X

آرشیف

بيوفايي

ديريست درين ويرانه گذرت نيست
آن جامهء عشق من بين ببرت نيست
گويند قلبت را زدند با تيري ديگر
زان زخم گويا هيچ خبرت نيست
من روز و شب از هجر تو بيدارم
زين دردهاي من گويا اثرت نيست
ماندي بمن ياد گار اين بيوفايي را
اين ياد گويادر دل ستمگرت نيست
گهي گريم گهي خندم ز دوري ات
فغان زاين دارم سويم نظرت نيست
گهي اشك و گهي خونست ميريزم
 گويا ظالم سوزي در جگرت نيست
گويند بعد هر تاريكي روشني آيد باز
ديگر نياز آن نور دور و برت نيست
(احسان) نيز شب را صبح خواهد كرد
ديگر منتظر به قلب جفاگرت نيست
 
 
  محمد رضا (احسان)
هندوستان 2012

X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.