2015-8-29
Shahla Latifi
گریه کردم به یاد صدایت
و امواج پرغرور رستگاری را به یاد آوردم
که در میان صدایت چه شاعرانه می جهیدند
و آنگاه حس کردم افسردگی روح را
با ملالِ آمیخته در سراپای افکار خسته ات
چه بی تابانه می تپیدند
و تو، فقط مرا
چون هلال ماه از عقب پنجره نظر انداختی
دستانت به عقب سرت درهم آویختند
زلفان آشفته و چشمان پرآشوبت در موج خنده ها
با هیجان رقصیدند
گفتی: تو چقدر خوبی! با من بمان!
من بی تکلف اوج نگاه ات را از دل خواندم
و در حریر سپید رؤیایی خواهش تو بی درنگ پیچیدم
ناگهان
رنگ گرفت چشمانت
جرقه افروخت دستانت
و بوسه ریختی بر لبانم از آن سوی دریچه رؤیا
دریچه ای که دیگر تهی است از آن بوی و صدا
و من دارم با اشک حسرت فقط می نگرم روح ترا
که آرام آرام
می پیوندد
با ابرها
شهلا لطیفی
08-13-2015
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
به یاد صدایت