آرشیف

2018-6-22

مولانا کبیر فرخاری

به یادبود استاد فضل

دوستان محترم استاد مستمند٬ آقای علم٬ محترم ساقی و…
احتراماتم را پذیرا شوید

(فضل) می بارد ز رخسار و جبینت استاد
(فضل الحق) استاد انسانیست تا یوم‌المعاد

چون درخت میوه‌گیر افتادی در باغ زمان
سایه ات را از سر فرهنگ و مضمون کم مباد

علم را سرچشمه‌ی عرش معلا بینمت
جهل را چون خس براندازی به گودال فساد

تا کنی روشن چراغ خانه‌ی تار وطن
همچو خورشید درخشان این محیط کج‌ نهاد

هر سحر لطف همایونی برد شبنم به خور
همچو مقناطیس برداری تو الماس مراد

شور و احساس و شرافت چون گهر روز ازل
در سرشت و پیکرت آمیخت ایزد از نهاد

مکمن دل  را گرفتی همچو گوهر در صدف
(مستمند) و (فضل) می کوبند کُوس عدل و داد

من نمیدانم چرا جایت بود در عرش دل
آید از هرگوشه‌یی استاد فضلم زنده باد

بشکند دستان باسوء ادب طرفت دراز
بی ادب نوکر به غرب است یا به شرق کی‌قباد

می سزد فرخاری ساید خاک کویت بر جبین
همچو خورشید درخشان چون تو مادر کس نزاد

مولانا عبدالکبیر فرخاری
ونکوور – کانادا
۲۱ جون ۲۰۱۸ میلادی