آرشیف

2014-12-12

عبدالحمید شریفی

بیا چراغ فرا راه خویشتن داریم

بیا چراغ فرا راه خویشتن داریم
سکوت وظلمت شب را ندیده انگاریم
زچشم شب زدگان خواب را براندازیم
سپاه جهل بداند هنوز بیداریم
شکوه جنگل سبزی که بود ویران شد
دوباره تخم گل یاس ومرگ میکاریم
تبر بدست بود باغبان سنگین دل
وگرنه رونق  صد نوبهار پرباریم
هرآنچه ماند دراین بیشه زار سبزوکهن
صلاح عشق نباشد به باد بسپاریم
وخون پاک گل ولاله وشقایق را
دراین دیارمصیبت به جان نگهداریم
صدای جغد دگر رونقی نخواهد داشت
سرود عشق ونوای حزین گلزاریم
غرورگلشن مارا شکست بادخزان
صفای بوی بهاران به جان خریداریم
قسم به صبح آمید وبه خون سرخ شفق
که تارهای نوردر نبرد پیکا ریم
رها زدانه صیاد وحیله زاهد
زفیض میکده عشق مست وسرشاریم
بود که نغمه میلادنوربرخوانیم
به سوی قلعه خورشیدگام برداریم
(شریفی) نقشه همسایگان برآب کنیم
سپاه توطئه را زین وطن برون رانیم