2014-11-22
صالحه وهاب واصل
هر نفسم نفس شدی ,از نفست زنده شدم
بغض گره خوردۀ کز خندۀ تو خنده شدم
تهمتی بستی که منم شعلۀ بیدار حرم
شعله نیم گِرد تو پروانۀ پر کنده شدم
گفتی که هوشیارم و در عشق تو دیوانه نیم
رفتم و دیوانه شدم حسن ترا بنده شدم
گفتی مرا آ بدرم، بیخودم از این خبرت
بیخبر از عاقبت کار رواننده شدم
تا که تو تابیدی به من , نور مرا سایه نمود
سایه بودم شعله شدم شمس فروزنده شدم
مظهر خوشبختی ئی این کلبۀ ویرانه شدی
من ز ورود قدمت باز و برازنده شدم
بیرونم از شهر تو «واهب» نتواند بکند
زانکه درین محوطه من ساکن و باشنده شدم
صالحه وهاب واصل
09-09-2009
هالند
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
بندۀ حسن