آرشیف

2014-12-29

afrotan

بزرگش نخوانند اهلِ خرد …..!
 

کودکان واسکت  پوش انتحاری نخستین قربانیان بازار فتوا ها ی "سیأ " سی !  درافغانستان

 

پیوسته به گذشته قسمت پنجم :

در قسمت  چهارم این یادداشت به بند های  مبهم و مجمل  طرح چند فقره ای  برای « نجات » کشورکه در پیام عید یی  یکی از نامدار ترین و درعین حال جنجالی ترین شخصیت های  تاریخ معاصر افغانستان یعنی جناب آقای حکمتیارگنجانیده شده  بود اشاراتی داشتم اکنون نیز برای آنعده خواننده گان ارجمند که فقط این قسمت یادداشت را مطالعه مــی فرمائند یکبار دیگر قسمت های از آن طرح  را دوباره تقدیم مــیکنم .

 *   با اين توافق نمائيم که نيروهاى خارجى تا ٢٠١٤ بطور کلى خارج شوند.
 * نيروهاى امنيتى با حالت و ترکيب فعلى باقى بمانند، براى هر کدام (اردو، پوليس و امنيت ملى) چنان شوراى رهبرى با صلاحيت ساخته شود که به اين نيروها صبغۀ ملى بدهند، به نفع کدام گروه، قوم و سمت بکار برده نشود، بطور کامل تحت سيطره و ادارۀ دولت باشد، در شوراى رهبرى آن چنان کسى نباشد که به نفع يک گروه در مقابل ديگرى جنگيده باشد، تناسب قومى در آن مراعات شود، اشخاصى بايد از موقعيت هاى حساس امنيتى دور ساخته شوند که در جنگ هم همراهى روس ها را کرده اند و هم ناتو را و اکنون هم دوام حضور ناتو را مى خواهند.
*    جنگ در سر تا سر کشور متوقف شود، اگر کسى با تحريک بيگانگان قصد ادامۀ جنگ را بکند پس همه مشترکاً سعى  اقناع او را بنمائيم و او را به دست برداشتن از جنگ آماده سازيم، اگر قانع نشد پس از ملت خواسته شود تا از طريق قيام ملى معضله را حل سازد، اين يک حقيقت است که هيچکس در مقابل ملت ايستادگى کرده نميتواند، اگر ملت از نظام مطمئن شود پس خودش و بدون هر گونه کمک بيگانگان امنيت را آورده ميتواند.
 *  در حکومت چنان تبديلى اى بيايد که براى همه قابل قبول گردد، حاکميت دولت بايد بر سراسر کشور تأمين شود، در هيچ ولايتى بايد حاکميت شخصى، غير دولتى و حزبى نباشد، والى، قوماندان امنيه، قوماندانان قطعات اردو و مسئول رياست امنيت ملى هيچ ولايتى بايد باشندۀ ولايت مربوطه نباشد.
*   در شش ماه نخستين سال ٢٠١٤ انتخابات عادلانه و شفاف صورت گيرد، اين انتخابات بايد يکبار و همزمان براى رياست جمهورى، ولسى جرگه و شوراهاى ولايتى و بر مبناء تمثيل متناسب باشد: رأى بايد براى احزاب و به فهرست و خط مشى اعلان شده از سوى آنان داده شود، طريقۀ کنونى انتخابات خيلى نادرست، مشکل، غير عادلانه و نا معقول است، نه با شرائط افغانستان سازگار است و نه ما از عهدۀ مصارف کمرشکن آن بر آمده ميتوانيم.
*  بميان آمدن دو يا سه حزب مقتدر و ملت شمول را بحيث يک هدف تعيين نمائيم، تعدد احزاب، بطور خاص موجوديت گروه هاى خورد خورد محلى و قومى تشتت و تشنج را بميان ميآورد، به وحدت ملى صدمه ميرساند، تعصبات قومى و لسانى را بر پا ميسازد، احزاب کوچک با هم متحد شوند و حزب بزرگ را بسازند، يا مجموعۀ انتخاباتى متحد بسازند، يا در کدام حزب بزرگ ملت شمول مدغم شوند.
 

 
قبلأ و بارها ازاین قلم مطالعه فرموده اید چون حصار نامرئی و لی معلومی که از سال ها پیش بر گرد نسل روشنفکری وبویژه  زعامت ورهبریی  اعم از مذهبی و سکولارجامعه ما  کشیده اند هرروز تنگ ترمیشود و امروز می بینیم که این بازوی قدرت همچون اسیری  زندانی نفاق – و اختلاف گشته است و با دنیای واقیعت ها تنها رابطه اش با اوهام و خرافات برقرار میباشد .  متأسفانه این رابطه در تمامی شئـون جامعه وحتی در مناسبات اعتقادی و روحی میان مردم ومقامات روحانی نیزسرایت کرده است ،
چنانچه یکی ازبزرگترین رجال سیا سی جامعه ما که در اکثریتی از حوادث و تحؤلات کشور نقش مرئی و نامرئی داشته است پس از چند دهه تجارب گوناگون برای ملت جنگ دیده ما نسخه نویسی میکند .     
 به خوبی می بینیم که این نسخه نیز با استعمال « ضمیرامرمتعدی ولازم مطلق »  یعنی "  باید " وبازهم  " باید " شود !! طراحی گردیده است البته به کمال احترام به طراحان این دکتورین باید گفت که تنها رابطه میان دنیای آزاد و ارائیه کننده گان این نسخه ای « نجات از بحران »ازروزنه ء تنگ وتاریکی است که بوسیله گماشته گان شناخته شده ای با دقت و فراست  نگهبانی میشود و همه اطلاعاتی که به سمع مبارک این  نسخه نویسان می رسد ، نخست از فیلتر های مخصوص استخباراتی میگذرد. و ثانیأ آن اطلاعات به تناسب روانشناسی هرقوم و ملتی با مارک های گوناگونی دراختیاراجیران بومی هرجامعه قرارداده میشوند . این است که بسیار بوده اند مردان و رجال محبوب و متنفذی که از پِله های اعتبار و اخلاص مردم بر بام  ثروت و قدرت بالا رفته اند و در پیشگاه دشمنان مردم و شبکه های خطرناک استخباراتی زانو زده اند .
لهذا  نباید تعجب کرد  که اکثریت طرح ها و تیزس ها منجمله طرح های آخیری که بنام و امضای رهبران  دوگروهی از اپوزسیون  مسلح رژیم افغانستان به عنوان راه حل ها ی نجات جامعه افغانی از بحران سرتاسری در کشورجنگ زده افغانستان صدور یافته است از همان فورمول تاریخی  معروف یعنی  « نصف ُلی ونصف ُلک ! » تبعیت میکنند ، اما  اکنون که بررسی و نگاه اجمالی بر ماهیت طرح منتشره به امضای محترم حکمتیاررهبر حزب اسلامی افغانستان به عنوان یکی از پایه های اصلی اپوزسیون مسلح  مورد بحث ما است ناگزیربصورت نقادانه ی مشفقانه  بر محتویات  طرح منتشره از سوی وی نیز باید اشاراتی داشته باشیم .
چنانچه قبلأ متذکر شدم طرح مجملی منتشره در پیام تبریکی عیدی جناب آقای حکمتیار با استعمال « ضمیرامرمتعدی ولازم مطلق »  یعنی "  باید " وبازهم  " باید " شود !! طراحی گردیده است آنگاه که به مسأله ارتش ملی و نیروهای مسلح میرسد راجع به سرنوشت این نیروی مهم جامعه و کشور افغانستان  چنین  می فرمائید : 
« نيروهاى امنيتى با حالت و ترکيب فعلى باقى بمانند، براى هر کدام (اردو، پوليس و امنيت ملى) چنان شوراى رهبرى با صلاحيت ساخته شود که به اين نيروها صبغۀ ملى بدهند، به نفع کدام گروه، قوم و سمت بکار برده نشود، بطور کامل تحت سيطره و ادارۀ دولت باشد، در شوراى رهبرى آن چنان کسى نباشد که به نفع يک گروه در مقابل ديگرى جنگيده باشد، تناسب قومى در آن مراعات شود، اشخاصى بايد از موقعيت هاى حساس امنيتى دور ساخته شوند که در جنگ هم همراهى روس ها را کرده اند و هم ناتو را و اکنون هم دوام حضور ناتو را مى خواهند.»
نکته مهم و متناقض با عملکرد های روزمره جنگجویان وابسته با حزب اسلامی افغانستان که دراین پاراگراف طرح برای نجات از بحران ارائیه شده به مشاهده میرسد این است که یک پارادُکس غیرقابل انکارمیان اندیشه وعمل درحوزه زندگی جمعی هواداران این طرح را به نمائیش میگذراند.
چنانچه همه ما میدانیم وطراحان مسوده این طرح که بنام « نجات از بحران» افغانستان و به امضای محترم حکمتیار ارائیه شده است نیز نتوانیسته اند برقرئت ویژه وخشونت آمیزازدین بویژه دین مقدس اسلام که تحقق آن به حیث استراتیژیی ودکتورین اصلی طراحان برنامه « نجات از بحران » معرفی شده است پرده پوشی کنند .اما آنچه که میخواهیم بدان اشاره کنم نظرگاههای طراحان این برنامه در ارتباط  به « نیروهای امنیتی » است که در طول و عرض تاریخ این کشور ، ما و دیگر شهروندان  این جامعه  شاهد آن بوده ایم . در این نکته هیچگونه جای تردید وجود ندارد که در مقاطع گوناگون تاریخی  میهن ما بسیاری از دولتمردان و گرداننده گان چرخ حکومت ها چنانچه لازمه ء یک کشور عقب مانده مانند افغانستان  بود  به مسأ له تشکیل نیروهای مسلح  نه تنها  پرداخته نه شده است  بلکه در بسیاری از مقاطع تاریخی بصورت « تیوریزه شده » بنیاد هاوکالبد اصلی نیروهای مسلح افغانستان  نیز منهدم ساخته شده و به قیمت بسیار نازل درشهرهای پاکستان بطور لیلام یا " نیلام " به فروش رسیده است   .
شاید داستان چهار عراده   Berdiomesیا همان « خود رو های زرهی نیروهای پولیس » وزا  داخله یا " کشور"ساخت آلمان همراه با چند عراده موترهای  بنز مودل سال   ریاست جمهوری افغانستان که  غرض تشریفات و پذیرائی از مهمانان عالی رتبه دولت حاکم برافغانستان در قصر ریاست جمهوری فعالیت میکرد و پس از سقوط رژیم نجیب و استقرار « مجاهدین » درکابل به پاکستان انتقال یافته بود و مقامات نظامی و استخباراتی  کشورپاکستان آن چها رعراده Berdiome را  در اختیارنیروی های پولیس چهار ایالت آنکشور قرار داد.  ازحافظه ء  آنعده رهبران مجاهدین   که برای رفع بحران در افغانستان طرح  نویسی میکنند  نرفته باشد .
 
کودکان جلیقه پوش قربانیان مظلوم  فتوی ها !   
 البته باید با احترام به  عموم طراحان طرح ها و نسخه نویسان نسخه های اعم ازنهاد مافیائی که با مشروعیت قدرت های خارجی « بنام دولت اسلامی افغانستان ! » مسمی شده است ویاهم بنام « اپوزسیون مسلح و غیر مسلح» در جامعه افغانی که بنام نجات جامعه از بحران طرح نویسی میکنند ، به عرض رساند آنگاهی که با عملیات تروریستی نیروهای مخالف یا « همان برادران طالب !»  در محاسبات  فساد آلود اقتصادی آنها  خلل وارد  میگردد  در کسوت مراجع مذهبی و مفتیان رسمی  با توصل به عملیه  مسخ آیه های قرآن پاک فتوا ی کشتن همراه با زجر وشکنجه ء عاملین و مجریان  کم سن و سالی !! را« البته نه عوامل اصلی و فرمان دهنده گان جرم  » که به انگیزه های دیگری اعم از فرهنگی واقتصادی وآدار به پوشیدن جلیقه ها یا واسکت های  انتحاری شده بودند صادر میکنند .۱
 واز سویی دیگر می بینیم که ارائیه کننده گان طرح های " برای نجات ازبحران » بویژه آنگاهی که حفظ کالبد اصلی ارتش را با ارائیه ای طرح جداگانه یعنی
 « نيروهاى امنيتى با حالت و ترکيب فعلى باقى بمانند، براى هر کدام (اردو، پوليس و امنيت ملى) چنان شوراى رهبرى با صلاحيت ساخته شود که به اين نيروها صبغۀ ملى بدهند، »   در کسوت اپوزسیون مسلح ارائیه میدهند ، اما برای نمائش قدرت و رقابت با گروه های رقیب خود متوصل به گزارش های دلخراش مطبوعاتی واستخباراتی مـــیگردند که نیت واراده واقعی طراحان طرح فوق الذکر را با شدت زیر سوال میبرد  .
 چنانچه  سایت های خبری و مطبوعاتی  وابسته به  این « اُ پوزسیـــون مسلح » مملو از گزارش های اغراق آمیز و دلخراش  چنین کشتارهای  بی رحمانه  اند  که  به قول طراحان و گرداننده گان چرخ  این  ماشین ترور و تروریزم  این عملیات دلخراش ضد انسانی را « عملیات استشهادی !! » می خوانند و با مسؤلیت پذیرفتن آن براجرای عملیاتی  افتخارو مباهات  میکنند که توسط  نوجوانان و کودکان جلیقه پوش علیه سربازان و نیروهای امنیتی افغان که بخاطر یافتن یک لقمه نان یا انگیزه های دیگری لباس اردوی ملی را بر تن کرده اند .انجام می گردد
 جالب ترین و درعین حال مسخره ترین  قسمت این تراژیدی آنجاست که هردو جناح قدرت اعم از نهاد مافیایی بنام دولت و  اپوزسیون مسلح وغیرمسلح منجمله  مفتیان رسمی حاکم برسرنوشت کشور نو جوانان و کودکانی را که خود قربانیان این سیستم مافیائی  اند و مجبور شده تا جلیقه ای مرگ را بر تن کنند و بی گناهان زیادی را به خاک و خون کشند توسط مفتیان رسمی رژیم مافیائی بایدبه زعم آنها  غرض پند وعبرت دیگران  با زجروشکنجه کشته شده  و در   « چهاردروازه شهر» آویزان شوند که دیگر کسی جرئت قیام دربرابر « نظام اسلامی !!» نکنند .البته این رویه با مجرمین و جنایتکاران را راه حل اصولی و برخاسته از شریعت اسلامی که اکثریتی از شهروندان افغان به آن تمسک عملی و عقیدتی دارند محسوب میکنند .!!اما  نباید فراموش کرد که این همان تِزی است که بار ها و بار ها  از سوی « نگهبانان قدرت » بویژه در دوره سیاه حاکمیت طالبان و القاعده از آن استفاده شده و محصول گفتمان اقتدارگرای مذهبی  یا نوع بینیش خاص مادی  و ضد توحیدی نسبت به هستی و تاریخ در حوزه جامعه شناسی سیاسی و تاریخی  محسوب  میشود . وهمچنان در روی دیگراین سِکه ای داغ تاریخ خون آلود جامعه ما نیز نزد طراحان طرح سناریوی «نجات از بحران »  نه تنها کسانی که دراوج عمر نوجوانی به درجات رفیع  شهادت نائل می آیند دارای اجر وپاداش بیش از هر شهید دیگری شمرده می شوند بلکه کسا نی را که این به قول طراحان سناریوی متذکره عملیات             « استشهادی » را معادل خودکُشی می دانند ، مفتیان سرکاری و دشمنان خدا میــخوانند ۲ .
در گرماگرم  این گونه فتوی جنگی "سیأ " سی   بود  که تلویزیون  جهانی BBC  گزارشی را تحت نام         «فرزندان فرماندهان جنگ افغانستان به چه می اندیشند ؟»  به نشر رساند و به اساس این گزارش و سائر گزارش های مطبوعات داخلی و خارجی اکثریتی از فرزندان کسا نی که درچند دهه آخیرحضور فعال نظامی وسیاسی درجامعه افغانی  داشتند واکنون نیز در هردوحوزه شبکه مافیائی بنام دولت افغانستان و اپوزسیون مسلح و غیر مسلح آن فعالیت میکنند در بزرگترین پوهنتون ها  " دانشگاه ها " ی اروپائی و کشورهای شرق میانه  مشغول فراگیری آموزش های معاصر اند . انتشار این چنین گزارشها این پرسش را در ذهن عامی ترین افراد جامعه جنگ زده افغانستان مطرح میسازد که چگونه و چه شد  رهبران کنونی  معرکه این همه برکات و فیوضات « شهادت » و       « شهادت طلبی» را بحیث یک  نعمت بزرگ الهی!! برای کودکان و نوجوانانی که در همین دنیا و در زیر رژیم های استبدادی و  نا عادلانه  مافیائی محکوم به مرگ شده اند می پسند ند و فرزندان شان به دور از شنیدن صدای گلوله ها با صرف صبحانه های لذیذ در پوهنتون های غربی دروسی ازبزرگترین فلاسفه ودانشمندان مانند ژان پل سارتر، نیچه ، کارل پوپر ودیگران را فرا میگیرند.!
 به اطمینان کامل باید گفت که جای خالی چنین  فرزندان نوجوان مافیای قدرت در جامعه افغانی  را در حوزه خون و جنایت  با کمک های ناچیزمادی و اعطای پول  مگر آلوده بر خرافات مذهبی و فتوی های  مجعول و مشکوکی که مانند جنس  از«  بازار مکارهء  سیاسی ! » تهیه میگردد بصورت داؤطلبانه و رضاکارانه پُر میسازند .
و بدین ترتیب یک نسل تازه به دنیا آمده در قرن بیست ویکم قربانی  و بازیچه هوا و هوس  مافیای قدرت و جنگ سالاران ثروت می گردند . اما درد تاریخی و زخم ناسوری که  از طرح آقای حکمتیار به مشاهده میرسد  انجا و آنگاه است  که و قتی می گویند : 
در شوراى رهبرى۳ آن چنان کسى نباشد که به نفع يک گروه در مقابل ديگرى جنگيده باشد، تناسب قومى در آن مراعات شود، اشخاصى بايد از موقعيت هاى حساس امنيتى دور ساخته شوند که در جنگ هم همراهى روس ها را کرده اند و هم ناتو را و اکنون هم دوام حضور ناتو را مى خواهند.»
بدون شک که ارائیه این طرح نه تنها روی واقیعت های عینی جامعه ما استوار نیست بلکه کلید محکمی برای پرابلماتیزه کردن بحران در جامعه ای است که بیش از سه دهه جنگ و خونریزی  در آتش نفاق و نفرت سوخته است و اکنون نیز با اندکترین بی توجهی و خشونت بقایای خاکسترناشده افغانستان نیز برای همیشه از چشمان مردم ما ناپدید و در طوفان بی هویتی  محو خواهد شد …
 
ادامه دارد

۱ : اشاره به سخنان عبدالرب رسول سیاف رهبر گروه دعوت اسلامی افغانستان  که در هفته شهید و در استناد به آیه قرآن کریم « إنما جزاء الذين يحاربون الله ورسوله ويسعون في الأرض فسادا أن يقتلوا أو يصلبوا أو تقطع أيديهم وأرجلهم من خلاف أو ينفوا من الأرض » بیان داشته بود  .
گزارش های وجود دارد  وقتی استاد عبدالرب رسول سیاف رهبر تنظیم دعوت اسلامی افغانستان  که صاحب چندین شهرک و بلند منزل در شهر کابل است زمین ها و جلگه های سرسبز ولسوالی پغمان به شمول بند قرغه و هوتل تاریخی سپوژمی به اجاره گرفت و آخیرأ طی یک عملیات انتحاری و ضد انسانی و اسلامی  از سوی طالبان مسلح  منهدم گردید ، استاد سیاف در تحمل این درد روبه پروژه مسخ دین آورد و یکباره فتوی داد که عاملین این جنایت باید با زجر و شکنجه کشته شده و جهت عبرت دیگران در چهار دروازه شهر کابل آویزان گردند .                
۲ : صفحه هشتم کتاب  « بوش ددروغجنو پاچا دمفسدینو سالار» نوشته جناب حکمتیار رهبر حزب اسلامی افغانستان
۳: طبیعی است که هدف نویسنده محترم  این  طرح از شورای رهبری نیروهای امنیتی ( اردو – پولیس – امنیت ملی ) است که صفات آنرا بیان داشته است .