X

آرشیف

بهلول دانا:

هارون مجلسی آراسته بود و فيلسوفی از فلاسفهء يونان نيز درآن مجلس حضور داشت. بهلول و دو تن از يارانش وارد شدند.
خردمند يونانی سخن می گفت درآن مجلس که ناگاه بهلول درآن ميان از او پرسيد: کار شما چيست؟
خردمند يونانی می دانست که بهلول ديوانه است و برآن بود تا ديوانگی او را عيان کند.
گفت: من فيلسوفم و کارم اين است که اگرعقل از سر کسی بپرد، عقل را به او بازگردانم.
بهلول گفت: با اين سخنان عقل از سر کسی مپران که بعد مجبور شوی بازش گردانی.
 

**********

 بهلول دانا:

روزی هارون الرشید مبلغی به بهلول داد که بین فقرا و نیازمندان قسمت کند.
بهلول وجه را گرفت و لحظه ای بعد آنرا به خلیفه بازگرداند. هارون دلیل این امر را سئوال کرد، بهلول گفت:
هر چه فکر کردم از خلیفه محتاج تر و فقیرتر نیافتم.
چرا که می بینم ماموران تو به ضرب تازیانه از مردم باج و خراج می گیرند و در خزانه ی تو می ریزند، از این جهت دیدم که نیاز تو از همه بیشتر است، لذا وجه را به خودت بازگرداندم.
 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.