آرشیف

2019-5-6

بهشت شما کجاست‌؟

وطن شاید… همان جایی که درآن کودکی کرده‌اید. جایی که کوچه‌پس‌کوچه‌هایش صدای قهقهه‌ها و شادی‌هایتان را در خاطره دارد. شهری که در آن برای اولین‌بار عاشق شده‌اید. شهری که در آن رنگ آسمان را بلد شدید و عطرگلها را به مشام لمس کردید. شهری که در آن دویدن را،‌ رویا بافتن را، خاطره ساختن را، خویشاوند داشتن را، مدرسه رفتن را، سال تحویل کردن را، یلدا، سحر کردن را، چهارشنبه‌ي آخر سال، آتش برافروختن را، زندگی کردید. بهشت گمشده شاید هیچ کجای جهان زیبا و پرزرق و جذاب بیرون از خاک مادری نباشد. بهشت، جایی در وطن رویاهای ماست. وطنی که در آن فرهنگ و سنت،‌ دست و پای آزادی‌‌‌ات را در زنجیر نکرده باشد. وطنی که در آن قوم و خویش و همسایگان، ترازوی قضاوت، پشت در خانه‌ات نگذاشته باشند. وطنی که در خیابان‌هایش مردم با نگاه‌هایشان سراپای یکدیگر را به تلخی برانداز نکنند. سرهم داد نکشند. دعوا نکنند. به حریم هم تجاوز نکنند. برای یک سبقت ساده، برای یک پیج زودتر در خیابان، حقوق یکدیگر را زیر پا له نکنند. سرهم کلاه نگذارند. گران‌فروشی نکنند. احتکار نکنند. مستاجرانشان را بی‌خانمان نکنند. عروس‌هایشان را از زندگی و ازدواج سیر نکنند. مردانشان را زیر بار فشارها خم نکنند. زنانشان را در شهر سرکوب نکنند. مقدسات را بازیچه‌ی دست آمالشان نکنند. باورهایشان را به دیگران تحمیل نکنند. بهشت جای دوری نیست اگر فقط کمی انسان باشیم. اگر همزیستی را بلد باشیم. اگر شهروندی نیک در رفتار و کردار و پندار باشیم. نه برای آخرتی دور، که برای آرامشی که در همین زندگی، شبانه‌روز دنبالش می‌گردیم، کمی انسان باشیم تا بهشت را در وطنمان بسازیم. هیچ حاکمی آبادی را به ارمغان نخواهد آورد اگر مردم آن سرزمین شایسته‌ی آبادی نباشند. اگر سرزمین وجودشان را آباد نکرده باشند. اگر ساخت و ساز و غبارروبی را از روح خود آغاز نکرده باشند. بهشت را از سرزمین قلب‌ و روحمان آغاز کنیم تا دنیای بیرونمان را بهشت کنیم. بهشت من در وطن است اگر …

هیلاصدیقی