آرشیف

2023-12-29

محمد آصف فقیری

بعد مناظره ذیل٬ ضرورت دانستم که بنویسم: حکمت و وحی الهی!

 

بعد مناظره ذیل٬ ضرورت دانستم که بنویسم: حکمت و وحی الهی!

بیان مسله:

منظور از حکمت  و وحی یعنی اینکه: عقل به تنهای٬ حقیقت و یا حضور کُلیت جوهر را دریافت نمی تواند٬ که کانت فیلسوف آلمانی در نقد عقل محض نیز اشاراتی دارد. یعنی وحی به فریاد عقل که خودرا دانسته و در تکاپوی اصل خویش است نازل شده پس این ناتوانی عقل در برابر الهیات بوده که در أمور دنیایی یا عالم خلق٬ خود جوهر عقل خلاق و ناظم امورست مانند کشورهای سکولار اما در أمور أخلاقيات و جستجوی حق٬ هزاران دانشمند و محقق غربی٬ اسلام را بهترین راه حقیقت دانسته اند.

همین طوری هر آیه قرآنی در الفاظ و کلمات و جملات عربی در پوست های حیوانات٬ برگ درختان و غیره… از اولین نوشته های قرآنی در موزیم های دنیا موجودست. و سوال اینجاست:  آیا وحی که توسط ملک که با باور اکثر مسلمان از نور آفریده شده اند به حضرت محمد صلوات علیه از لوح محفوظ می آورد٬ وحی در متن و کلمات عربی به شکل اکنونی که در نزد ماست٬ بود؟ که در فزیک شمه از آن٬ اثری نیست و یا در کدام موزیم کشوری هم نیست٬ پس چگونگی نزول وحی و تغییر در حالت فزیکی آنجناب که از أصحاب نقل شده است٬ چنین برداشت می شود: که بگونه  در عمق روح مبارک شان بصورت معنی نقل شده و بیان آن به أصحاب٬ بعد نوشتن در آنچه در اختیار بود چون برگ درخت استخوان حیوانات … و یا اینکه حفظ سینه ها می کردند. چرا که کلمات از حروف ساخته شده و حروف نماد صوت یا هیجا که کشف یا مخلوق انسانی است و خداوند که بی نیازست از حروف. پس پدیداری این معنی از وجود آنجناب توسط زبان مبارک شان در عربی و قرآن در کلمات و جملات عربی … پس آن معنی مبنای ورودی در دین است آن معنی چیست؟ نیست آن معنی مگر حضور جانان که پدیداری مجموعه اعمال چنین فرد را٬ که بحضور رسیده٬ خود قرآن حب می گوید یعنی آن همه اعمال که از آنجناب صادر شده٬ قرآن آنرا حب گفته است. که الله دوست دارد آن اعمال را چون: توکل٬ تقوا٬ محسن بودن و غیره…پس خود ذات مبارک الله مفسر مغز حقیقی قرآنی خودست مانند مثنوی مولوی…

یعنی ورثه انبیاء علمای هستند که ناقل حضور حق بر سینه ها باشند چون مرحله ایمان را از علم الیقین به عین الیقین  و حق الیقین که مترادف است مسلمان را تا مومن شدن و مرحله احسان و احسان اینکه در حدیث مشهور در صحیح بخاری چون جبرییل چند سوال که از پیامبر گرامی اسلام می کند یکی این بود که احسان چیست؟ و جواب می دهد: احسان آن است که خداوند را چنان عبادت کنی که اورا میبینی چون اگر اورا نمیبینی یعنی به مرحله احسان ایمانت نرسیده او ترا میبیند… در سیر طریقه نقشبندیه که از کثرت ذکر الله٬ پرده های دوری قلب می سوزد٬ حضور پروردگار الخصوص در نماز نه بصورت توهم بگونه که انوار الهی محیط می شود یا جز محوی کُل که روایت معتبرست حضرت علی رض را تیر مجروح می کند و برای اینکه درد را حس نکند نماز میخواند و چنین امر می کند: در جریان نماز تیر را از وجودم بیرون کنید زمانی که فازغ از نماز می شود به حاضرین می گوید چرا بیکار نشسته اید؟ بعد عرض می دارند یا امیرالمومنین تیر را بیرون کردیم زخم را بستیم٬ بعد شاه اولیا متوجه می شود که تیر در وجود مبارک شان نیست. و أمثال هم بسیار از روایات معتبرست و اینکه روایات و نقل ها٬ برای ما هضم شود که در حیطه قرآن معجز الهی قرار گیرد٬ نخست قرآن را بدانیم معجز است  و مفسر زمان بوده٬ نیست نقل و منوط به یک زمانی که سلفیت چنین اذهان می کند. زیرا اگر مربوط یک زمان خاص باشد کار عقل یا حکمت است معجز نیست. عدم درک این معجز یا فقدان حضور بستر سلفیت و تحجر٬ ترور و خشونت در جوامع عقب مانده است. انسان در این حالت جوهر عقل در وجودش سلب شده به مانند رباط هرچه بخواهند توسط نقل ها یا همانا مانند سافت ویر که رباط ها پروگرام می شوند. و این چنین اشخاص در اعمالی مستغرق اند که تفکر مبنای عمل شان نیست.

پس آیا اکثریت علماء دینی در أفغانستان مسبب جامعه معنوی شده اند؟ یا اینکه علماء دینی و سیاسی را اشتباه گرفته ایم؟  بطور مثال: بایزید باسطامي مگس را از روی مبارک شان دور نمی کرد چون می گفت: مبادا به روی کسی دیگر بنشیند و مرا غذاب وجدان آید…آیا دین داری جامعه ما وجد جمعی بیدون اختلاف را تتبین کرده اند؟ که به أساس این وجدان جمعی و حقوق بنیادین افراد نقض نشود؟ پس اگر از زمان خیرالقرون نقل های از منافقین و خوارج داریم چرا موارد را جدی نمیگیرم؟ تا از این آفت و تباهی نجات پیدا کنیم. آیا ملاها و مذهبیون توانستند یک نظام حقوقی پایدار اسلامی و مردمی که مسبب عزت و حیثیت یک کشور است شوند؟ پس چرا منکر این بود که ملاها و علمای ما تا کنون نه جوهره حضور حق در انفاس شدند تا بیداری وجدان و ترس خدا در دلها شود و نه اجازه دادند و نه می دهند تا اهل خرد و عقلانیت بیایند و خدمت وطن شانرا کنند. البته محرکه های استخبارتی را هم فراموش نکیند که در آتش جهل روغن می افزایند.

یعنی دین زدگی و عقب ماندگی کنونی کشور٬ جمعیت مردمی را از شربت لایزالی معنویت و دنیا داری مدرن بازنمانده اند؟ عقل منکشف و روح منور خلاصه و هدف حکمت و وحی الهی است٬ که با عقلانیت و حضور به حسنه دنیا و به عمق معنی قرآنی و سپس به معنویت می توان که بعد موت هم سیر معرفت تمامی ندارد.

محمدآصف فقیری