هندوستان میباشد .این کتاب اثر مهم مولف بوده چنانکه از نام کتاب پیداست موضوع آن آداب ملوک  را دربرمیگیرد .
این کتاب قسما" ( رهنمای امرا) مخصوصا"ازنوع حربی آنست و قسما" رساله است درفنون حربی دنیای شرقی اسلامی. این کتاب با حکایات که راجع به غزنویان دارد جالب وخواندنی میباشد ومآخذ خوبی به شمار می رود .
این حکایت را دوشیزه شفیعMiss M . Shafi  تحت عنوان Fresh Lights The Ghaznavids .اسلامیک کلچر.ج 12 (1938میلادی=1357هجری) صص189-234.از روی نسخه بریتانیا به زبان انگلیسی ترجمه کرد (18)
مبارک شاه دراین اثراسلحه وفنون حربی معمول عهد این سلاطین را نیزبیان میکند وبجاست که آداب الملوک وکفایه المملوک را درتشکیلات عسکری غزنویان وغوریان ازمآخذ عمده بدانیم .
بوسورث درمورد این اثرمی نگارد که : این کتاب در دو نسخه خطی به نام آداب الحرب والشجاعه یاد شده یا به عباره دیگرآداب الحرب والشجاعه وآداب الملوک وکفایه المملوک را یکی می داند . دردونسخه .(19).
در حالیکه داکتر محمد ناظم مولف برجسته "حیات واوقات محمود غزنوی" می نویسد : از عبارت وسبک کتاب آداب الملوک معلوم میشود که از مجلدات تاریخ مسعودی (تاریخ بیهقی)یا ازاثردیگری ازآن عهد ماخوذ گردیده است . (20)
به هرصورت موجودیت آثار فوق. جهت روشنی وبررسی مسایل حربی ونظامی این دوره از جمله مآخذ عمده محسوب میشود .
 

3- احمد بن عمربن علی نظامی عروضی سمرقندی : 

ابوالحسن نظام الدین یا نجم الدین احمد بن عمر بن علی سمرقندی معروف به نظامی عروضی از شعرا و نویسد گان قرن ششم است . از ترجمه حال عروضی سمرقندی وتاریخ تولد وسنه وفات وی هیچگونه اطلاعی دردست نیست .از کتاب وی فقط میدانیم که نظامی عروضی ازملازمان ومخصوصان ملوک غوری شنسبانیه بوده است .وچهار مقاله را به نام یکی از شهزادگان این سلسله ابوالحسن حسام الدین علی تالیف نموده وبه تصریح خود.دروقت تالیف این کتاب چهل وپنج سالداشت که به خدمت گذاری این خاندان قرارداشت .(21)                 
 در سال (547هری=1152میلادی)جنگ بین علاالدین حسین غوری معروف به جهانسوزکه مصنف مکرر نام اورا دراین کتاب آورده ودروقت تالیف کتاب حیات داشته است. این جنگ با سلطان سنجرسلجوقی حدود هرات به وقوع پیوست.غوریان شکست خوردند. سلطان علاالدین اسیر شد ومولف هم ازجمله اسرا بود .
موصوف پنجاه هزار دینارخودرا فدیه داده خلاص گردید ونظامی عروضی درخصوص تعین روز ورود مال فدیه به هرات . استخراجی از احکام نجوم نموده ومطابق با واقع اتفاق افتاد واین تصادف را ازجمله مفاخر خود دراین کتاب ذکر کرده است .(22)
ازچند موضوع که مصنف دراین کتاب .اشاره به وقایع راجع به خود می نماید با تعین زمان ومکان معلوم می شود که شهرت مصنف در نصف اول قرن ششم هجری زیاد بوده وتولدش قطعا"مدتی قبل ازسال(500 هجری =  1106میلادی) واقلا" تا حدود سنه (550هجری=1155میلادی) حیات بوده است. خلاصه آن اشارات قرار ذیل است .
_ در سال (504هجری=1110میلادی) که وی هنوزدرسمرقند مسقط الراس خود بوده بعضی معلومات درخصوص رودکی شاعر از دهقان ابورجا شنیده است (23)
_در سال (506هجری=112میلادی)در شهر بلخ به خدمت عمر خیام رسیده ودرمجلس انس. پیشگویی خیام را در باب قبر خود شفاها" از وی استماع نموده است . (24)
_ در سنه (509هجری=1115میلادی)در هرات بود.
_ در سنه (510هجری=1116میلادی) در هرات به قصد انتجاع (به طلب آب وعلف ومنفعت رفتن )به اردوی سلطان سنجر که درحوالی طوس مقام کرده بود پیوسته ودر آنجا به خدمت ملک الشعرا معزی رسیده و شعرخود را براوعرضه داشته. معزی اورا تشویق نموده ودلداری داده و شرح در کیفیت احوال خود برای وی ذکر نموده است . ودرهمین سفردر طوس قبر فردوسی را زیارت کرده است. ضمنا"درهمین سنه او را در نیشاپور می یابیم .
_ در سنه (512هجری=1118میلادی) مجددا"در نیشاپوربوده ودرسنه (514هجری=1120میلادی) در آنجا ازمعزی حکایتی راجع به سلطان محمود وفردوسی شنیده وگویا دراین چهار . پنج سال همه در نیشاپور اقامت داشته است .
_ در سال (530هجری=1135میلادی) بازبه نیشاپور رفته و قبرعمرخیام را زیارت کرده وبرای العین تحقیق مقال اورا در بیست وچهار سال قبل که درهربهار باد شمال برگور وی گل افشان کند. مشاهده کرده است .
_ و بالاخره در سال (547هجری=1152میلادی) چنانکه دیدیم در هرات در بند سلطان سنجر قرار داشت و پس از شکست غوریها مدتی طویل در هرات بود. (25)
 

_ چهار مقا له :

کتاب مجمع النوادر معروف به چهار مقاله با وجود اختصارآن یکی از کتب ادبی وتاریخی بسیارمهم زبان دری است و اهمیت آن ازچند نگاه می باشد .
یکی ازباب قدیم بودن آن است .چه تالیف آن در سنه (550هجری=1155میلادی)است ومعلوم است که به واسطه تواتر قتل وغارت تا اندازه آثار وکتب ادبی وتاریخی وعلمی زبان دری وعربی تقریبا" به کلی از میان رفته است وآنچه باقی مانده. به غایت معدود وانگشت شمار است واین کتاب یکی از بهترین ودلکش ترین این قبیل آثار است. دیگر از حیث اشتمال این کتاب بر بسیاری ازمطالب تاریخی وتراجم مشاهیر اعلام که درهیچ یک ازکتب ادبی وتاریخی دیگر یافت نمی شود .همچنان از حیث سبک انشا آن که درایجازلفظ واشباع معنی وسلاست کلام. سرمشق انشا ونمونه نثرنویسی برای دیگران باشد .
این کتاب چنانکه از نامش پیداست . مشتمل برچهارمقاله در بیان شرایطی که درچهارطبقه ازمردم که به زعم مصنف پادشاهان محتاج بدیشان می باشد. یعنی صنف دبیران. شاعران. منجمان وطبیبان باید مجتمع باشد ودر ضمن هرمقاله بعد از شرح شرایط مخصوصه هر یک ازاین چهار طایفه قریب ده حکایت تاریخی مناسب مقام ایراد نموده است .
چهار مقاله همچنان حاوی مطالب اجتماعی وموضوعات مربوط به زندگی روزمره مردم است. تاریخ تالیف چهار مقاله اگر چه در ضمن کتاب مذکور نیست .ولی قطعا" موخر از سنه (552هجری=1157میلادی) که سال وفات سلطان سنر است. نبوده . چه از ضمن کتاب معلوم میشود که سلطان سنجردروقت تالیف کتاب در قید حیات بوده است .(26) از طرف دیگر مصنف در ضمن تعداد کتب انشا که دبیران را خواندن وحفظ نمودن آن لازم است از جمله مقامات حمیدی را می شمرد . (27)
چون تاریخ تالیف مقامات حمیدی در سال (551هجری=1156میلادی) است. معلوم میشود تالیف چهار مقاله مقدم بر سنه (551هجری=1156میلادی) نبوده است. پس تالیف چهار مقاله محصور میشود بین سنوات (551 -552هجری=1156-1157میلادی)
ازتتبع ومطالعه دقیق چهار مقاله معلوم میشود که نظامی عروضی با وجود علو مقام وی در فضایل وتقدم وی درفنون ادبی. درعلم تاریخ ضعفی نمایان داشته واغلاط تاریخی از تخلیط اسما اشخاص مشهوربه یکدیگروتقدم وتاخیر سنوات وعدم دقت در ضبط وقایع ازوی بسیر صادر شده است .(28)
دو نسخه چهار مقاله در کتابخانه موزه بریتانیا (لندن) موجود است واثر چاپی آن چندین بار انتشار یافته است .
نخستین طبع منقح آن را با حواشی وتوضیحات. محمد قزوینی به سال (1327هجری=1909میلادی )در لیدن انجام داد. ا.گ.براون مستشرق انگلیسی متن چهارمقاله لیدن وترجمه انگلیسی آنرا در تندن طبع ونشر کرد. بعدا" با تصحیح مجدد وشرح لغات وعبارات وتوضیح نکات ادبی به ضمیمه تعلیقات به قلم قزوینی وگروهی از فاضلان به کوشش دکتر محمد معین در سال (1331و1333هجری شمسی=1952و1954میلادی)در تهران طبع شد .(29)
 

4_ محمد عوفی :

سدید الدین یا نورالدین محمد بن محمد عوفی بخاری (وفات: 635هجری=1137میلادی) (30)از نویسدگان و دانشمندان بزرگ کشور ما در اواخر قرن ششم واوایل قرن هفتم هجری میباشد .
وی از فرزندان عبد الرحمن بن عوف از مشاهیر صحابه رسول اکرم (ص) می باشد وبه همین جهت به عوفی شهرت یافته است. ولادتش دربخارا درنیمه دوم قرن ششم هجری اتفاق افتاده وتحصیلات خود را همانجا انجام
داد. پس از آن به بلاد ماوراالنهروخراسان وسیستان سفر کرد وبا بزرگان ودانشمندان ملاقات نمود.عوفی در اوایل حمله مغول به بلاد سند رفت. وبه خدمت ناصرالدین قباچه رسید وتا سال (625هجری=1227میلادی) در خدمت او بود وهنگامیکه ناصرالدین قباچه مغلوب سلطان شمس الدین التتمش شد وخود رادرسند غرق کرد.عوفی به دربارالتتمش درآمد ودردهلی اقامت گزید. (31)
عوفی علاوه بر نویسند گی. شعر نیز می گفته وقصاید وقطعات مختلف از او باقی است. از آثارمشهوروی لباب الالباب وجوامع الحکایات می باشد .
 

– لباب الالباب :

تذکره مهمی به زبان دری تالیف محمد عوفی است  که  آن را در سال(617هجری=1220میلادی)  به  نام عین الملک فخرالدین وزیر ناصرالدین قباچه تالیف کرده است. این کتاب در شرح حال شاعران است از ابتا تا زمان مولف .ومشتمل بر دو جلد است.
جلد اول حاوی شرح حال ونقل اقوال سخنگویان از شاهان وامیران ووزیران ودانشمندان .جلد دوم خاص شاعران وادیبان است شامل شرح حال 169 نفر از شاعران .
لباب الالباب قدیمترین تذکره ای است از احوال شاعران دری زبان ودرآن از شاعرانی یاد شده است که احوال وآثار شان بر اثر حمله مغول یا وقایع دیگر از میان رفته است .
گرچه مولف در ذکر حال شاعران وبزرگان . اطلاعات سودمندی به دست نمی دهد.واغلب به استعمال استعاره وتشبیه می پردازد وعبارت پردازی را به آوردن معانی مفید ترجیح می دهد .اما از نظر تاریخی وادبی بسیار با ارزش ومهم است .
این اثر به کوشش سعید نفیسی در سال (1335 هجری شمسی = 1956میلادی ) در تهران طبع وانتشار یافت .
 

– جوامع الحکایات ولوامع الروایات :

این اثرازمعتبرترین کتابهای به زبان دری تالیف یافته.میباشد.مولف درحدود سال(630هجری=1232میلادی )
کتاب خود را به نام نظام الملک قوام الدین محمد بن جنیدی وزیرشمس الدین التتمش تالیف واهدا کرده است .
جوامع الکایات مشتمل برحکایت های ادبی واشعار وامثله است.در چهار مجلد ودرهرملد دارای 25 باب. این کتاب ازلحاظ منابع تاریخی خیلی با ارزش ومهم است.زیرا که عوفی از منابع استفاده کرده که امروزدردست نیست .
عوفی درکتاب خود منابع که مورد استفاده اش بوده ذکر میکند واسنادی را نقل می نماید که در متابهای دیگر  موجود نیست وبه همین جهت مورد استفاده بسیاری ازمولفان مانند حمدالله مستوفی درتاریخ گزیده وامین احمد
رازی در هفت اقلیم می باشد .
جوامع الحکایات به نثرساده وروان تالیف شده ولی دارای ترکیبات عربی میباشد(31) این اثر به کوشش وتصحیح بانو مصفا از طرف بنیاد فرهنگ ایران در سال (1353هجری=1974میلادی ) در تهران طبع ونشر گردید .  
 
 
– زیرنویسها و مراجع :

1- دهخدا.علی اکبر. لغت نامه دهخدا .تهران . دانشگاه .1345 ش.ص 363.
2- بوسورث کلیفورد ادموند. سلسله های اسلامی.ترجمه فریدون بدره ای. تهران.بنیاد فرهنگ ایران .ص 272 
3- جوزجانی.منهاج السراج .طبقات ناصری. جلد دوم. تحشیه وتعلیق وتصحیح پوهاند عبد الحی حبیبی.کابل.      
    انجمن تاریخ افغانستان .1342 ش.ص 242.
4- جوزجانی . ایضا" . ص 244 .
5- جوزجانی . ایضا" . ص 247 .
6- جوزجانی . ایضا" . ص 249 و 254 .
7- جوزجانی . ایضا" . ص 258 .
8- شفق . رضا زاده .تاریخ ادبیات .تهران . امیر کبیر. 1332ش.ص329 .
9- جوزجانی . منهاج السراج .طبقات ناصری .ج اول . تحشیه وتعلیق پوهاند عبد الحی حبیبی .کابل.انجمن تاریخ افغانستان . 1342ش.ص 7-8 مقدمه .
10- جوزجانی . ایضا" .ص 1 .
11- Maulana.Manhaj-ud-din.Abu umar-i-usman. Tabakat-i-Nasiri.Translated by M.H.G. Raverty . New Delhi . 1970 .
12- جوزجانی . اثر در پیش گفته شده .ج دوم .ص271-288.
13- جوزجانی . ایضا" .ص293.
14- جوزجانی . ایضا" .ص89 .
15- مبارک شاه .فخرالدین. آداب الحرب واشجاعه .به تصحیح واهتمام احمد سهیلی خوانساری. تهران. اقبال و شرکا .1346 ش .ص 7-8 .
16- مبارک شاه . ایضا" .ص 19-20.
17- نفیسی. سعید .تاریخ نظم ونثردرایران درزبان فارسی .ج اول .تهران بنگاه ترجمه ونشرکتاب.1345 ش.
18- بوسورث .کلیفورد ادموند . مآخذ تاریخ غزنه . مجله آریانا . ترجمه پوهاند میرحسین شاه .کابل .انجمن تاریخ افغانستان . 1344 ش.ص 97 .
19- بوسورث . ایضا" .ص97.
20- ناظم . محمد.حیات واوقات سلطان محمود غزنوی .ترجمه عبد الغفورامینی .کابل. انجمن تاریخ وادب .1318 ش .ص10 .
21- عروضی سمرقندی.احمد بن عمر بن علی . چهار مقاله .به اهتمام وتصحیح محمد قزوینی .قاهره . رشدیه
1327 ش . ص4 .
22- عروضی .ایضا" . ص62-63 .
23- عروضی .ایضا" . ص 32.
24- عروضی . ایضا" . ص 60 .
25- عروضی . ایضا" . ص ص 10. 39-42. 48. 49. 60. 62 . 63. 65. 81 و82 .
26- عروضی .ایضا". ص 39 .
27- عروضی . ایضا". ص 14.
28-عروضی . ایضا". ص9 و 10 مقدمه .
29 – محمود. شاه محمود . تاریخ نویسی در افغانستان . کابل .پوهنتون کابل .1377 ش .ص 203 .
30- خانلری کیا. زهرا. تاریخ فرهنگ ادبیات فارسی دری. تهران . بنیاد فرهنگ ایران .1348 ش.ص 354 . 
31- عوفی .محمد .لباب الالباب . به کوشش سعید نفیسی .تهران. ابن سینا .1335 ش. ص 3 مقدمه .
32- عوفی . محمد. جوامع الحکایات ولوامع الروایات . به تصحیح وتعلیقات دکتربانو مصفا . تهران .بنیاد فرهنگ ایران .1353ش .ص 5 .