آرشیف

2015-6-22

حسن شاه فروغ

بـــــــه جواب آقای ساقی

جناب ساقی سلام وعرض ادب دارم!

امید وارم صهت وسرحال باشید …
قراریکه خوانده ام ساقی ها مردمان دلنواز مهربان ودلجویی بوده اند برای اولین بار است ساقی را
مواجه میشوم که نه تنها دلنواز نبوده بلکه جا م خویش را با بسیارمهارت با نوشابه ای ازکلیمات
تلخ وتند ونیشدارتحت نام نقد آلوده کرده میخواهد کام ما را که چندان شیرین هم نیست تلخ تربسازد
جناب ساقی که اخلاقأ از من باقی هستید یعنی که من در یکی از سروده های بی محتوای خویش از
جناب شماهم بطوربی محتوا صفت نموده گفته بودم که ــــ ساقی ازخمخانهٔ شعروادب در جام غور ـــ
برادیبان باده ازشیروشکرمیپرورد .. انتظارپاسخ داشتم تشکرازمحبت ….. شما
۱ـــ درست نخواهد بود که این نوشته پُر ازطنزوکنایه شمارا که درآن بشکل بسیارماهرانه تلاش 
کرده اید مخاطب خود رامورد استهزا قرار دهید نقد نام گذاشت چراکه نقاد اولأ باید به نقد کردن 
وارد بوده وسانیأ بایدوجدان نقد کردن را هم داشته باشد یعنی در نقد ها نقاد همیشه بیطرفی را
رعایت کرده کوشش میدارد تاجانب مقابل رابدون نیشخند متوجه اشتباهاتش در آینده بسازد
نقد درشعررا کسانی حق دارند که تخصص درشعروشاعری داشته باشند من سروده های 
شماراخواندم ودیدم هنوز دست وپای جناب خودشما در(زنجیرها) بسته است
درنقد شعرنقاد هیچگاهی حق آنراندارد که بگوید شاعرکدام کلیمات را از کدام عصرانتخاب کرده
آیاشعر آن خواننده دارد یانه ــ نقاد میبیند که شعردر کدام بحرسروده شده و وزن و قافیه آن ازچه
قرار است بعدأ آنرا در ترازوی اوزان انداخته وکمبودیهای شاعرراجهت اصلاح دوستانه بر ملا
میسازد…….
نقد همیشه ازخودشروع گردیده بعدأ دوروپیش را در بر گرفته آنگاه شامل حال همسایه گان و
بعدأ دیگران را هم در برمیگیرد ــ نقاد هیچگاه کور خود و بیناه دیگران نمیباشد…..ایکاش 
شماهم چنین میکردید ودرطول شش سالیکه عنقریب ازعمر جام غورمیگذرد یکبار اگر هم
شده بود ازدها شاعروصد هاشعریکه نه مبدأ داردو نه خبرـ نه محتوآردو نه مضمون وهم
نه وزن داردونه قافیه نقد میکردید وباچنین لحن منتقد میشدید وبعدأ آنطرف مرزها خیزمیکردید
چند نکته هم درمورد اعتراضات جناب شما
۱ـــ درمورد کلاه وتاج سلطان ــ هدف من از بکار برد کلاه وتاج سلطان کسانی هست که 
امروز مسند نشین وجانشین همان سلاطین وزمام داران بوده ولی ارزش این مقام ومنصب
تاج وکلاه راندارند
۲ــ اینکه شما فرموده اید مردم به اراده خود پای صندوق های رای میروند وزمام داران
خود راخود انتخاب میکنند کلیمهٔ است بسیارشرم آوربحصوص ازجانب شما هرگاه مردم
صلاحیت اختیارواراده خود را دردست داشته باشند حد اقل پنجاه درصد این زمام داران
رابردارزده ومحاکمه میدارند …..
۳ـــ شما بنده رامتهم کرده اید که درین عصرجدید که گویا مردم کروزین سوار میشوند
من درلابلای کتاب های کهنه غرق بوده ازگذشته گان صحبت میکنم ………
اماشمافراموش کردید که خودشما تاهنوز دراسطوره های شغادوچاه رستم مصروف بوده
وبا داشتن زنجیرها بر دست و پا مانند بیژند در زندان افراسیاب بسر میبرید
۴ــ در جایی گفته اید که (عاقبت افغان زاده افغان شود)این راهم ازهمان شعربنده که درجواب
یکی از بیننده گان گفته بودم (زمن پُرسیده ای قوم ودیارم ـــ من افغان زاده وافغان تبارم …..
این هم نقد است ویا بخش از فاشیزم وسکتریزم وملیت گرایی ــــ بلی بازهم میگویم که …..
افغان زاده و افغان تبارم وزاده افغان باید افغان باشد نه پاکستانی وامریکایی وایرانی ….
۵ــ استقبال از اشعاربزرگان معنای آنرا ندارد که ما خود را به آنها مقایسه میکنیم
ماخاک پای آنهاهم به حساب نمی آیم من هر گز دعوای شاعر بودن را نکرده ام
آنچه من میگویم همه دردو رنج وطنم است که بابکاربرد کلیمات کهنه بقول جناب شما
که درین عصرچندان خریدارهم ندارد میباشد ومن سالها صرف برای خودم میسرودم
اینکه اخیرأ وارد جام پُر افتخارغور گردیدم وعدهٔ از بزرگان وهموطنانم مرامورد
نوازش وتفقد قرارداده اند لطف ایشان است ولی اطمنان داشته باشید جای شما درسایت
جام غورخالی خواهد بود ـــ 
ای برادرهیچکس بهتر زتو نشاسدد ـــ زانچه هستی یک سرموخویش رآفزون منه ــ
امیدوارم نواقص وکمبودیهای سروده هایی مرا بزرگان شعروادب بشمول غلطی 
هایکه در جریان تایپ کردن صورت میگیرد مورد عفو قراردهند وکم مارا باکرم
خویش قبول فرمایند باتقدیم سلام به همه بیننده گان ودوستان فروغ